اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیده دوست از [دیدن] عیب های محبوب، نابیناو گوشش از [شنیدن] زشتیِ نقص هایش ناشنواست . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----555209---
بازدید امروز: ----12-----
بازدید دیروز: ----169-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
جمعه 87/8/3 ساعت 11:37 عصر

25شوال
شهادت امام جعفر صادق (ع)
ششمین پیشوای تشیع انقلابی

برجسته‌ترین وجوه رسالت امام صادق

این برجسته‌ترین وجوه را می‌توان در دو محور زیر خلاصه کرد:
1- تدوین و تشریح مبانی نظری اسلام انقلابی ، همراه با مرزبندیهای دقیق آن .
2- سبک کار مترقیانه و دموکراتیک در مناظره با مخالفان
در رابطه با کار تدوین و تشریح مبانی نظری ، امام صادق گنجینه‌ یی نفیس و گرانبها از دستاوردهای نظری اسلام را از خود به ‌جای گذارد . او هم‌ چنین در کلاس درس خود انبوهی از متکلمان و عالمانی را تربیت کرد که به ‌نوبه خود به ‌بسط و تدوین مبانی فلسفی و نظری دانش اسلامی و ترویج آن در اقصی نقاط پرداختند و نقش پاد‌زهری را در مقابل آخوندهایی که در دستگاه خلیفه تربیت می‌شدند داشتند.
در مورد بحث آزاد و دموکراتیک با مخالفین و صاحبان اندیشه‌های مختلف فلسفی ، مناظره ‌های امام صادق با مخالفین ، زبانزد خاص وعام بود .‌
24 سال از دوران امامت امام صادق ، هم ‌زمان بود با 7 سال آخر حکومت هشام بن عبدالملک خلیفه بدنام اموی و قاتل امام محمد باقر و نیز تلاقی داشت با 17 سال از حکومت 4 خلیفه آخر امویها که آخرینشان مروان حمار نامیده می‌شد . در این مقطع امویها به ‌دست عباسیان سرنگون شدند . بنابراین مدت 10 سال از آخر امامت حضرت صادق با حکومت عباسیها هم ‌زمان بود . ‌این دوران یک فضای دموکراتیک به ‌وجود آمد که امام صادق از آن بیشترین استفاده را برای تبیین و تشریح نظری اسلام انقلابی و مرزبندیهای آن و ترویج آن در میان هزاران مشتاق و هنرجویی که پای درس او حاضر می‌شدند نمود و بدین ترتیب پایه‌ها و مبانی نظری اسلام را شکل داد .
سالهای آغاز امامت امام ششم تا آغاز حکومت عباسیان ، آکنده از جنبشهایی بود که به ‌خوانخواهی امام حسین سلاح به ‌دست می‌گرفتند . این جنبشها اغلب به ‌رهبری شخصیتهایی از بنی هاشم جریان می‌یافت و این خونخواهان نسبت به ‌خاندان علی اظهار ارادت می‌کردند . ‌خلفا هم فکر می‌کردند که امامان در این نهضتها دست دارند و به همین جهت همواره آنها را تحت نظر داشته و زیر تیغ می‌گرفتند .
برخی چپ رویهای جنبشهای خونخواهانه حتی به ‌میان شیعیان امام صادق نیز نفوذ کرده بود و باعث ضربه هایی به ‌نهضت مخفی شیعه می‌شد . ‌امام صادق این حقیقت را خطاب به ‌یکی از دوستدارانش چنین فرمود : « شتابزدگی نکنید . قسم به‌ خداوند که تا کنون سه بار این امر (یعنی به‌بار نشستن جنبش) نزدیک شده بود اما رازهای ‌‌آن ‌را ‌آشکار ساختید پس خداوند تحقق ‌‌آن ‌را ‌به ‌تأخیر انداخت . به ‌خدا قسم هیچ رازی برایتان نمانده و دشمن بیشتر از خودتان به‌ آن آگاه شده بود .»
مشی امام صادق ادامه همان مشی امام باقر بود . یعنی چهره راستین اسلام و تشیع انقلابی را در مبارزه علنی ترسیم می‌کرد و در مبارزه مخفی نیز نسل انقلابیون موحد و ساختار ارتباطات کار ساز و مستحکم آنانرا پدید می‌آورد . شبکه مخفی در همه جا و تا اعماق دربار خلیفه نیز نفوذ داشت و شیعیان را تغذیه می‌کرد . این خط خلفای بنی امیه را تماما نامشروع معرفی می‌کرد .


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
جمعه 87/8/3 ساعت 11:31 عصر

شاید این جمعه بیاید شاید........

دمی که بی تـو بــرآید، خـدا کنـد که نیـاید
الا که هستی مائی، خدا کنـد کـه بیـایی
شـب فراق تو جـانا، خـدا کنـد بـه سـرآید
سـرآیـد و تـو بـرآیی، خــدا کنـد کــه بیایی


هیچکس تو را نمی‌خواند. هیچکس ازتو نمی‌گوید. به چشمهای رهگذر که می‌نگرم اثری از دوری و فراق تو در آنها نمی‌بینم.
روزنامه‌ها را که ورق می‌زنم نام نیکوی تو کمتر به چشمهای کم سوی من می‌خورد. همه روزه به اخبار شهر و کشور و جهان توجه می‌کنم تا شاید خبری از تو بگوید اما تنها تویی که از خبرهای جهانی در امانی! سراغت را از هر زائر که بر سر راهم باشد می‌گیرم اما آنها هم مثل من، تو را ندیده‌اند یا دیده ولی نشناخته‌اند. من که در آخرین نقطه‌ی شعاع دایره‌ی دوستی تو بر خط مماس راه می‌روم و تحمل غربت و دوری تو را ندارم. پس آنها که به مرکز دایره نزدیکند چه حالی دارند؟
دوستدارانت، غربت و غیبت تو را چگونه تحمل می‌کنند؟
آیا آب گوارا از السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی
حلقوم آنها فرو می‌رود؟ آیا یاد تو از خاطر آنها می‌رود؟ آیا بر هر سفره‌ی غذا، دعای برتو فراموششان می‌شود؟
چگونه تو را از یاد ببرند درحالی که به برکت وجود تو نفس می‌کشند؟! چگونه فراموش کنند در حالی که به خاطر توست که روزی می‌خورند و در آسایشند؟
همه برخوان گسترده تو میهمانیم و همه روزه به برکت تو از خواب برمی‌خیزیم. آیا بی توجهی ما را بخششی هست؟! آیا راهی به تو داریم تا ما را ببخشایی و از این همه ناشکری و ناسپاسیمان در گذری؟
آیا به من عنایت می‌کنی تا به اخباری از دوستانت که گوشه و کنار از تو یاد می‌کنند کنجکاو شوم ؟ خبر برگزاری سمینارهایت، شب شعرها و نوشته‌هایی که برای تو چاپ می‌شود. دعایی که برای تو به آسمان می‌رود، فریادهایی که تو را می‌خوانند، همه را بشنوم و لااقل از شنیدن آنها خوشحال شوم به هرکس برسم از تو بگویم و از تو بشنوم.
ای کاش می‌توانستم یاد تو را در لابه‌لای هر قلبی جای دهم تا با هر تپش تو را بخواند.
ای کاش می‌توانستم نام تو را بر سر در تمام خانه‌های شهرم نصب می‌کردم.
ای کاش هر وقت به هر مغازه که سر می‌زدم نام تو را میدیدم.
ای کاش به هر اداره که مراجعه می‌کردم چشمم به نام زیبای تو می‌افتاد.
ای کاش همه تو را می‌خواستند و همه تو را می‌خواندند.
ای کاش همه نوشته‌هایی که در وجود نازنین تو و قیام عظیم توست، مورد استقبال همگانی قرار می‌گرفت. در آن صورت هیچ نویسنده‌ای بی یاد تو قلم را به دست نمی‌گرفت .
نام تو هر کجا که بلند آوازه گردد، برکت با خود به همراه دارد و به یقین اگر همه بر عهد خود ثابت و پایدار می‌ماندیم، برکت از بالا و پائین بر ما نازل میشد. اینک نیز اگر به هوش آئیم و توبه کنیم و از سهل‌انگاریهای قبلی دست برداریم و دل به تو بدهیم و راه خود را به سوی تو راست کنیم، یقین دارم که ولوله‌ی نامت جلوی هر زلزله‌ای را می‌گیرد.

اللهم عجل الولیک الفرج

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 87/8/2 ساعت 5:10 عصر

دو چشمم منتظر بر در چو یعقوب از غم یوسف
که شاید پیک مصری را بدین درگه گذر آید
جهان در انتظار و من به امیدم که تا روزی
همایون طلعتم مهدی به امر کردگار آید
********************************************

قطعه گمشده از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است

*****************************************
آفتابا بس که پیدایی نمیدانم کجایی
دور از مایی و با مایی نمیدانم کجایی

*****************************************
اللهم عجل لویک الفرج

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 87/8/1 ساعت 6:35 عصر

17 روش شاد زیستن

ما با ارایه این مقاله قصد نداریم شما را مدام شاد نگاه داریم، بلکه بیشتر مایلیم تا به جای احساس ناراحتی، خشم، افسردگی و اضطراب، حداقل یک یا چند بار در روز شادی را حس کنید.
به چند نکته زیر توجه کنید. لازم نیست همه نکات را رعایت کنید به آن مواردی بپردازید که بیشتر برایتان کارساز است.
در حال زندگی کنید
در لحظه باشید! به طور مثال بهتر است که هنگام صرف شام با خانواده به جای نگرانی برای قرار ملاقات روز آینده با پزشک تان، به غذا، جمع خانواده و صحبت تان فکر نمایید.
بلند بخندید
پیش بینی احساس شادی، میزان هورمون "اندروفین" و هورمون های دیگری را که به خوشی و آرامش شما می انجامد افزایش می دهد و در عین حال تولید هورمون اضطراب را کاهش می دهد. دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا 16 نفر را که همگی معتقد بودند، تماشای یک فیلم برای آنها خنده دار بود را مورد بررسی قرار دادند. سه روز قبل به نیمی از آنها گفته بودند که این فیلم کمدی است. این دسته از افراد قبل از تماشای این فیلم متوجه تغییرات بیولوژیکی در بدنشان شدند. وقتی به تماشای فیلم پرداختند، میزان هورمون اضطراب در بدنشان به طور چشم گیری کاهش یافت. این در حالی بود که میزان هورمون های شادی بخش افزایش داشت.
خوب بخوابید
بهتر است که روزانه برای مدتی کوتاه استراحت کنید و شب ها هم در حالی که کتاب می خوانید و حداکثر تا ساعت 10 شب، به رختخواب بروید و بخوابید. این راهکار برای بهبود خلق و خو و نیز چشم اندازتان نسبت به زندگی مؤثر است.

 به موزیک گوش دهید                                                    
تحقیقات حاکی از آن است که شنیدن موسیقی آرام قسمتی از مغز را فعال می کند که باعث شادی می شود. در ضمن این راهکار به کسب آرامش هم می انجامد.
این روش به طور آزمایشی در گروهی از افراد بالغ در حین عمل جراحی چشم انجام شد و نتایج نشان داد که این افراد نسبت به کسانی که در سکوت عمل شده بودند، تعداد ضربان قلب، فشار خون و فعالیت قلبی کمتری داشته اند.
منظم باشید                                       
با وجود شلوغی میز کارتان که پر از کاغذ، مجله و صورت حساب است، یا کابینت آشپزخانه تان که بسیار نامنظم است و نیز دفترچه چک تان که در طی 6 ماه اخیر هنوز تسویه نشده، نمی توانید تمرکز کنید و نفس عمیق بکشید.
به علاوه با انجام کارهای تکراری روزانه مثل جارو زدن، گردگیری و شستشوی زمین هم می توانید به آرامش و شادی برسید(البته فقط در صورتی که این کارها را با تمرکز کامل انجام دهید).
نه بگویید                                                              
کارهایی را که در اولویت نیستند و از آنها لذت نمی برید را از برنامه زندگی خود حذف نمایید.
برای انجام کارهایتان لیستی تهیه نمایید                          
هیچ چیز بهتر از این نیست که وظایف تان را بنویسید. این کار باعث می شود تا اهداف تان را شناسایی کرده و تنش و نگرانی را از وجودتان دور کنید. سپس مطمئن شوید که آیا همه وظایفتان را به خوبی انجام داده اید.

برای انجام هر کاری، زمان مشخصی را اختصاص دهید.
دکتر "ادوارد سوئارز" یکی از استادان روان پزشکی در دانشگاه دوک معتقد است: "افرادی که در یک زمان به انجام چند کار می پردازند، بیشتر به بیماری فشار خون مبتلا می شوند."
زمانی که با تلفن صحبت می کنید، به جای انجام همزمان شستشوی لباس ها یا نظافت آشپزخانه، بهتر است به راحتی بنشینید و به مکالمه خود تمرکز کنید و نیز زمانی که با کامپیوتر کار می کنید به کار یا پروژه دیگری نپردازید.
بهتر است که ابتدا کار نخست را به اتمام برسانید سپس به کار دیگری بپردازید.
باغبانی کنید
همان طور که تنفس هوای تازه و انجام حرکات ورزشی باعث کاهش اضطراب می شود و فرد را سرحال و سرزنده می کند، انجام امور باغبانی مثل زدودن علف های هرز باغ یا باغچه، تماشای رشد دانه ای که به گیاه تبدیل شده و گل می دهد و نیز هرس شاخ و برگ درختان که ممکن است فقط چند ساعتی وقتتان را بگیرد، نیز حس شادی و آرامش را در وجودتان زنده می کند.
برای مدتی به اخبار نشریات و رسانه ها گوش ندهید
برای یک هفته هیچ روزنامه ای را نخوانید، به هیچ اخباری گوش نکنید و به عناوین اخبار هم اهمیت ندهید، با این کار از دنیای پُر تنشی که این خبرها برای ما ساخته اند دور می شوید. در عوض زمانی را به عبادت، پیاده روی، شرکت در کلاس های یوگا یا مدیتیشن اختصاص دهید.
ایمان خود را محکم کنید
دکتر "دیوید مایر" استاد روان شناسی دانشکده "هوپ" هلند معتقد است "پس از بررسی های بسیار به این نتیجه رسیدیم که افراد با ایمان شادتر از کسانی هستند که پایه های اعتقادی سست دارند و بهتر می توانند با مشکلات و ناراحتی ها مقابله نمایند. اعتقاد و ایمان به زندگی بسیاری از افراد معنا می بخشد، قدرت پذیرش آنها را زیاد می کند، آنها را به عالم معنویت و دنیایی غیر از دنیای مادی سوق می دهد."
شکرگزار نعمت هایی باشید که خداوند به شما عطا کرده است
افرادی که روزانه زمانی را به تفکر در مورد نعمت هایی که خداوند به آنها عطا کرده (مثل سلامتی، دوستان، خانواده، آزادی، تحصیلات و...) اختصاص می دهند، بسیار شاد و سرحال اند.
گیاهان دارویی مناسب را بو کنید
بوییدن گیاهان یکی از راهکارهای مؤثر در کاهش اضطراب و ایجاد شادی است.

یکی از تحقیقات نشان داد افرادی که در معرض بوی گیاه رزماری قرار گرفتنه بودند، کاهش قابل توجه ای در اضطراب داشته اند، آگاهی شان بیشتر شده و سریع تر هم به حل مسایل ریاضی می پرداختند. از طرفی بوییدن گیاه استوخودوس هم باعث افزایش دسته ای از امواج مغزی می شود که آرامش را در بدن تقویت می کنند.
به مکان های آرام پناه ببرید
مساجد، امامزاده ها، مزارهای ائمه و علمای دین، کتابخانه، موزه و باغ ها دنیایی از آرامش هستند و برای مقابله با دنیای پر از تنش امروزی بسیار کار سازند.
در ضمن، می توانید مکان های مناسب و آرامی را که به منزلتان نزدیک است انتخاب کنید و در مواقع ناراحتی به آنجا پناه ببرید.
برای کمک به دیگران داوطلب شوید
کمک کردن به دیگران باعث می شود تا بسیاری از مشکلات خودتان هم برایتان حل شود و در ضمن باعث ارتباط اجتماعی بیشتر نیز می گردد.
از آنجایی که افراد شاد بیشتر از دیگران مایل به کمک دیگران کمک هستند، هم یاری با دیگران، شادی و رضایت فرد را افزایش می دهد.
یکی از تحقیقات حاکی از آن است که کمک داوطلبانه باعث افزایش شادی، رضایت از زندگی، عزت نفس، تسلط بیشتر به زندگی، سلامت بدنی و کاهش اضطراب می شود.
زمانی را به تنهایی بگذرانید
با وجود این که بهترین پادزهر برای درمان اضطراب ارتباط با دیگران است، اما گاهی اوقات تنهایی برای واکنش بهتر نسبت به مشکلات، لازم و ضروری است. شما می توانید به تنهایی پارک بروید یا به تماشای یک فیلم خوب بپردازید و یا ساده تر اینکه به کتاب داستان هایتان و یا لوازم قدیمی نگاهی بیندازید.

به دوستان نزدیکتان اهمیت دهید
یکی از تحقیقات انجام شده در مورد 1300 نفر حاکی از آن است که کسانی که دوستان نزدیک و صمیمی بیشتری دارند، نسبت به آنهایی که فقط یک یا دو دوست صمیمی دارند، فشار خون، چربی و قند خون و هورمون اضطراب شان کم تر است.
به طور کلی زنان بیش از مردان از روابط دوستانه خود با خانواده و همسرشان لذت می برند.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
جمعه 87/7/26 ساعت 4:16 عصر

«هو البصیر»

ای گل نرگس......

ای تک‌سوار غریبم......

چه می‌شد در همین نزدیکی‌ها نوای دل‌ربایت را از میان رکن و مقام به گوش ِجان می‌شنیدیم و ما نیز لبیک‌گویان به سویت می‌شتافتیم!؟

سلام بر آنان که در فراق یار در کوچه پس کوچه های تنهایی سر به دیوار انتظار نهاده اند و چشم به راه نیم نگاه مهدی فاطمه اند...
ای گل نرگس... چه میشد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟چه میشد که تشعشع گرمی نگاهت به سویمان روانه می شد؟ نظری فرما بر کوچه تاریکمان. که همه پروانه شمع توایم. همه پروانه ها در این کوچه تاریک به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم امده اند. مولا جان نظری فرما...
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان یا مهدی ادرکنی... عبد عاصی
هنـــــــوزم انتـــــظار و انتـــــظار اسـت
هنـــوزم دل به سـینه بیـقـــــرار است
هنـــــــوزم خـــواب میبینم به شبــــها
همان مردی که بر اسبی سوار است
همـــان مــردی که آیـــد جمعـه روزی
و این پایــــان خــــوب انتــــــظار است


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 87/7/25 ساعت 11:28 عصر

فرصت با هم بودنمان انقدر کوتاه است که مجالی برای دوری نیست
شاید زندگی همین فرصت های کوتاه باشد
در این زودگذر
باید عاشق بود
باید عاشق مرد !
وهمچنان چشم انتظار یوسف زهرائیم.......

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 87/7/24 ساعت 11:32 عصر

هفته انجمن خانه و مدرسه مبارک باد

از خانه تا جامعه تنها یک گام: مدرسه!
از خانه تا مدرسه
مدرسه اولین گام کودک در ورود به اجتماع، زندگی جمعی و آشنا شدن با دنیای پیچیده بیرون از خانه است.

مدرسه اولین گام کودک در ورود به اجتماع، زندگی جمعی و آشنا شدن با دنیای پیچیده بیرون از خانه است. رشد شخصیتی و فکری کودک که در خانه شکل گرفته، در مدرسه تکمیل شده قوام می یابد. مدرسه آغاز جداشدن کودک از خانواده است! در گذشته نه چندان دور این کودک بود که در روز اول مدرسه می گریست و اینکه این مادر است که با آگاهی از نقش مدرسه و آغاز انفکاک از فرزندی که پیش از این جزئی از وجودش بود ، با چشمی اشکبار فرزند را راهی می کند تا برای حضور در اجتماع آماده شود. به راستی نقش مدرسه در تربیت کودک بسیار حیاتی و اساسی است به همین دلیل است که باید والدین و معلمان در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر باشند و در پرورش کودک یکدیگر را یاری رسانند. و آیا این مهم در مدارس ما قابل اجراست؟ کلاس های پرجمعیت، حجم بسیار زیاد دروس، معلمی که خود دغدغه های بسیارش را ، حتی هنگام درس گفتن در پس ذهن دارد آیا مجال این می یابد که با تک تک والدین دانش آموزان انبوهش در کلاس ارتباط برقرار کرده ، ضعفها ، کاستی ها و یا توانایی ها و برتری ها کودکان را با والدین در میان گذارد و با هم فکری آنان شیوه رفتاری یکسانی را در خانه و مدرسه در پیش گیرد؟ انتخاب روز پیوند اولیا و مربیان، و یا هفته ایی برای آن( مهر ??-??? ) برای به انجام رساندن این کار سترگ به جا ، ولی بسیار بسیار ناکافی است و امیدواریم که اهتمام معلمان، مربیان و اولیاء مدرسه و خانه به تعلیم، تربیت و رشد شخصیت کودک به این یک روز و هفته خلاصه نشود.
نباید اندیشید که وظایف خانه و مدرسه و انجمن اولیا و مربیان در نظارت بر توانایی ها و یا کاستی های درسی کودکان و نوجوانان باید خلاصه شود. چنانکه گفته شد باید پس از ورود کودک به مدرسه، والدین و معلمان کودک را برای زندگی اجتماعی آماده کنند." امروز می بینیم جوان ??-?? ساله جوان خامی است که نمی تواند به خوبی از عهده مسئولیت های اجتماعی خود برآید و دلیل عمده آن نیز این است که بسترها و نهادهای اجتماعی که جوان بتواند در آنجا تمرینات لازم را انجام بدهد، به اندازه کافی وجود ندارد."(?)
امروزه شاهد آن هستیم که جامعه ما یک جامعه قانون مدار نیست از کوچک و بزرگ و پیر و جوان قانون را در زندگی لازم الاجرا نمی دانند این همه از آنجاست که خانه و پیامد آن مدرسه ، کودک و نوجوان را برای حضور در اجتماع، پای بندی به قوانین آن و حضور فعال و پرتوان در آن آماده نکرده است.
متاسفانه در مدارس ما تفکر و نوع نگرش به زندگی در زیرحجم عظیمی از محفوظات مدفون شده است " ما آنقدر اطلاعات می دهیم که دانش در لابلای آن اطلاعات گم می شود... در لابلای این اطلاعات تفکر گم می شود یعنی اینکه ما مجالی برای اندیشیدن ایجاد نمی کنیم."(?)
این همه نشان از آن است که خانه و مدرسه ارزیابی درستی از نیازمندی های جامعه نداشته ، کودک و نوجوان را در جهت این نیازمندی ها آماده نساخته اند.
" انجمن اولیا و مربیان باید بداند که یک عضو از یک سیستمی است که مبادرت به تربیت جوانان نموده پس باید موقعیت خود را در آن سیستم به خوبی بشناسد و نیز شناخت کاملی نسبت به عوامل تاثیرگذار دیگر پیدا کند و این کار، زمینه را برای یک تاثیرگذاری مثبت در یک برنامه ریزی خوب فراهم می کند . خلاصه کلام اینکه ما باید بدانیم افرادی که در مظان تعلیم و تربیت ما قرار دارند چه کسانی هستند؟ در چه دنیایی به سر می برند؟ دغدغه خاطرشان چیست و آرزوها و آرمانهایشان چیست؟ "(?)
آنچه جای تقدیر دارد آنکه انجمن اولیا و مربیان به منظور گسترش دامنه فعالیت خود و در راستای یکی از وظایف تعیین شده این انجمن مبنی بر" آگاه کردن اولیا به مسائل دینی ، تربیتی، اخلاقی و مشاوره با آنان در هماهنگ کردن روش های تربیتی و آموزشی در محیط خانه و مدرسه" اقدام به انتشار کتب تربیتی کرده تا از این راه کاستی های موجود را تا حدودی مرتفع نماید. واحد انتشارات این انجمن از سال ???? شروع به کار کرده و تا کنون ??? عنوان کتاب در موضوعات دین، روانشناسی و علوم اجتماعی به چاپ رسانده است.
جامعه توسعه یافته در اولین گام نیازمند انسان توسعه یافته است. " توسعه پایدار و منطقی و قابل قبول ، توسعه ایست که به شخصیت انسان ها و به خود انسان ها بپردازد. مراد ما توسعه شخصیت انسانی در جهت اهداف فرهنگی و مدنی است که دین ترسیم و بیان می کند"(?)
امید آنکه خانه و مدرسه دوشادوش یکدیگر انسان های پرورش یافته فردا را بسازند.


پی نوشتها:
?- دکتر میرباقری ( مجموعه سخنرانی های چهارمین کنگره سراسری انجمن های اولیا و مربیان سراسر کشور)
?- حجت الاسلام و المسلمین دکتر بهرام محمدیان ، همان، ص ???.
?- دکتر میرباقری ، همان، صص ? و ??.
?- حجت الاسلام دکتر بهرام محمدیان ، همان، ص ???.



    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/7/23 ساعت 11:6 عصر

داستان : شاگرد زیرک و استاد !

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند.
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"
استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"
شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"
استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته"
شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"
شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."
در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"
زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."
و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.
نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن !


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 87/7/22 ساعت 11:19 عصر


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 87/7/22 ساعت 10:56 عصر

دیروز شیطان را دیدم.

در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت.

مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.

توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر کس چیزی

می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد.

بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را.

بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را.

شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد.

حالم را به هم می‌زد. دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.

انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت:

من کاری با کسی ندارم،‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم.

نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد.

می‌بینی! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.

جوابش را ندادم.

آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌:

البته تو با اینها فرق می‌کنی.

تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد.

اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند.

از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود.

گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت.

ساعت‌ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبه‌ای عبادت افتاد که لا به لای

چیز‌های دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.


با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد.

بگذار یک بار هم او فریب بخورد.

به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم.

توی آن اما جز غرور چیزی نبود.

جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت.

فریب خورده بودم،

فریب.

دستم را روی قلبم گذاشتم،

‌نبود...!

فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام.

تمام راه را دویدم.

تمام راه لعنتش کردم.

تمام راه خدا خدا کردم.

می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم

. عبادت دروغی‌اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.

به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.

آن وقت نشستم و های های گریه کردم.

اشک‌هایم که تمام شد،‌بلند شدم.

بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم، صدای قلبم را.

و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم.

به شکرانه قلبی که پیدا شده بود....


    نظرات دیگران ( )
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else