اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر [شمار] برادران خود بیفزایید ؛ زیرا هرمؤمنی را در روز قیامت، شفاعتی است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----549623---
بازدید امروز: ----13-----
بازدید دیروز: ----75-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
جمعه 87/6/29 ساعت 12:51 صبح

آن شب، آخرین شب زندگی کوفه بود و خسوفی ترین شب تاریخ...ابرهای سیاه و تاریک، بر آسمان کوفه چنگ انداخته بودند و ماه عالمتاب را در حصار گرفته بودند، تا روشنی اش را محصور کنند... عرشیان آماده ی پذیرایی میهمانی ارجمند بودند و فرشیان از وجود نازنینش، غافل... مرغابی های کوفه آوازی غمگین در گلوی شب می ریختند و سجّاده و محراب، مضطربانه انتظار فاجعه می کشیدند... شانه های زخمی و رنجدیده ی علی، آخرین انبان نان و خرما را بر روی خود جای داد، تا یتیمان بار دیگر، شوق قوت شبانه، اشکشان را خشک کند و بیوه زنان و از کار افتادگان، بار دیگر چشم انتظاریشان به بار نشیند... ملائک آب و جارو می کردند و فخر بر زمینیمان کور دل می فروختند و خود را به داشتن میمهانی عزیز لایق تر از آنان می دانستند... هان ای زمینیان! شما را چه شد که علی تنها ماند؟ جز این بود که لیاقت را خدا از شما ستاند؟

و آن شب کوفه در میان دستانی آکنده از شرم، مردی از تبار قرآن را بر عرشیان تقدیم می کرد...

هان! ای خفتگان تاریخ! با تجسّم محض عدالت چه کردید؟ شرمتان باد که شما را عبرت نیست... فردا روز حسنش را و روزی دیگر حسین و عبّاسش را... و تاریخ را تکرار می کنید... شرمتان باد... ننگتان باد که با وسوسه ی شیطان، دستان خود را هماره بر خون پاکان می آلایید و عبرتتان نمی شود...

شب می نالید که بدون گریه های علی چگونه به سر آیم و سحر ضجّه می زد که خورشید را چگونه بدون دیدن علی در بر گیرم؟ محراب های های می گریست و برای صدای مناجات علی دلتنگی می کرد... و کوفه یک عمر حامل ننگی عظیم و جبران ناپذیر شد... و علی بود که فائز شد به خدای کعبه...

نفرین بر آن دستان مظلوم کُش، که بار دیگر خاک نشینان را به خاک نشاند و قلب تاریخ را زخمی کرد... رخمی که التیامی بر آن نیست...

پاکیزه ای تو ای معبود بی شریک من... پناه بر تو می برم...خلاصیمان ده از عذاب و آتش...ای صاحب جلال و کرامت، عزّتمان ده... ای رحیم و بنده نواز، رحم کن بر ما... ای کریم، از کرم نگاهی... ای پا برجا و ازلی، تن فانی امان را روحی بزرگ عطا کن... ای دانا بر همه ی امور، آنچه خیر است برایمان پیش آر... ای بردبار و حکیم، صبرمان بر نداشته ها و داشته ها عطا کن... ای آقای آقایان، بنده ی ناچیزت را دریاب... ای اجابت کننده ی دعاها، دعاهای خیرمان را بپذیر... ای رفع کننده ی بلاها، از بلاهای نفسانی امانمان ده... ای صاحب حسنات، حُسن عمل عطامان کن... ای آمرزنده ی خطاها، از خطاهای ریز و درشتمان به کرمت درگذر... ای توبه پذیر بی نظیر، امشبی را عنایتی...

یا الله... یا الله... یا الله...

خدایا! بار الها! امشب و این چند شب، شب قدر است... این ما و این تو و این دست نیازمان... این تو و این ما و دست نوازشت...

معبودا! بر آستانت به انابه و توبه سر می آساییم... از کرمت عنایتی کن و قبولمان فرما... مرحمتی تا شب قَدرت را قدر بدانیم و قُدرتی ده، تا مقدّراتت را بپذیریم... امشب و این چند شب، تقدیرمان نوشته خواهد شد... در تقدیرمان، لیاقت بندگی خالصانه ات را، بوسیدن پرده ی کعبه ات را و توتیا کردن خاک بقیع و حرم نبی ات را مقدّر فرما...

امشب قرآن بر سر می گیریم و تو را قسم به محمّد و علی و فاطمه و حَسنین و ابناء حسین می دهیم تا از خطاهایمان در گذری و در رحمتت را به رویمان باز کنی... امشب مجیر می خوانیم و تو را به رحمانیتت قسم می دهیم که از آتش دوزخ پناهمان دهی« سُبحانَکَ یا اللهُ تَعالَیتَ یا رَحمنُ اَجِرنا مِنَ النّار ِ یا مُجیر» و زمزمه ی جوشن کبیرمان بلند است و تو را به کلمه به کلمه ی صفّات عالیه ات سوگند می دهیم که ما را از عذاب آخرت خلاصی دهی« سُبحانَکَ یا لا الهَ الّا اَنتَ اَلغَوثَ اَلغَوثَ خَلِّصنا مِنَ النّار ِ یا رَبِّ»... حال آنکه در آتش اشتیاق وصالت می سوزیم...

هرچند به رمز و راز، شب قدر را از هزار ماه بهتر دانسته‌اند، «لَیلَةُ القَدر ِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهر»، اما آن‌ گونه که از زبان روایات معنا می‌شود، شب قدر هرچند شب مهمّ و سرنوشت ‌سازی است، اما مرادِ قرآن همین هشت تا ده ساعت از زمان ِ پس از مغرب تا اذان صبح نیست. شب قدر،محمّد است، شب قدر، علی است، شب قدر، فاطمه است و پسران فاطمه... ای یگانه ی بی همتا! معرفتمان ده تا لیالی قدرمان را بیشتر و بهتر بشناسیم و عنایتی کن تا رهروان مخلص و واقعی اشان باشیم...

پناهمان ده ای تنها پناه و ای تنها مأمن...


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
جمعه 87/6/29 ساعت 12:22 صبح

بسم رب المهدی
هیچکس تو را نمی‌خواند. هیچکس ازتو نمی‌گوید. به چشمهای رهگذر که می‌نگرم اثری از دوری و فراق تو در آنها نمی‌بینم.
روزنامه‌ها را که ورق می‌زنم نام نیکوی تو کمتر به چشمهای کم سوی من می‌خورد. همه روزه به اخبار شهر و کشور و جهان توجه می‌کنم تا شاید خبری از تو بگوید اما تنها تویی که از خبرهای جهانی در امانی! سراغت را از هر زائر که بر سر راهم باشد می‌گیرم اما آنها هم مثل من، تو را ندیده‌اند یا دیده ولی نشناخته‌اند. من که در آخرین نقطه‌ی شعاع دایره‌ی دوستی تو بر خط مماس راه می‌روم و تحمل غربت و دوری تو را ندارم. پس آنها که به مرکز دایره نزدیکند چه حالی دارند؟
دوستدارانت، غربت و غیبت تو را چگونه تحمل می‌کنند؟
آیا آب گوارا از السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی
حلقوم آنها فرو می‌رود؟ آیا یاد تو از خاطر آنها می‌رود؟ آیا بر هر سفره‌ی غذا، دعای برتو فراموششان می‌شود؟
چگونه تو را از یاد ببرند درحالی که به برکت وجود تو نفس می‌کشند؟! چگونه فراموش کنند در حالی که به خاطر توست که روزی می‌خورند و در آسایشند؟
همه برخوان گسترده تو میهمانیم و همه روزه به برکت تو از خواب برمی‌خیزیم. آیا بی توجهی ما را بخششی هست؟! آیا راهی به تو داریم تا ما را ببخشایی و از این همه ناشکری و ناسپاسیمان در گذری؟
آیا به من عنایت می‌کنی تا به اخباری از دوستانت که گوشه و کنار از تو یاد می‌کنند کنجکاو شوم ؟ خبر برگزاری سمینارهایت، شب شعرها و نوشته‌هایی که برای تو چاپ می‌شود. دعایی که برای تو به آسمان می‌رود، فریادهایی که تو را می‌خوانند، همه را بشنوم و لااقل از شنیدن آنها خوشحال شوم به هرکس برسم از تو بگویم و از تو بشنوم.
ای کاش می‌توانستم یاد تو را در لابه‌لای هر قلبی جای دهم تا با هر تپش تو را بخواند.
ای کاش می‌توانستم نام تو را بر سر در تمام خانه‌های شهرم نصب می‌کردم.
ای کاش هر وقت به هر مغازه که سر می‌زدم نام تو را میدیدم.
ای کاش به هر اداره که مراجعه می‌کردم چشمم به نام زیبای تو می‌افتاد.
ای کاش همه تو را می‌خواستند و همه تو را می‌خواندند.
ای کاش همه نوشته‌هایی که در وجود نازنین تو و قیام عظیم توست، مورد استقبال همگانی قرار می‌گرفت. در آن صورت هیچ نویسنده‌ای بی یاد تو قلم را به دست نمی‌گرفت .
نام تو هر کجا که بلند آوازه گردد، برکت با خود به همراه دارد و به یقین اگر همه بر عهد خود ثابت و پایدار می‌ماندیم، برکت از بالا و پائین بر ما نازل میشد. اینک نیز اگر به هوش آئیم و توبه کنیم و از سهل‌انگاریهای قبلی دست برداریم و دل به تو بدهیم و راه خود را به سوی تو راست کنیم، یقین دارم که ولوله‌ی نامت جلوی هر زلزله‌ای را می‌گیرد.
ای آقا ای ارباب در این لیالی قدر مارا از وجود نازنیت دریغ مکن
اللهم عجل الولیک الفرج

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 87/6/28 ساعت 5:46 عصر

 

فلسفه ای در زندگی

 پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت.

وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد..سپس از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر است؟  و همه دانشجویان موافقت کردند.

سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛  سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند. بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگرپرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: "بله".

بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد. "در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!" همه دانشجویان خندیدند.

در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: " حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این شیشه نمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند – خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهمترین علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها باقی بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود. اما سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و ماشینتان.. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایل خیلی ساده."

پروفسور ادامه داد: "اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پا افتاده صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین.  همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست. همیشه در دسترس باشین.

.....

اول مواظب توپ های گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه چیزها همون ماسه ها هستند."

یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟

پروفسور لبخند زد و گفت: " خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست، همیشه در زندگی شلوغ هم ، جائی برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست! "

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 87/6/27 ساعت 4:21 عصر

فضیلت اعمال مستحبى ماه رمضان

- دعا و استغفار

الحدیث:

قال على بن ابیطالب(ع):

»علیکم فى شهر رمضان بکثرة استغفار و الدعاء فاما الدعا فیدفع عنکم به البلاء و اما الاستغفار فتمحى به ذنوبکم. (1)

ترجمه: بر شما باد در ماه رمضان به استغفار و دعاى زیاد. اما دعاهاى شما دافع بلا از شماست. و اما استغفار شما از بین برنده گناهان است.

توضیح:

از وظایف روزه داران در این ماه، دعا و درخواست‏حوایج از حضرت حق است که بنده احساس نیاز به پیشگاه بى نیاز کرده، و دستهاى احتیاج خویش را به درگاه او دراز مى‏کند.

- روزهاى ماه رمضان

الحدیث:

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):

ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکة و الرحمة و المغفرة، شهر هو عند الله افضل الشهور، و ایامه افضل الایام و لیالى افضل اللیالى و ساعاته افضل الساعات. (2)

ترجمه:

اى مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است، ماهى است که پیش خدا بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات.

- اعتکاف

الحدیث:

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):

اعتکاف عشر فى شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین. (3)

ترجمه: اعتکاف در یک دهه از ماه مبارک رمضان برابر با ثواب دو حج و دو عمره است.

توضیح:

در ایام و لیالى مقدسه‏اى، طبق روایات رسیده از ائمه معصومین (علیهم السلام) مستحب است که هر مسلمانى در صورت امکان دهه آخر ماه مبارک رمضان را در مسجد معتکف شود، که پیامبر اکرم(ص) در تمامى عمرش چنین مى‏کرد.

- تلاوت قرآن

بهترین اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارک رمضان، تلاوت قرآن است. اگر چه تلاوت قرآن در تمام اوقات ثواب دارد، ولى چون قرآن در ماه رمضان نازل شده است، از اجر و ثواب ویژه‏اى برخوردار است چنانچه وارد شده:

الحدیث:

قال ابو جعفر (علیه السلام):

لکل شى‏ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان (4)

ترجمه:

براى هر چیزى بهارى است و بهار قرآن رمضان است.

بنا بر این امتیازات قرآن به اعتبار نزولش در ماه رمضان از ماههاى دیگر بیشتر است.

الحدیث:

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):

من تلافیه آیة من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فى غیره من الشهور. (5)

ترجمه:

اگر کسى در این ماه یک آیه از قرآن تلاوت کند، ثوابش مثل کسى است که در غیر ماه رمضان یک ختم قرآن کرده است.

- افطارى و صدقه دادن

الحدیث:

قال الباقر (علیه السلام)

یا سدیر، هل تدرى اى لیال هذه؟ فقال له نعم. جعلت فداک ان هذه لیالى شهر رمضان فما ذاک؟ فقال له اتقدر على ان تعتق کل لیلة من هذه اللیالى عشر رقاب من ولد اسمعیل؟ فقال له سدیر بابى انت و امى لا یبلغ مالى ذاک، فما زال ینقص حتى بلغ به رقبة واحدة فى کل ذلک یقول: «لا اقدر علیه فقال له: افما تقدر ان تفطر فى کل لیلة رجلا مسلما؟ فقال له: بلى و عشرة فقال له (علیه السلام):

فذاک الذى اردت یا سدیر، ان افطارک اخاک المسلم یعدل عتق رقبة من ولد اسماعیل علیه السلام. (6)

ترجمه:

اى سدیر! آیا مى‏دانى چه شبهایى است این شبها؟ سدیر گفت:

بلى فدایت گردم این شبها شبهاى ماه رمضان است، مگر این شبها چگونه است؟ امام (علیه السلام) فرمودند: آیا قدرت دارى هر شب از این شبها ده بنده از فرزندان اسماعیل (ع) را آزاد کنى؟ پس سدیر عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، ثروتم کفاف نمى‏دهد، پس امام پیوسته تعداد بنده‏ها را کم کرد، تا رسید به یکى در تمام این ماه، سدیر گفت: قدرت ندارم پس امام(ع) به او فرمود: آیا قدرت ندارى هر شب یک مسلمان روزه‏دارى را افطار دهى؟ سدیر عرض کرد: بلى تا ده نفر را هم مى‏توانم افطارى بدهم، پس امام به او فرمود:

اى سدیر همان است که اراده کردى یعنى با افطارى دادن ده روزه‏دار به ثواب عتق و آزاد کردن ده بنده از اولاد اسماعیل (ع) نایل مى‏گردى.

توضیح:

خداوند انسان روزه‏دار را بر آنچه انفاق مى‏کند در خوردنیها و آشامیدنیها محاسبه نمى‏کند ولى در این امر «اسراف‏» نشود.

الحدیث:

عن ابى عبد الله علیه السلام:

من تصدق فى شهر رمضان بصدقة صرف الله عنه سبعین نوعا من البلاء. (7)

ترجمه:

هر کس در ماه رمضان صدقه‏اى بدهد خداوند هفتاد نوع بلا را از او دو مى‏کند.

پى‏نوشت‏ها:

1- امالى شیخ صدوق، ص 61

2- امالى شیخ صدوق، ص 93

3- وسائل الشیعه، ج 7، ص 397

4- وسائل الشیعه، ج 7، ص 218

5- امالى شیخ صدوق، ص 93

6- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 134

7- بحار الانوار، ج 93، ص 316

رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) صفحه 92


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 87/6/26 ساعت 1:29 صبح

در این مطلب سخنان حکمت آموز امام مجتبی علیه السلام را در موضوعات مختلف ذکر می نماییم به امید آن که از این گوهرها نهایت استفاده را در جهت کسب فضایل اخلاقی و رد رذایل اخلاقی داشته باشیم.

1- قیل له ‏علیه السلام: فما الحلم؟ قال‏علیه السلام:" کظم الغیظ و ملک ‏النفس." ( تحف ‏العقول، ص 227)

از حضرت امام حسن‏ علیه السلام پرسیده شد که بردبارى یعنى چه؟ فرمودند: بردبارى عبارت از فرو بردن خشم و اختیار نفس را داشتن .

2- قیل له ‏علیه السلام: فما الشرف؟ قال‏علیه السلام: اصطناع العشیرة؟ و حمل الجریرة. ( تحف‏العقول، ص 227)

از حضرت پرسیده شده بزرگوارى چیست؟  فرمودند: احسان‏ به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها.

3- قیل له ‏علیه السلام: فما المروة؟ قال‏علیه السلام: حفظ الدین، و اعزازالنفس، و لین الکنف، و تعهد الصنیعة، و اداء الحقوق، و التحبب الى الناس. ( تحف‏العقول، ص 227)

از امام‏علیه السلام پرسیده شد که جوانمردى یعنى چه؟ فرمودند: جوانمردى عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و با نرمش برخورد نمودن و بررسى عملکرد خویش، و پرداخت ‏حقوق و دوستى نمودن با مردم .

4- قیل له ‏علیه السلام: فما الکرم؟ قال‏علیه السلام: الابتداء بالعطیة قبل ‏المسئلة و اطعام الطعام فى المحل.

از امام حسن‏علیه السلام معناى کرامت و بزرگ ‏منشى را پرسیدند؟ فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطى .

5- قال امام المجتبى‏علیه السلام: اعلموا ان الله لم یخلقکم عبثا و لیس بتارککم سدى، کتب آجالکم و قسم بینکم معائشکم‏ لیعرف کل ذى لب منزلته و ان ما قدر له و ما صرف عنه‏ فلن یصیبه. ( تحف‏العقول، ص 234)

امام ‏علیه السلام فرمودند: «اى بندگان خدا» بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده است، و به حال خود رها ننموده، مدت عمرتان ‏را نوشته، و روزى شما را بینتان تقسیم نموده تا هر خردمندى‏ قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به‏ او نمى‏رسد.

6- قال الامام المجتبى‏ علیه السلام: قد کفاکم مؤونة الدنیا و فرغکم ‏لعبادته و حثکم على الشکر وافترض علیکم الذکر واوصاکم بالتقوى. ( تحف‏العقول، ص 234)

امام مجتبى‏علیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزى شما را بر عهده گرفته است، و شما را براى بندگى فراغت‏ بخشیده و به‏ شکرگزارى تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده‏ و به پرهیزکارى توصیه فرموده است.

7- قال علیه السلام: والتقوى باب کل توبة و راس کل حکمة و شرف ‏کل عمل. بالتقوى فاز من فاز من المتقین. ( تحف‏العقول، ص 234)

امام مجتبى‏علیه السلام فرموده است: پرهیزکارى در بازگشت « به ‏سوى خدا» و سر رشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، وهر کس از پرهیزکاران به کامیابى رسید به وسیله تقوا بوده ‏است.

8- قال امام المجتبى‏علیه السلام: ما تشاور قوم الا هدوا الى ‏رشدهم .( تحف‏العقول، ص 236)

امام مجتبى‏علیه السلام فرمود: هیچ قومى مشورت نکرد مگر این که به ‏ترقى و تکامل راه یافت.

9- قال‏علیه السلام: انه قال فى تفسیر قوله « وقفوهم انهم‏ مسئولون‏» انه لا یجاوز قدما عبد حتى یسئل عن اربع: عن‏ شبابه فیما ابلاه و عمره فیما افناه، و عن ماله من این جمعه، و فیما انفقه، و عن حبنا اهل البیت. ( بحارالانوار، ج 44، ص12)

امام حسن‏ علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه « وقفوهم انهم ‏مسئولون‏» فرموده‏اند: به تحقیق « روز قیامت‏» هیچ بنده‏اى‏ قدم از قدم برنمى‏دارد مگر این که نسبت ‏به چهار چیز مورد بازجویى و پرسش قرار مى‏گیرد:

الف- از جوانى‏اش که در چه راهى مصرف نموده است.

ب- از عمرش که در چه کارى آن را به کار گرفته است.

ج- از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهى مصرف نموده است.

د- از دوستى ما اهل بیت و خاندان پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم .

10- قال‏علیه السلام: لو لم یبق لبنى امیة الا عجوز درداء، لبغت دین ‏الله عوجا و هکذا قال رسول الله ‏صلى الله علیه و آله و سلم. (بحار، ج‏44، ص 43)

جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: اگر از بنى‏امیه « در روى زمین‏ احدى نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانى، همان یک نفر دین خدا را به ‏مسیر نادرستى خواهد کشاند.

11- قال الامام المجتبى‏علیه السلام: اعمل لدنیاک کانک تعیش ‏ابدا، واعمل لاخرتک کانک تموت غدا.( الحیاة، ج‏4، ص 62)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: چنان براى دنیایت تلاش کن که گویا همیشه زنده‏اى، و چنان براى آخرتت تلاش کن که گویى فردا مرگت فرا مى‏رسد.

12- قال: کان الحسن ابن على‏علیه السلام: اذا قام الى الصلاة لبس ‏اجود ثیابه فقیل له: یابن رسول الله! لم تلبس اجود ثیابک؟! فقال‏ علیه السلام: ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل‏ لربى و هو یقول « خذوا زینتکم عند کل مسجد» فاحب ان‏ البس اجود ثیابى. ( الحیاة، ج‏5، ص 66)

راوى مى‏گوید: امام حسن‏علیه السلام زمانى که نماز را برپا مى‏داشتند زیباترین لباس را مى‏پوشیدند، به حضرت عرض شد، اى پسر رسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس مى‏پوشى؟ حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائى را دوست ‏مى‏دارد. پس خود را براى پروردگارم مى‏آرایم، چنانچه‏ مى‏فرماید: « به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیباى‏ خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم.

13- قال‏علیه السلام: ان اکیس الکیس التقى، و احمق الحمق‏الفجور. (الحیاة، ج‏1، ص 203)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: زیرک ترین زیرک ها فرد با تقوا است‏، و احمق‏ترین احمق ها شخص فاجر و فاسق است.

14- قال‏علیه السلام: کونوا اوعیة العلم و مصابیح الهدى فان ضوءالنهار بعضه اضوء من بعضها. ( کافى، ج‏1، ص 301)

امام فرمودند: جایگاه هاى دانش و چراغ هاى درخشان هدایت ‏باشید زیرا روشنى روز بعضى از بعضى دیگرش بیشتر است.

15- قال الحسن بن على‏علیه السلام: تاتى علماء شیعتنا القوامون ‏بضعفاء محبینا و اهل ولایتنا یوم القیامة، والانوار تستطع ‏من تیجانهم. ( محجة البیضاء، ج‏1، ص 33)

امام حسن‏علیه السلام فرموده است: از میان شیعیان ما علمایى به پا مى‏خیزند که ایستادگى افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ‏ولایت ما را پذیرا شده‏اند به واسطه آنها است و از تاجى که بر سر دارند نور مى‏درخشد.

16- و کان الحسن‏علیه السلام: اذا افرغ من وضوئه تغیر لونه فقیل ‏له فى ذالک، فقال‏علیه السلام: حق على من اراد ان یدخل على ذى‏العرش ان یتغیر لونه.

امام حسن‏علیه السلام زمانى که وضویش پایان مى‏پذیرفت رنگ‏ مبارکش تغییر مى‏نمود. در این باره از حضرت پرسیده شده ‏«چرا رنگ شما تغییر مى‏نماید؟» فرمودند: کسى که مى‏خواهد وارد بارگاه «خدای متعال‏» گردد سزاوار است رنگش تغییرنماید.

17- «قال نعم: استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول ‏اجلک. (منتهى‏الآمال، ج‏1، ص 436)

مردى از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده ‏سفر آخرت ‏شو و زاد و توشه آن را پیش از رسیدن مرگ فراهم ‏نما.

18- قال امام حسن‏علیه السلام: ایها الناس انه من نصح لله و اخذ دلیلا هدى للتى هى اقوم و وفقه الله للرشاد و سدده ‏للحسنى . ( تحف‏ العقول،ص‏227)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: هان اى مردم، به تحقیق کسى که براى‏ خدا پند دهد و سخن خدا را راهنماى خود قرار دهد به راهى ‏پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد.

19- قال امام المجتبى‏علیه السلام: بین الحق و الباطل اربع اصابع، ما رایت ‏بعینیک فهو الحق و قد تسمع باذنیک باطلا کثیرا.( از هر معصوم چهل حدیث، ص 105)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت ‏فاصله است، آنچه با چشم ببینى حق است و چه بسا که باطل‏ زیادى را با گوش بشنوى.

20- قیل له ‏علیه السلام ما الزهد؟ قال‏علیه السلام: الرغبة فى التقوى والزهادة فى الدنیا. قیل: و ما الحلم؟ قال کظم الغیظ و ملک‏النفس. قیل ما السداد؟ قال دفع المنکر بالمعروف. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 106)

از حضرت امام حسن مجتبى‏علیه السلام پرسیده شد زهد چیست؟ فرمودند: میل به پرهیزکارى و بى‏میلى نسبت‏ به دنیا. باز پرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن و مالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدى را به وسیله خوبى برطرف نمودن.

21- قال الحسن‏علیه السلام: لبعض ولده: یا بنى لا تواخ احدا تعرف ‏موارده و مصادره فاذا استنبطت الخبرة و رضیت العشرة‏ فاخه على اقالة العثرة و المواساة فى العسرة. ( تحف‏العقول، ص 236)

امام حسن‏علیه السلام به یکى از فرزندانشان فرمودند: اى پسرم با احدى برادرى مکن تا آن که بدانى کجاها مى‏رود و از کجاها مى‏آید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و رفتارش را پسندیدى با او برادرى کن. به شرط این که رفتارت بر اساس ‏چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.

22- قال امام حسن‏علیه السلام: ان ابصر الابصار ما نفذ فى الخیرمذهبه و اسمع الاسماع ما وعى التذکیر و انتفع به اسلم‏القلوب ما طهر من الشبهات.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 111)

امام حسن‏علیه السلام فرمودند: همانا بیناترین چشم‏ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش‏ها آنست که پذیرنده‏تر باشد و سالم‏ترین دل ها آن است که از شبهه پاک باشد.

23- قال علیه السلام: لا یغش العاقل من استنصحه. ( تحف‏العقول، ص 239)

امام ‏حسن‏علیه السلام فرمودند: خردمند کسى است که وقتى از او پند خواستند خیانت نکند.

24- قال‏علیه السلام: اذا لقى احدکم اخاه فلیقبل موضع النور من‏ جبهته. ( تحف‏العقول، ص 239)

امام حسن‏علیه السلام فرمودند: هر گاه یکى از شما برادر خود را ملاقات کند، باید که جایگاه نور از پیشانى او را ببوسد.

25- قال امام المجتبى‏علیه السلام: هلاک الناس فى ثلاث: الکبر،الحرص، الحسد. الکبر به هلاک الدین و به لعن ابلیس. الحرص عدو النفس و به اخرج آدم من الجنة. الحسد رائدالسوء و به قتل قابیل هابیل.( از هر معصوم چهل حدیث، ص 113)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: نابودى مردم در سه چیز است: 1- بزرگ نمائى  2- افزون‏ خواهى بسیار  3- حسد و رشک بردن.

بزرگ‏ نمائى که به وسیله آن دین نابود مى‏گردد و به واسطه آن‏ شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم ‏از بهشت ‏خارج شد، و رشک که سررشته همه بدى است و به‏ واسطه آن قابیل هابیل را کشت.

26- قال امام‏المجتبى علیه السلام: اوصیکم بتقوى الله و ادامة التفکر،فان التفکر ابو کل خیر و امه. (از هر معصوم چهل حدیث، ص‏114)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: شما را به پرهیزکارى و ترس از خدا و ادامه تفکر و اندیشه سفارش مى‏کنم زیرا تفکر و اندیشه ‏سرچشمه همه خوبی ها است.

27- قال امام المجتبى‏علیه السلام: غسل الیدین قبل الطعام ینفى ‏الفقر و بعده ینفى الهم. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: شستن دست ها پیش از غذا فقر رامى‏زداید و بعد از آن اندوه را برطرف مى‏سازد.

28- قال‏علیه السلام: صاحب الناس بمثل ما تحب ان یصاحبوک. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)

امام حسن مجتبى‏علیه السلام فرمود: چنان با مردم رفتار نما که ‏دوست دارى با تو رفتار کنند.

29- قال‏علیه السلام: لاادب لمن لاعقل له ولا مروة لمن لاهمة له‏ و لاحیاء لمن لا دین له. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 115)

کسى که عقل ندارد ادب ندارد، و کسى که همت ندارد جوانمردى ندارد و کسى که حیا ندارد دین ندارد.

30- قال امام المجتبى علیه السلام: علم الناس علمک و تعلم علم‏ غیرک. (از هر معصوم چهل حدیث ، ص 116)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.

31- قال‏علیه السلام: لا غنى اکبر من العقل ولا فقر مثل الجهل ولا وحشة اشد من العجب ولا عیش الذ من حسن الخلق. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 116)

امام حسن مجتبى‏علیه السلام فرمود: هیچ بى‏نیازى برتر از عقل نیست ‏و هیچ نیازمندى هم مثل نادانى نیست و هیچ وحشتى بدتر از خودپسندى‏ نیست، و هیچ‏ عیشى‏ لذت ‏بخش ترازاخلاق ‏نیکو نیست.

32- قال‏علیه السلام: قیدوا العلم بالکتاب.

امام حسن‏علیه السلام فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید.

33- قال‏علیه السلام: من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه.( چهل حدیث از هر معصوم، ص 117)

امام ‏حسن‏علیه السلام ‏فرمود:هرکس ‏قبل ‏از سلام ‏سخن‏ گفت‏ جوابش‏ را ندهید.

34- تعلموا العلم فان لم تستطیعوا حفظه فاکتبوه و ضعوه ‏فى بیوتکم. (از هر معصوم چهل‏حدیث، ص 118)

دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و در خانه‏هایتان نگهدارى نمائید .

35- قال‏علیه السلام: الشروع بالمعروف و الاعطاء قبل السؤال من‏ اکبر السؤدد. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 117)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش از درخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگى است.

36- قال‏علیه السلام: من عبد الله، عبد الله له کل شى‏ء. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: کسى ‏که خدا را بندگى نماید، خداوند هم‏ همه چیز را فرمانبردار او گرداند.

37- قال‏علیه السلام: انا الضامن لمن لم یهجس فى قلبه الا الرضا ان یدعوالله فیستجاب له. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)

امام حسن‏علیه السلام فرمود: کسى که در دلش جز خشنودى خدا خطور نکند، چون دعا کند؛ من ضامنم که دعایش مستجاب گردد.

38- قیل له فما النجدة؟ قال‏علیه السلام: الذب عن الجار و الصبر فى المواطن و الاقدام عند الکریهة. ( تحف‏العقول، ص 227)

از حضرت امام مجتبى‏علیه السلام پرسیده شد نیرومندى چیست؟ فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایدارى در نبرد، و ایستادگى‏ هنگام ‏سختى.

39- قیل له فما الفقر؟ قال‏علیه السلام: شره النفس الى کل ‏شى‏ء. ( تحف‏العقول، ص 228)

از حضرت‏ پرسیده‏ شد فقر چیست؟ فرمودند: آزمندى به هر چیزى.

40- قیل ‏له:فما الغنى؟ قال‏علیه السلام: رضاالنفس بما قسم ‏لها و ان‏ قل. ( تحف‏العقول، ص 228)

از امام مجتبى معناى فقر پرسیده شد، فرمود: خشنود بودن ‏انسان به مقدارى که خدا روزى او نموده هر چند کم باشد.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 87/6/25 ساعت 6:57 عصر

1


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 87/6/25 ساعت 1:34 صبح

آیا می توان از عشق زمینی به عشق حقیقی رسید ؟

در ماه گذشته سوالی را با این عنوان طرح کردم و بعضی از دوستان پاسخ دادند . اینک جواب را بخوانید و حتما نظرتان رابرای من و دیگر دوستان بگذارید.

پاسخ :اگرعشق زمینی مقدمه ای برای رسیدن به عشق حقیقی و برتر قرار گیرد و مانع از آن نگردد ، با آن منافات ندارد ، بلکه گاهی راهی برای رسیدن به عشق حقیقی قرار می گیرد . آری مطمئنا عشق و علاقه زمینی موتور محرک قوی و موثر است ، اما نباید از رهزن بودن این عشق نیز غافل بود ؛ شخصى مى‏گوید: از امام صادق(ع) از معناى عشق سؤال کردم، فرمود: "قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره؛ (1) قلب هایى که از یاد و ذکر خدا خالى باشند، خداوند مبتلا به حب غیر خود مى‏نماید. بنابراین دوستی و عشق به غیر که تمام قلب انسان را تسخیر کرده باشد؛ قلبی است که از وجود خدا خالی شده است ؛ زیرا خداوند دو دل در درون انسان قرار نداده است . (2)
از طرف دیگر ،علاقه و عشق محصول توجه به کمال است. آدمى زمانى که در چیزى و یا کسى کمالى را مى‏بیند، به آن علاقه‏مند مى‏گردد و اگر کشش به هر دلیل قوى باشد، این علاقه (اصطلاحاً) به عشق منجر مى‏گردد.
عشق زمینی تنها در صورتی می تواند انسان را به عشق حقیقی و برتر راهنمایی کند که انسان به ضعف های عشق زمین واقف گردد و بداند این ها همه مجاز عشق اند ، نه حقیقت عشق ، نیز بداند که هیچ چیز غیر خدا نمی تواند متعلق عشق واقعی انسان قرار گیرد. این معرفت و آگاهی گاهی با شکست در عشق زمینی ، گاهی با آگاهی از حقیقت برتر وجود خود که در دام موجود زمینی اسیر گشته وگاهی ... به دست می آید. به همین خاطر اهل ذوق گفته اند : المجاز قنطره الحقیقه؛ عشق مجازی پلی است برای رسیدن به حقیقت.
عاشقان این راه هم چنین می توانند از رهگذر عشق به شگفتی های خلقت در عالم و آدم ، به عشق خالق همه آن زیبایی ها برسند و از تماشای جمال مخلوق به جمال خالق راه یافته و محو در عشق و محبت او شوند.
سر مطلب آن است که حقیقت عشق متعلق به عالم ماده نیست ؛ بلکه مربوط به کمال مطلق است که هیچ نقص و عیبى در او راه ندارد. انسان بالفطره عاشق خدا و طالب او است و اصولاً زمینه عشق به انسان و موجود زمینی ، براى عشق الهى و رسیدن به محبوب مطلق است. موجودى مى‏تواند معشوق حقیقى انسان قرار گیرد که هر چه از او مشاهده مى‏کند، زیبایى و کمال باشد و هیچ نقص، عیب و بدى در او وجود نداشته باشد و چنین موجودى جز خداوند متعال نیست. با توجه به این موضوع، عشق انسان به موجودات مادى، عشق حقیقى نیست، بلکه عشق مجازى است؛ زیرا جز خدا هیچ موجودى قابلیت معشوق بودن را ندارد وانسان عاشق، خود به این مطلب واقف است که معشوق مجازى او، عیب‏هاى فراوانى دارد ؛ اما از طرفى بعضى از کمالات و زیبایى‏ها را در او مى‏بیند که در حقیقت برگرفته از جمال و کمال محبوب حقیقى است و به عشق ورزیدن هم نیاز دارد. این جا است که به معشوق خیالى رو مى‏کند و به او عشق مى‏ورزد؛ اما چون به وصال می رسد ، عشق فروکش می کند ؛ زیرا آنچه او به آن عشق مى‏ورزید ، کمالی بود که فروکش نمی کند، در حالی که معشوق او چنین نیست.از این رو فقط در عشق به خداى متعال است که انسان پس از وصول و مشاهده، نه تنها عشقش فروکش نمى‏کند، بلکه بیشتر مى‏شود؛ زیرا هر چقدر انسان به خدا نزدیک‏تر مى‏شود، کمال و جمال بیشترى مشاهده مى‏کند.
عشق حقیقی : از منظر دین،خداوند کمال محض ، جمال مطلق ، دارای برترین وصف ها، مبدأ عشق ، اولین عاشق و الهام کننده عشق است . همه هستی آیت ، نشانه و مظهر اویند; از او سرچشمه گرفته ، به سوی او روان هستند . آدمی کمال جو و زیبایی طلب بوده ، حقیقتش از روح خدا است ، از آن منزل نزول کرده و به سوی او باز خواهد گشت ، انسان دارای روحی است که ظهور و جلوه تام صفات حق است . عشق حقیقی عبارت است از "قرار گرفتن موجودی کمال جو (انسان ) در جاذبه کمال مطلق (خداوند متعال ); پروردگاری جمیل مطلق ، بی نیاز، یگانه ، دانای اسرار، توانا، قاهر و معشوقی که همه رو به سوی او دارند و او را می طلبند."
بنابراین عشق حقیقی تنها عشق به خدا است ، زیرا هر چیزی غیر او زایل شدنی و از بین رفتنی و دارای عیب و نقص است ؛ بنابراین هر چیز غیر او نمی توان معشوق واقعی باشد اولا چون ناقص است و کمال مطلق نیست ، در حالی که در عشق ، معشوق هیچ عیب و نقص ندارد. ثانیا هر چیز غیر او زوال پذیر است و عارفان گفته اند : آنچه که نپاید ، دلبستگی را نشاید. همانند داستان حضرت ابراهیم (ع) که فرمود : انی لا احب الافلین. آن چیز که افول و غروب می کند و از بین می رود ، دوست نمی دارم. پس باید عشق پایدار و جاودانه باشد و آن عشق به خدا است که همیشگی و پایدار است و البته در سایه این عشق ، عشق به مظاهر جمال و زیبایی او ، مانند زن و فرزند و گل و درخت و طبیعت و... معنا می یابد.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است.
در پایان برخی از نشانه های عشق انسان به خدا را ذکر می کنیم:
- خدا را بر همه ی محبوب های دیگر ترجیح دهد;
- در باطن و ظاهر مطیع خدا باشد;
- در همه ی امور موافق او باشد;
-خواسه او را بر خواسته خود مقدم می دارد؛
- اولیای خدا را به خاطر او دوست بدارد;
- هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر شمارد;
- همه ی اوقات , مستغرق ذکر خدا باشد;
- آسایش و آرامشش در قرب او باشد;
- از حضرت حق راضی و خشنود باشد;
- به کلام محبوب (قرآن ) عشق ورزد;
- با مال و جان در راه محبوب مجاهده کند;
- بر خلوت و مناجات با محبوب , حریص باشد;
- عبادت برای او آسان و لذت بخش باشد;
- همه ی بندگان مطیع وی را دوست بدارد و بر همه رحیم و مشفق باشد و کافران و عاصیان را دشمن بدارد.

پی نوشت ها :
1- میزان الحکمه , ج 8, ص 3788
2-احزاب(33) ، آیه4


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
یکشنبه 87/6/24 ساعت 4:28 عصر

تنفس عمیق را تمرین کنید. بیشتر افراد افسرده و بدبین بدون استثنا تنفس سطحی دارند. هنگام دم و بازدم  عمیق اکسیژن بیشتری به مغز می رسد و کارایی مغز و چاره جویی و تدبیر و خلاقیت آن دو چندان می شود. همچنین تنفس عمیق ارامش عضلانی و روحی را به همراه دارد.

به سلامتی خود توجه داشته باشید. توجه به نیازهای جسمی و روحی باعث می شود که سالم و پر انرژی  باشید و همین مسئله شما را برای روبرو شدن با حوادث تلخ زندگی آماده می سازد. کلام و سخنانی که بر زبان  می آورید , بر احساس و طرز تفکرتان تاثیر می گذارد. کلام منفی احساس منفی را در شما به وجود می آورد.

 بنابراین هیچگاه نگویید که من ادم ضعیف و بی اراده ای هستم....

همیشه شکست می خورم....آدم خجالتی هستم و غیره. تصویر ذهنی خود را دگرگون کنید و یک تصویر  امکاناتی برای لذت بردن از آنها وجود دارد. در زندگی به دنبال کسب موفقیت باشید. پیروزی و کسب موفقیت هر چند کوچک در زندگی برای رضایت داشتن از زندگی بسیار موثر است. حتما شما هم بعد  از هر پیروزی و  موفقیتی احساس می کنید که دنیا به رویتان لبخند می زند و وجودتان از شور و شعف انباشته می شود. پس برای رسیدن به اهدافتان و موفق شدن تلاش کنید تا بتوانید نسبت به زندگی دید خوبی داشته باشید.

به خدا توکل کنید . اعتماد و توکل به یک موجود عالی و بلند مرتبه همواره مانند یک سوپاپ اظمینان عمل می کند. کسانی که از خدا طلب هدایت و کمک می کنند, در بدترین شرایط زندگی همواره به تغییر و دگرگونی و نجات از وضعیت اسفبار خود امیدوار هستند. اگر انسانی بدبین هستید که فکر می کنید سرنوشت بدی گریبانگیرتان  شده است , به خداوند توکل کنید. اعتماد به خدا یک نیروی عظیم را در وجودتان بیدار می کند و هر گونه ترس و  احساس شکست را در شما از بین می برد. هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید با خود بگویید:

 

 (( امروز به خدا توکل می کنم و اداره امور را به  او می سپارم.))

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
یکشنبه 87/6/24 ساعت 4:18 عصر

برای دفاع در مقابل انتقادی که از تو میکنند وقت تلف نکن.

از افراد منفی دوری کن.

به بهانه این که پولی برای فرزندانت به ارث بگذاری ناخن شکنی نکن.

شرافتمند باش

تمیز و آراسته باش

فرزندانت را ترغیب کن بعد از سن شانزده سالگی , کاری نیمه وقت پیدا کنند.

متنی را که باید امضا کنی به دقت بخوان . یادت باشد که معمولا امضای بزرگ علامت دادن و امضای کوچک علامت گرفتن چیزی است.

به دیگران فرصتی دوباره بده, اما نه سه باره.

هرگز در هنگام خشم دست به عمل نزن.

چیزهای کم اهمیت را تشخیص بده و سپس انها را نادیده بگیر.

وضع و حالت خوبی داشته باش. هنرمند و با اعتماد به نفس وارد اتاق شو.

هر کجا به پیش داروری و تبعیض برخوردی با آن مبارزه کن.

از هر چه داری استفاده کن و نگذار در اثر بلا استفاده ماندن بپوسد.

عاشق پیشه باش

بگذار دیگران بفهمند در چه مورد ایستادگی می کنی و در چه مورد ایستادگی نخواهی کرد.

پیش از یافتن شغل تازه از شغلت استعفا نکن.

هرگز از کسی که چک حقوقت را امضا می کند انتقاد نکن. اگر از کارت راضی نیستیاستعفا کن.

یاد بگیر چکه لوله آب دستشویی را تعمیر کنی.

بهترین دوست همسرت باش.

نگران نباش که مبادا نتوانی بهترین چیزها را به فرزندانت بدهی.بهترین آن چه را می توانی به آنها بده

همسایه تازه واردت را با یک بشقاب از غذای خانگی دلخواهت به همراه دستور تبخ آن غافلگیر کن.

کیفیت یک محله از روی رفتار مردمی که در آن زندگی می کنند بسنج

برای همه موجودات زنده احترام قائل باش

اتومبیلی را که امانت گرفته ای با باک پر پس بده.

کاری را انتخاب کن که با ارزش های تو هماهنگی داشته باشد.

هر کاری از دستت بر می آید برای کار فرمایت انجام بده . این یکی از بهترین سرمایه گذاری های عمرت خواهد بود.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
یکشنبه 87/6/24 ساعت 12:39 صبح

در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم‌اتاقیش روی تخت بخوابد.

آنها ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‌زدند.

هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می‌نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می‌دید برای هم ‌اتاقیش توصیف می‌کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن اوصاف دنیای بیرون ، روحی تازه می‌گرفت.

گفته های مرد کنار پنجره چنین بود:

این پنجره ، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت مرغابی‌ها و قوها در دریاچه شنا می‌کردند و کودکان با قایقهای تفریحی‌شان در آب سر گرم بودند. درختان کهن ، به منظره بیرون ، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می‌شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‌کرد ، هم‌اتاقیش چشمانش را می‌بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‌کرد.

روزها و هفته‌ها سپری شد.

یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آنها آب آورده بود ، جسم بی‌جان مرد کنار پنجره را دید که با آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که مرد را از اتاق خارج کنند.

مرد دیگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد . بالاخره او می‌توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.

در کمال تعجب ، او با یک دیوار مواجه شد.

مرد ، پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم‌اتاقیش را وادار می‌کرده چنین مناظر دل‌انگیزی را برای او توصیف کند !

پرستار پاسخ داد: شاید او می‌خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی‌توانست دیوار را ببیند.


    نظرات دیگران ( )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else