ابوذر غفاری “، شاگردی است ممتاز، در مکتب اسلام .
استادش “محمد” است (صلوات الله علیه و آله)
کتابش، “قرآن “
دوره آموزش، “طول عمر”
رشته آموزشی، “انسانیت “.
ابوذر، انسان نمونه و الگوی والایی است، برای همه آنان که میخواهند در “مکتب اسلام “ و در تربیت دینی، “چگونه بودن “ را بیاموزند.
بی شک، آنچه ابوذر از پیامبر میآموزد، درسهایی است متعالیتر از آنچه دیگران در فکر فرا گرفتن آنند.
خوبست که ما هم این درس را بیاموزیم و به کار گیریم .
تا زندگی مان معنی پیدا کند،
و حیاتمان “هدفدار” شود،
و حرکتمان “جهت دار” گردد،
و جهت حرکتمان به سوی “خدا” گردد، که ... “الی اللّه المصیر”.
شأن نزول
“ابوالاسود دوئلی “، یکی از یاران خالص علی علیه السلام و شیعیان پاک و مدافعان سرسخت و وفادار ولایت، میگوید:
در ایامی که “ابوذر غفاری “ این یار محبوب پیامبر و صحابی انقلابی و شورگستر آن حضرت در “ربذه “ تبعید بود، پیش او رفتم .
ابوذر گفت:
روزی در مسجد، خدمت رسول گرامی رسیدم . در مسجد، جز پیامبر اسلام و علی “علیه السلام“ کسی دیگر نبود.خلوت مسجد را مغتنم شمردم و پیش رسول اللّه رفته، گفتم:
“ای رسول خدا!پدر و مادرم فدایت ... مرا وصیت و سفارشی کن، تا خداوند مرا به خاطر آن سود دهد.
فرمود:
“چه خوب، ای ابوذر!
“تو از مایی . تو از خانواده مایی، و تو را سفارش میکنم که آن را خوب فراگیری، وصیت و توصیهای که در بردارنده تمام راهها و روشهای خیر و خوبی است . اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی؛ به منزله دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند...”
محمد”ص “، معلم توحید
از اینجا، سخنان پیامبر به ابوذر شروع میشود. رسول خدا، شاگردی ممتاز و گوشی پندنیوش و قلبی آگاه را در پیش و رو به رو دارد و میداند که پیام و سخنش بر دل خداشناس خواهد نشست .می داند که نصیحت و توصیه هایش، تباه نخواهد شد و هدر نخواهد رفت .
محمد “ص “ و ابوذر، رو به روی هم اند. رسول خدا سخن میگوید “ابوذر”، گوش جان را به این چشمه سار زلال معرفت و تعلیم گشوده است .
پیامبر، سخن را از “خدا” آغاز میکند:
“ای ابوذر!
خدا را آنگونه عبادت کن که گویا او را میبینی .
اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند.
بدان که سرآغاز عبادت و خداپرستی، “معرفت “ و “شناخت “ است . او قبل از هرچیز، “اوّل “ است و چیزی پیش از او نبوده است .
او یکتایی است که دوّمی ندارد.
پایندهای است که نهایت ندارد.
آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، پدید آمده از قدرت اوست .
او. “آگاه “ و “توانا” است ...” (2)
پینوشتها:
1-از جمله در کتاب “مکارم الاخلاق “ طبرسی، ص 458 و بحارالا نوار، علامه مجلسی، ج 74 (چاپ بیروت ) ص 74.
2-ا أ باذَرّ! اُعبُدِاللّهَ کَأ نَّک تَراهُ فإ نْ کُنتَ لا تَراهُ فإ نَّهُ یَراکَ. وَاعْلَمْ أ نَّ أ وَّلَ عِبادَةِ اللّهِ الْمَعْرِفةُ بِهِ فَهُوَ الا وَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ، فَلا شَیْءَ قَبلَهُ، وَالْفَرْدُ فَلا ثانِیَ لَهُ، وَالْباقِی لا إ لی غایَةٍ، فاطِرُ السَّماواتِ و الاْ رْضِ وَما فِیهِما وَما بَیْنَهُما مِنْ شَیْءٍ وَهُوَ اللّهُ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرْ.
منبع:
نای حکمت، جواد محدثی