اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسرکم ! ... اندرزهای حکیمان را بپذیر و فرمانهایشان را پی گیری کن [امام علی علیه السلام ـ در سفارش به پسرش محمّدبن حنفیه ـ]
کل بازدیدها:----554659---
بازدید امروز: ----51-----
بازدید دیروز: ----9-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 87/7/18 ساعت 5:6 عصر

میدانم که روزی خواهی آمد...

ای آبروی دو عالم

ای منجی خاتم

تمام اطلسی های باغچه

هوایت را کرده اند

ای گل نرگس

تمام گلخانه های جهان

انتظارت را می کشند

میدانم که روزی خواهی آمد

پایان انتظار نزدیکست

بگو کدامین آدینه را به یمن قدومت ریسه بندم

بگو کدامین کوچه را به حرمت قدمهایت آبپاشی کنم

صدای نبض ثانیه شمار زمان را می شنوم

میدانم روزی خواهی آمد

گوشهایم منتظر است

بگو کدامین سحرگاه بانگ انالمهدیت را استماع خواهم کرد

پایان انتظار نزدیکست

خواهی آمد


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 87/7/17 ساعت 5:40 عصر

گروهى از فارغ التحصیلان قدیمى یک دانشگاه که همگى در حرفه خود آد م هاى موفقى شده بودند، با همدیگر به ملاقات یکى از استادان قدیمى خود رفتند. پس از خوش و بش اولیه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضیح می داد و همگى از استرس زیاد در کار و زندگى شکایت می کردند. استاد به آشپزخانه رفت و با یک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان هاى جوراجور، از پلاستیکى و بلور و کریستال گرفته تا سفالى و چینى و کاغذى (یکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ریختن براى خودشان را بکشند.

پس از آن که تمام دانشجویان قدیمى استاد براى خودشان چاى ریختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشید، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قیمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قیمت، داخل سینى برجاى مانده اند. شما هر کدام بهترین چیزها را براى خودتان می خواهید و این از نظر شما امرى کاملاً طبیعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همین است. مطمئن باشید که فنجان به خودى خود تاثیرى بر کیفیت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد یک فنجان گران قیمت و لوکس ممکن است کیفیت چایى که در آن است را از دید ما پنهان کند.

چیزى که همه شما واقعاً مى خواستید یک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان. امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترین فنجان ها رفتید و سپس به فنجان هاى یکدیگر نگاه مى کردید. زندگى هم مثل همین چاى است. کار، خانه، ماشین، پول، موقعیت اجتماعى و .... در حکم فنجان ها هستند. مورد مصرف آنها، نگهدارى و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجانی که ما داشته باشیم، نه کیفیت چاى را مشخص می کند و نه آن را تغییر می دهد. امّا ما گاهى با صرفاً تمرکز بر روى فنجان، از چایى که خداوند براى ما در طبیعت فراهم کرده است لذت نمی بریم.

خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان را. از چایتان لذت ببرید. خوشحال بودن البته به معنى این که همه چیز عالى و کامل است نیست. بلکه بدین معنى است که شما تصمیم گرفته اید آن سوى عیب و نقص ها را هم ببینید. در آرامش زندگى کنید، آرامش هم درون شما زندگى خواهد کرد.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/7/16 ساعت 10:56 عصر

سر هر دیواری، میخکی خواهم کاشت

او آمد...
با واژه هایی همه از جنس بلور
آمد تا به گلدانهایمان آب دهد.
آمد تا سر هر پنجره ای شعری بخواند.
آمد و ماند و هیچ وقت نرفت.
و چه مهمانی از او عزیزتر در ضیافت پاییز همیشگیمان
خوش به حال برگهای پانزدهمین روز مهر
خوش به حال گلدانها و بادبادکها
خوب شد آمدی
تولدت مبارک


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/7/16 ساعت 5:2 عصر

 به نام حق
به نام آنکه دوستی را آفرید، عشق را ، رنگ را ... به نام آنکه کلمه را آفرید.
و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که میخواستم از او بگویم.
سالهاست دچارش هستم. و چه سخت بود بیدلی را ، ساختن خانه ای در دل.
و این دل بینهایت، چه جای کوچکی بود برای دل بیتابش.
او رفت و من نشناختمش . در تمام میخکهای سر هر دیوار، آواز غریبش را شنیدم
اما نشناختمش. همانگونه که بغضهای گاه و بیگاهم را نشناختم.
فقط آنقدر او را شناختم که در سایه های افتاده به کلامش، به دنبال جای پای خدا باشم.
اینجا، هر چه هست، جز با صداقت او و کلام و نقشهای او، حوض بی ماهیست.
شاید مزرعه ای باشد با زاغچه ای بر سر آن
زاغچه ای که هیچکس جدی نگرفتش .
اینجا را هدیه اش میکنم. به آنکس که برای سبدهای پرخوابمان، سیب آورد.
حیف که برای خوردن آن سیب، تنها بودیم . چقدر هم تنها ...


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
یکشنبه 87/7/14 ساعت 9:53 عصر

یکی از اساسی ترین توهمات آدمی،
این است که گمان می کند عشق را می شناسد؛
به همین سبب از تجربه ی عشق عاجز است.
هر کسی می پندارد که می داند عشق چیست؛
بنابراین، نیازی به تجربه ی آن احساس نمی کند.
به همین دلیل عشق با دنیای ما قهر کرده است.
ما با عاشقانی روبروییم که از عشق تهی اند.
والدین تظاهر می کنند که
فرزندانشان را دوست دارند،
شوهران تظاهر می کنند،
همسران تظاهر می کنند ـ
تظاهر و تظاهر.
البته هیچ کس به عمد این کار را نمی کند.
بسیاری از آنها نمی دانند که چنین می کنند.
ای کاش از همان ابتدا آدم ها می آموختند که
عشق برترین هنر زندگی ست،
به جادو می ماند و معجزه می کند!
ای کاش می آموختند که عشق را باید کشف کرد،
باید برای کشف آن زحمت کشید،
باید به ژرفای آن رفت و شیوه های آن را آموخت!
عشق، هنر است.
عشق ورزیدن، مهارت نیست،
بلکه امکانی بالقوه در همگان است؛
به همین سبب امید آن هست که
روزی همگان به بلندای بلند عشق صعود کنند.
در واقع تنها در چنان روزی ست که
انسانیت حقیقی زاده می شود.
ما هنوز پیش از آن واقعه ی عظیم زندگی می کنیم.
آن واقعه ی بزرگ و باشکوه هنوز روی نداده است.

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
شنبه 87/7/13 ساعت 9:23 عصر

درزندگی ما انسانها عوامل بسیاری دخیل اند وهر فرد بنا به اعتقادات وارزش هایی که درزندگی خود بدان ها معتقد است احساسی متفاوت با دیگری دارد .ما برای یادگیری به دنیا آمده ایم وجهان معلم ماست اما واکنش انسانها دربرابر زندگی واتفاقات آن سو گونه است.

1- زندگی من مجموعه ای از درسهایی که به آنها نیاز دارم درس هایی که با نظم وتربیت تمام درزندگی ام روی می دهند .

2 - زندگی یک مسابقه بخت آزمایی است اما من از هر اتفاقی که روی می دهد نهایت استفاده را می برم

3- چرا همه بلاها برسر من نازل می شود ؟

باید گفت که ما برای تنبیه شدن به دنیا نیا مده ایم ، بلکه برای درس گرفتن آمده ایم . هر رویدادی درزندگی ما توان بالقوه آن را دارد که ما را متحول کند واز میان همه آن رویدادها سختی ها ومصیبت ها بیش ترین توان را برای تغییر تفکر ما دارا هستند .

درواقع زندگی یک پیشرفت تدریجی است . سوالی که همیشه مطرح است این است که با آن چیزی که در اختیار داری ، چه می کنی ؟ تا وقتی که جواب این باشد که کار زیادی نمی کنم ، امیدی به بهبودی نمی رود . دراین جا راه کارهایی ارائه می شود که با به کار بستن آنها بتوان درخود احسا س کامیابی بوجود آورد .

1- ایمان داشته باشید .

درهر کاری که انجام می دهید به خداوند ایمان قلبی داشته باشید درتمام مراحل توکل براو را فراموش نکنید

2- از هر کجا که می توانید آغاز کنید .

برای هر کاری که پیش روی شما قرا ر می گیرد حداکثر «توان » خود را به کار بگیرید ومطمئن باشید که فرصت ها وموفقیت ها شما را پیدا خواهند کرد . هر پله آغازی است برای رسیدن به پله دیگر

3- به زندگی عشق بورزید

اگر به زندگی پرتلاش وسازنده عشق بورزید زندگی نیز به راستی این عشق را به شما برمی گرداند .

اگر زندگی خلاق وپرتلاش را دوست بداریدبه ارتقای روحی فوق العاده ای دست می یابید به شکلی که همواره درزندگی شور وشوق خواهید داشت . درچنین شرایطی است که به احساس عمیقی از شادی می رسید وبا چنین احساسی قادرید برای همیشه نشاط وشادی خود را درجهان ودرمیان مردم حفظ کنید . این ارتقای روحی بالاترین حد تحمل دربرابر مشکلات را به شما ارزانی خواهد کرد . عشق به زندگی قدرت معنا ومفهوم می بخشد وهیچ موفقیتی بدون عشق حاصل نمی گردد.

4- با انگیزه زندگی کنید . ماموریت شما درزندگی « بی مشکل زیستن » نیست با « انگیزه زیستن » است .

پس تصمیم بگیرید با نیت خیر به هر کاری که درحال حاضر انجام می دهید عشق بورزید زندگی خود را به دوقسمت کار وفراغت تقسیم نکنید وبر چسب نزنید بلکه بهتر است زندگی را مجموعه ای از کار وفراغت بدانید .ادامه مطلب...

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
جمعه 87/7/12 ساعت 6:3 عصر

این هفته هم گذشت  اماتو نیامدی

خورشید خانواده زهرا نیامدی

از جاده همیشه چشم انتظارها

ای آخرین مسافر دنیا نیامدی

صبحی کنار جاده تورا منتظر شدم

اما غروب آمد و آقا نیامدی

از ناز چشمهای تو اصلا بعید نیست

شاید که آمدی گذر ما نیامدی

امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم

آقای من اگر زد و فردا نیامدی

فرصت بهانه ایست که پاکیزه تر شویم

تا روبرویمان نشدی تا نیامدی

"یابن الحسن بیای" قنوتم وظیفه است

دیگر به ما چه آمدی یا نیامدی


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 87/7/11 ساعت 10:5 عصر

این نوشته تقدیم به اقامون امام زمان من که چیزی ندارم جز یک دل شکسته و یک سری نوشته .......... نام خوب تو مرا از پل ها عبور می دهد.می دانم در برابر بزرگی روح تو چیزی در خور ندارم.اما بیا و دل شکسته ام را به مهر خود بنواز.....
پیچک انتظار از دیوار دلم بالا می رود. پر از تمنا می شوم و پر از عطر خوش ریحانه که در سبزه زار وجود روییده است.پیچک انتظار چه غوغایی می کند!باز هم پر از تمنا می شوم پر از گل های سوسن و گل های نرگس.اینک از صدای پای ظهور است که سرشار می شوم سرشار از موج سرشار از ماه ستارگان و خورشید!قلبم از عشق درنگی می کند و در خیالم جبرییل را می بینم که سر از پا نشناخته می اید تا برای زمینیان م÷ده ای بیاورد.م÷ده امدن امامی که خداوند تمامی رحمتش را در وجود او ریخته است!مهدیا ! کوی تو کوی بیتابی فرشتگان است.کوی تو کوی شور و کوی سوز است.کوی تو کوی رکوع لاله هاست!کوی شیدایی یاس است!کوی شبنم بر گلبرگ ناز محمدی است!کوی تو کوی اب است!کوی باران کوی شستن چشم هایمان در جویباران!مهدیا کوی تو کوی قناری است کوی بال است..توی پریدن کوی تو کوی بی قراری در اسمان ابی است !پس اگر بیایی دلم کبوتر می شود...
وقتی بیایی نرگس ها سبز خواهند شد و دیگر هیچ بهانه ای برای دلتنگی هایم نخواهم داشت...اگر بیایی پیش پایت زانو خواهم زد و فریاد بر می اورم اقا خوش امدی که زمین زمین توست .اگر بیایی و برای لحظه ای طعم شیرین در حظور تو بودن را بچشم تمام وجودم را فدایت می کنم ای ارزوی دیرین و ای امید چشم هایم!


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 87/7/10 ساعت 11:25 صبح

1 - همسرتان را به عنوان یک مرد بپذیرید و برای شناخت دنیای مردانه او دانش و آگاهی خود را افزایش دهید.
2 - همسر خود را به چشم یک شی‌ء مسؤول ننگرید. بلکه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید.
3 - جنبه یا بخش‌هایی از شخصیت شوهرتان را که باعث تمایز او از سایرین می‌شود مورد توجه و تحسین قرار دهید.
4 - برای این که همسرتان با شما روراست باشد سعی کنید او را درک کرده و برای افکار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرف‌ها و گفته‌های او مطابق میل شما نیست از خود واکنش تند نشان ندهید زیرا به این وسیله بذر بی‌اعتمادی در زندگی خود می‌کارید.
5 - وقتی همسرتان با شما درد دل می‌کند و راز دلش را با شما در میان می‌گذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید که اسرار درونش ناخوشایند و بی‌رحمانه است‌.
6 - به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نکنید زیرا انتقاد پیاپی باعث می‌شود که شوهرتان از شما فاصله بگیرد.
7 - او را به درک نکردن‌، عدم صمیمیت و بی‌احساس بودن متهم نکنید. زیرا او درک کردن‌، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه مردانه نشان می‌دهد.
8 - نیازهای واقعی شوهرتان را دریابید. این امر اتفاق نمی‌افتد مگر این که همسرتان این نیازها را باز گوید و به همین جهت در مواقع مناسب با لحن ملایم در مورد نیازهایش از وی سؤال کرده و دیدگاههای واقعی وی را نسبت به خود و زندگی‌تان دریابید و در نهایت جوابی را که شوهرتان می‌دهد بدون انتقاد و جبهه‌گیری بپذیرید.
9 - زمانی که همسرتان با شما صحبت می‌کند به دقت به حرفهای او گوش فرا دهید زیرا عدم توجه شما به گفته‌های او عدم علاقة شما را نشان می‌دهد.
10 - هیچ وقت از کارهایی که همسرتان برای جلب محبت شما انجام می‌دهد انتقاد نکنید برای مثال وقتی او به شما محبت می‌کند، آن را بیش از اندازه لوس ندانید او به شیوة خود ابراز محبت می‌کند.
11 - او را به شیوه خودتان دوست نداشته باشید بلکه به وجود او نیز اهمیت بدهید. به عنوان مثال اگر در سالگرد ازدواج‌تان‌، هدیه‌ای به او می‌دهید سعی کنید از قبل در مورد هدیة مورد علاقه‌اش اطلاعاتی به دست آورید.
12 - از همسر خود انتظار نداشته باشید که با تمامی طرح‌ها و ایده‌ها و افکار شما موافق باشد و آنها را تحسین کند. واقع بین باشید و به او اجازه دهید که نظرش را هر چند که برخلاف میل شما باشد، بیان نمایید.

13 - اصرار زیادی برای جلب محبت همسرتان نداشته باشید و این نکته را زمانی که وی عصبانی است بیشتر مراعات کنید. در بسیاری اوقات حالت روحی او برای ابراز محبت به شما مناسب نیست و اصرار زیاد شما منجر به مخالفت شدید او می‌شود.
14 - برای همسر خود نقش یک زن حساس و شکننده را بازی نکنید. زیرا این حالت شما باعث می‌شود که همسرتان فکر کند شما ضعیف و بی طاقتید و اگر چیزی بگوید باعث رنجش‌تان می‌شود. بنابراین سعی می‌کند که ارتباط کلامی کمتری داشته باشد و همین امر باعث ناراحتی شما می‌گردد.
15 - سعی کنید که در ارتباط با همسرتان همواره هویت خود را به عنوان یک زن و همسر حفظ کنید. زنی که توجه به روابطش به قیمت از دست دادن هویتش تمام شود به خود و روابطش صدمه می‌زند. زیرا این مسئله باعث می‌شود که وی خود را بخشنده‌تر و دوست داشتنی‌تر از شوهرش ببیند و فکر کند که همسرش بی‌نهایت خودخواه و ناسپاس است‌. مردها با زنی به عنوان همسر در ارتباط دایمی باقی خواهند ماند که هویت مستقل و قوی خود را حفظ کند.
16 - اگر احساس می‌کنید که در روابط خود با همسرتان از عزت نفس پایینی برخوردارید و میل دارید که او را وادارید تا در این زمینه به شما کمک کند که از احساس خوبی برخوردار شوید اشتباه می‌کنید. این مسئله مشکل شماست شخصاً روی آن کار کنید و در صورت لزوم از یک روان‌شناس کمک بخواهید.
17 - زمانی که همسرتان از فشار عصبی رنج می‌برد سعی نکنید از لحاظ احساسی به او نزدیک شوید. زیرا اگر برای صمیمیت و نزدیک شدن به او فشار آورید فقط او را عصبانی‌تر کرده و از خود دور می‌کنید. زمانی که استرس او کم شود به حالت عادی خودش بر می‌گردد.
18 - در زندگی زناشویی خویش سعی کنید خود را مسؤول خوشبختی خود بدانید. زنی که مسؤولیت خوشبختی زندگی مشترک را فقط بر عهده شوهرش می‌گذارد یک همسر آزرده و افسرده به بار می‌آورد.
19 - او را به دوست نداشتن و گریزان بودن از همسر و زندگی متهم نکنید. زیرا وی اعتقاد دارد که شریک زندگی‌اش را دوست دارد و از او گریزان نیست ولی به نظرش او را متهم به چیزی می‌کنید که در موردش صدق نمی‌کند و این مسئله موجب کدورت در روابط می‌شود.
20 - وقتی شما در می‌یابید که در ایجاد مشکلات زندگی خود سهم داشته‌اید و آن را به همسرتان بگویید عشق و محبت بار دیگر در زندگی‌تان شکوفا می‌شود. زیرا بعد از آن همسرتان نیز سهم خود را می‌پذیرد و با کمک شما درصدد رفع مشکل بر می‌آید.

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 87/7/10 ساعت 12:14 صبح

عید فطر مبارک باد

یک ماه گذشت ماهی که امد تا بوی خوشش تا یک سال دیگر روح و جانمان را عطر اگین کند ماهی گذشت که امده بود تا روح و قلبمان را از زنگارهای گناه و الودگی جلا دهد مصفایمان سازد و هر انچه را که در گذشته از بدی در خانه دلمان رسوخ کرده بود پاک کند از دروغها و تهمتها و گناهمان شرمسارمان سازد و بسوی توبه ازعصیانهایی که کرده بودیم رهنمونمان کند امده بود تا فاصله ی زیادی را که از معبود مهربانمان بواسطه خطای بسیار وناسپاسیها ایجاد شده بود کم کند.امده بود تا لذت نماز اول وقت را که حداقل شکرگذاری از محبوب یکتا یمان است وشیرینی تحمل یک روز گرسنگی و دوری از لذائذ و هوای نفس که حد اقل اثبات اطاعت از قادر مطلق است رابه ما بچشاند.امد تا از گذشته بدمان حالی خوش بسازد و اینده از شیطان نفس در امانمان سازد چه خوش ماهی بود چه مبارک ایام دلنشینی بود ماهی که در سی روز وجود تا ریک و زنگار گرفتمان و سیاهیهای درونمان و گناههای در خلوتمان را ارام ارام تمیز و پاکیزه کرد شست و جلایمان داد و معطرومنوربه عید خوش رمضان دعوتمان کرد...چه خوب است اینچنین باشد.....خدایا ایا قبول است طاعتم.....ایا توانست این ماه پر برکت وجود تاریک مرا صفا دهد....؟....ایا عمری دوری از استان توبا سی روز بندگی نا خالص من نزدیکترم کرد؟؟؟...ایا گرسنگیهای من اطاعتم را به اثبات رساند درحالیکه هوای نفسم همچنان افسار گسیخته مرا به هر سو کشاند‍‍‍؟‍‍‍........خدا وندا شرمسارم که عمرم را به رمضانی دیگر و قدری دیگر رساندی و فرصتی خوش بر من مهیا کردی اماخود میدانم و میدانی که تاریکیهای وجودم راضیافت رمضان نیزمنور نکرد...عید رمضان بر من میگزرد و من سزاوار عیدی رمضان نیستم....خجل و شرمسار ازناسپاسیهای خود در برابر این همه موهبت توگرچه رمضان رو به اتمام است اما من همچنان در عمق وجودم سوسوی بخشندگی و فضل توامیدوارم میکندو گرچه از قافله خوبان مانده ام اما چشمان اشکبارم به اسمان ابی تو دوخته است تا بنالم در پیشگاهت که اکنون محتاج ترینم به رحم و کرم و رحمانیت و مهربانی تو....

یا رب به من و روی سیاهم نظری....کز نیک نمانده در وجودم اثری

گر عفو تو شامل گنه کاران است....یا رب نبود ز من گنه کار تری

...و اکنون عید مبارک رمضان امد و خوشا انانکه تو شه ای نیک بر گرفتند و با دلی پاک وناب عید رمضان بشارت دهنده اطاعتشان خواهد شد و تا سالی دیگر بیمه رمضان همراهشان..

و....مبارک باد بر شمادوستان و یاران و مقبول درگاه حق اطاعت وعبادت خالصانه شما

عید فطر بر تمامی مسلمین و هموطنان و شما دوستان عزیزم مبارک باد...ملتمس دعایتان



    نظرات دیگران ( )
<      1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else