اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه کسی را دیدید که به وی زهد در دنیا و کم گویی عطا شده، بدو نزدیک شوید که القای حکمت می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----554823---
بازدید امروز: ----134-----
بازدید دیروز: ----81-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 87/10/4 ساعت 5:39 عصر


 

  

روز خانـواده  



خانواده به مفهوم محدود آن عبارت است از یک واحد اجتماعی، ناشی از ازدواج یک زن و یک مرد که فرزندان پدید آمده از آنان خانواده را تکمیل می کند. تعریف دیگری، خانواده را شامل مجموعه ای از افرادمی داند که با هدف و منافع مشترکی زیر سقفی گرد هم می آیند.

اسلام خانواده را گروهی متشکل از افراد، دارای شخصیت مدنی، حقوقی و معنوی معرفی می کند که هسته اولیه آن را ازدواج مشروع زن و مردی تشکیل می دهند و نکاح عقدی است که براساس آن رابطه زوجیت بین زن و مرد برقرار می شود و در آن طرفین دارای وظایف و حقوق جدید می شوند. ارتباط خویشاوندی در سایه نکاح پدید می آید و اعضای آن روابط قانونی، اخلاقی و عاطفی دارند.

 

 اساس تشکیل آن این است که زن و مردی می کوشند ارائه خود را بر تأسیس آن و قبول تکالیفی که شرع برای آنها معین کرده است، محقق سازند. بر این اساس خانواده یک تأسیس حقوقی به حساب خواهد آمد که اعضای آن با رشته خونی با هم پیوند پیدا می کنند. جامعه شناسان خانواده را یک پدیده تاریخی می دانند که از اجتماع کلی جدا نیست. واحدی است اجتماعی که در عین حال خصایص یک نهاد و یک گروه را واجد است.

 

وظایف و کارکرد آن:



خانواده عهده دار وظایف مهم و فوق العاده ای است که اهم آن عبارت اند از:

ـ ابقای نسل

ـ پرورش نسل و مراقبت از آن به سبب حفظش از خطرات گوناگون

ـ صمیمیت و نزدیکی تنگاتنگ با اعضا و همرنگی و همدلی و تعاون

ـ تکمیل و تکامل و ایجاد زمینه امن و آسایش در خانواده به گونه ای که امکان عبادت خدا و موجبات رشد از هر حیث فراهم شود

 

  نقش و اهمیت خانواده:



خانواده تنها نظام اجتماعی است که در همه جوامع، از مذهبی و غیر مذهبی پذیرفته شده و در جوامع گوناگون دارای نقش، پایگاه و منزلت‏های گوناگون است، با اینکه خانواده هسته ای کوچک از اجتماع است، در حیات اجتماعی مردم نقش و تأثیری فراوان دارد. خانواده هسته اول همه سازمانها و نهادهای اجتماعی است همه نقش های مربوط به ایجاد تمدن و انتقال مواریث و رشد و شکوفایی انسانیت به آن مربوط می شود و نیز همه سنت ها، عقاید و آداب ویژگی های فردی و اجتماعی از طریق خانواده به نسل جدید انتقال می یابد.

 

جامعه متشکل از خانواده هاست، مختصات آن از طریق روابط خانوادگی قابل توصیف است. اثر وجودی مفید و یا زیانبخش آن، به جامعه هم می رسد. ساخت و مشی آن در سکون یا اضطراب جامعه مؤثر است. انگیزه اعضایش در انگیزه های اجتماع تأثیر می گذارد. چگونگی مشی و سبک زندگی آن در اخلاق جامعه و در صحت یا بیماری آن نقشی مؤثر دارد.

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 87/10/2 ساعت 9:27 عصر


به نام خدا

موضوع انشا: فصل زمستان را توصیف کنید.

زمستان یک فصلی هست که بعد از فصل پاییز است. در زمستان روی درختها برف می ریزد. وقتی که برف باریدن تمام می شود ما می توانیم در زیر درخت برویم و آن را تکان تکان بدهیم تا دوباره برف ببارد. من این کار را دوست می دارم. مادر من این کار را دوست نمی دارد. چون هروقت من این کار را می کنم مادرم من را کتک می زند و می گوید "توله سگ! این کارو نکن. سرما می خوری پول نداریم ببریمت دکتر." ولی من این کار را می کنم. مادرم برای اینکه من درختها را تکان تکان می دهم من را کتک می زند. مادر من زن مهربانی است. من او را دوست می دارم. او برای درختها که تکان تکان می دهم دلش می سوزد و من را کتک می زند. خانم معلم ما زن چاقی است . او می گوید درختها در فصل زمستان خوابیده اند و دوباره در فصل بهار بیدار شدند. زمستان یک فصلی هست که در آن هوا سرد بوده است. ما در خانه بخاری داریم ولی آن کار نمی کند. ما باید در آن نفت بریزیم ولی پدرم این کار را نمی کند. او می گوید در خانه برای نفت خریدن ما پول نداریم. یک شب که خیلی در آن سردم بود از رختخوابم بلند شدم و به نزد پدرم رفتم و او را با سرعت تکان تکان دادم تا بیدارش کنم و به او بگویم که سردم بوده است. وقتی او را بیدار کردم او من را کتک زد و من در زیر پتوی خودم رفتم و گریه کردم. در زمستان باران هم می بارد و روی زمین جمع می شود. در کفشهای من دو سولاخ بزرگ دارد و یک سولاخ کوچک هم هست و در آنها آب فرو می رود. همیشه پاهای من در زمستان یخ زده بوده است. در زمستان ممکن است مردم بمیرند. در پارسال یکی از همسایه های ما از سرما مرد. آنها بخاری نداشته اند. ما بخاری داریم ولی کار نمی کند. بخاری خیلی چیز خوبی است و در زمستان برای ما خیلی لازم داریم. در زمستان پرنده های قشنگ به مسافرت می روند و کلاغ می آید. کلاغ قارقار می کند. آنها برای درختها لالایی می گویند وگرنه درختها خوابشان نمی توانند ببرد. وقتی درختها در خواب هستند پدرم شاخه های آنها را میبرد. او می گوید آنها در خواب هستند و دردشان نمی کند. من یک برادر کوچک دارم. اسم او غزنفر است اما اسم من رحیم است. وقتی او در بعد از ظهر خواب بود من در آشپزخانه رفتم و یک چاقو آوردم و با آن دست برادرم را بریدم. ولی او بیدار شد و گریه کرد و من فرار کردم. وقتی شب شد پدرم از کار آمد و برادر کوچکم چقلی مرا کرد و پدرم هم من را بسیار کتک زد. من در زمستان آدم برفی درست کرده ام. مــن در حیات آدم برفی درست کرده ام. آدم برفی من هیچوقت دماق ندارد. آدم برفی من نمی تواند نفس بکشد و زود می میرد. من در کارتن دیده ام که دماق آدم برفی از هویج است. مادرم به من هویج نداده است. ولی یک بار من در آشپزخانه رفتم و یک دانه هویج که داشتیم دزدیدم و آن را دماق آدم برفی کردم و او توانست که نفس بکشد و خیلی خوشحال شد. وقتی مادرم فهمید خیلی مرا کتک زد. من در فصل زمستان خیلی بیشتر کتک می خورم و نمی دانم چرا اینجوری است. من فصل زمستان را دوست می دارم. این بود انشای من.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
شنبه 87/9/30 ساعت 11:15 عصر

شب یلدا...
مهر رخشا نکوترین چهره است…
شب یلدا تولد مهر است…
این همایون شب خیال انگیز….
هست در آخرین شب پاییز….
یخ و بن در حماسه گستردست…
در نهادش حماسه پروردست…
لفظ یلدا اگر سریا نیست…
شب مهر آفرین ایرانیست…
جشن شب یلدا، جشن بزرگداشت علم است…
جشن شب چله، جشن بزرگداشت علم در دوران باستان است. نیاکان ما، در 7000 سال پیش، به گاه‌شماری خورشیدی دست پیدا کردند و با تفکر و تامل دریافتند که اولین شب زمستان بلندترین شب سال است.
هزاران سال است که جشن شب چله در خانه ایرانیان برگزار می‌شود. این جشن حتی در زمان حمله مغول و ترکان بی‌تمدن هم برگزار می‌شد.
استمرار و ادامه برگزاری این جشن و جشن‌های امثال آن نشانه پیوند ناگسستنی ایرانیان امروز با فرهنگ نیاکان‌شان است. اما آنچه باعث تعجب انسان متمدن و پیشرفته امروزی است، چگونگی دستیابی ایرانیان باستان به گاه‌شماری است که این چنین دقیق طلوع و غروب خورشید را بررسی کرده است.
نیاکان ما هزاران سال پیش دریافتند که گاه‌شماری بر پایه ماه نمی‌تواند گاه‌شماری درستی باشد. پس به تحقیق درباره حرکت خورشید پرداختند و گاه‌شماری خود را بر پایه آن گذاشتند. آنها حرکت خورشید را در برج‌های آسمان اندازه‌گیری کردند و برای هر برجی نام خاصی گذاشتند. آنها دریافتند هنگامی که برآمدن خورشید با برآمدن برج بره در یک زمان باشد، اول بهار است و روز و شب با هم برابر است. آنها مانند ما می‌توانستند در شب 6 برج را ببینند. از سر شب یکی‌یکی برج‌ها از جلوی چشم‌ها عبور می‌کنند. برج بره سپس برج گاو و … آنها می‌دانستند 6 برج دیگر که دیده نمی‌شوند در آن سوی زمین هستند و مردمانی در آنسوی زمین 6 برج دیگر را نظاره می‌کنند. آنها دریافتند که اول پاییز و بهار روز و شب برابر و در اول تابستان روز بلندتر از شب است. آنها گاه‌شماری خود را بر اساس چهل روز، چهل روز تقسیم کردند. در فرهنگ ایرانیان و نیاکان ما عدد چهل مانند عدد شش و دوازده قداست خاصی دارد. واژه‌های «چله نشستن»، «چل چلی» و در طبرستان واژه‌های «پیرا چله،‌ گرما چله» نشانه اهمیت این عدد در میان فرهنگ ایرانی است. آنها در اصل ماه را به چهل روز تقسیم کردند و نه ماه داشتند. اما پس از مدتی این روزها به سی روز تغییر پیدا کرد و ماه سی روزه شد.
در شاهنامه آمده است:
نباشد بهار و زمستان پدید نیارند هنگام رامش نوید


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
جمعه 87/9/29 ساعت 7:41 عصر

.... مولای من آقای لحظه های تنهایی و بی کسی ام ، اکنون که با قلبی آکنده از امید سوی تو می آیم امید ان دارم که سنگینی این کوله پر از غم و نامردی زمانه را از شانه های ناتوانم برداری.

مولای من آقای لحظه های تنهایی و بی کسیم این من ناتوان از رنج های روزگار سخت به تنگ آمده ام همدم و همرازی مهربانتر و بزرگتر از تو در این جهان فانی نمی یابم .....

آقای تمام لحظه های زندگیم من مسافر خستگی ناپذیر جاده هایی ام که انتهایش تو باشی این جاده های به تو رسیدن بی راهه می شوند اگر تو نباشی ..........

 اما غروب جمعه؛

همیشه غروب جمعه دلگیره ، همیشه!!!

دلت واسه تموم دوست داشتن هات تنگ می شه و می گیره......بغض می کنی اما متفاوت با بقیه روزها،این غم ماورائیِ.......جمعه ها   مخصوص امام زمانِ ............از اینکه یه جمعه ی دیگه هم گذشت و مهدی فاطمه نیامد،دلخوری.........

از اینکه یه هفته ی دیگه باید منتظر منتقم خون حسین باشی که با ذوالفقار علی پا به دنیای

ما بذاره و ممکنه تو نباشی ،دلتنگی........

اشکات تموم پهنای صورتت رو می پوشونه و هیچی جز دعای سمات آرومت نمی کنه......

بِسم الله الرَحمن ِالرَحیم که می گی و شروع که می کنی به خواندن خدا به تموم اسم های اعظمش،انگار نه دلتنگی،نه دلگیری.......فقط منتظری.......

منتظر آهنگ خوشِ صدای همونی که یه دنیا سراغ عدالتش رو می گیرند ......

و خوشحالی که منتظر یه حادثه ی پر از عشق و معرفتی،تصور اومدن یه منجی تموم غم هات رو از دلت پاک می کنه ...........

 

دوست خوب من،

اگه دلت توی غروب های جمعه شکست،اگه دلتنگ شدی ، اگه دعای سمات خوندی و یه حال خوب گرفتی،واسه امام زمانمون و تموم دوستداراش و تمومی دل شکسته های عالم دعا کن...... دعا کن که زودتر بیاد تا تموم بشه همه ی دلتنگی هامون و به سر بیات تموم غصه های کوچیک و بزرگمون........

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/9/26 ساعت 10:53 عصر

یک روز دلم به جشنِ مولا علیه‏السلام می‏رفت
در عیدِ غدیرِ خُم به صحرا می‏رفت
هر کوه که در برابر می‏دیدم
چون دستِ علی علیه‏السلام بود که بالا می‏رفت
غدیر، برکه نیست؛ دریایی است که از دلش، اقیانوسی به وسعتِ ازل و ابد وَ به عمقِ تاریخِ درد، سر برآورده است.
غدیر، سر آغاز رسالتِ آسمانی تمام پیامبران خداست.
درختِ دین، در غدیر است که سر به ملکوت می‏ساید.
امامتِ دوازده خورشید، در روشنِ چشم‏های غدیر، طلوع کرده است.
اینک، دستِ تمامتِ اسلام است که بالا می‏رود.
اینک، دستِ نورانیِ قرآنِ ناطق است که تا عرش خدا اوج می‏گیرد.
اینک، زمین است که به آسمان می‏بالَد
اینک، خورشید است که بر تابشِ خود بر علی علیه‏السلام ، به زمین فخر می‏کند.
و اینک این کلماتِ آسمانی، از ملکوتِ کلامِ پیامبر علیه‏السلام منتشر می‏شود که:
«هر که را من مولا و سرپرستِ اویم، پس علی علیه‏السلام نیز مولا و سرپرست اوست؛ خدایا! دوست بدار هر که او را دست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد».
علی علیه‏السلام ، آن نورِ اَزَلی است که پیش از آفرینشِ جهان، در رگانِ هستی، جاری بود.
علی علیه‏السلام ، آن هدایت‏کننده بزرگِ بهشت است که اگر دست‏های بیعت، با او راستین بودند، کام زمین، در عطش عدالت نمی‏سوخت.
اگر جهان، قدر غدیر را می‏دانست، اکنون آسمان‏ها آرزو می‏کردند که ای کاش لحظه‏ای به جای این کُره خاکی باشند!
هجدهم ذیحجه سالِ دهمِ هجری، روزی‏ست که هستی، تمامتِ خود را به غدیر بخشید.
این عید بزرگ بر شما مبارک باد.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/9/26 ساعت 7:32 عصر

 

هرکسی من مولای اویم این علی مولای اوست

عید سعید غدیر ، عید بزرگ ولایت بر همه ی شیعیان جهان تبریک و تهنیت باد .


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/9/26 ساعت 6:52 عصر

خطبه بدون نقطه امیرالمومنین علی علیه السلام (1) :
    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/9/26 ساعت 6:46 عصر

عید غدیرخم

خطبه بدون نقطه امیرالمومنین علی علیه السلام (2):
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/9/26 ساعت 6:40 عصر

عید ولایت مبارک

خطبه بدون الف از امیر المومنین علی علیه السلام :

ادامه مطلب...

نویسنده: منصور حسین آبادی
شنبه 87/9/23 ساعت 11:30 عصر

سالروز ولادت پیشوای دهم شیعیان حضرت علی النقی الهادی (ع) بر عموم مسلمین جهان مبارک باد.

امام ابوالحسن علی النقی هادی (علیه السلام) ملقب به امام «هادی»، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا (عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند.
 
امام هادی (علیه السلام) به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.

پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else