اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نادان کوچک است؛ هر چند بزرگسال باشد و دانا بزرگ است؛ هر چند کم سال باشد . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----554796---
بازدید امروز: ----107-----
بازدید دیروز: ----81-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 88/6/26 ساعت 3:4 عصر

به بهونه ی اتمام ماه مبارک رمضان

حرفایی که هر کی می تونه بزنه، ولی نه به هر کسی!

عزیزترینم!

بشنو صدامو وقتی صدات می زنم، گوش کن وقتی می خونمت

وقتی باهات نجوا می کنم روتو کن به من، من فرار هم که بکنم بازم میام سراغ تو

روبه روت وایمیسم و سر به زیر مویه می کنم،

همه ی امیدم وعده های قشنگ توئه

تویی که می دونی تو دل من چی میگذره،

تویی که می دونی من چی می خوام

تویی که از عمق وجودم خبر داری، من هیچ رازی ندارم که تو ندونی...

حتی اگه مال اون دنیام هم باشه بازم تو می دونی،

من تا بخوام به زبون بیارم تو تا تهشو خوندی...

تو از خواهش دل من خبر داری، تو می دونی دنبال کدوم سرنوشتم

اصلا سرنوشتمو تو نوشتی... یادته؟

تو بودی که ماجراهای زندگی منو از اول تا آخر رقم زدی

خود تو، نه هیچکس دیگه!

چه زیادش چه کمش، چه خوش یا ناخوش

چه اونایی که واسه همه رو شد، و چه اونایی که فقط تو خلوت خودم گذشت

همه رو تو می دونی...

نازنین من! اگه واسه دلخوریایی که ازم داری خودتو ازم دریغ کنی

این وجود گرسنه ی منو کی سیرش می کنه؟

دلبر من! روتو ازم برنگردون... که خوار می شم

و اگه تو خوارم کنی، دیگه کیه که منو عزیز کنه؟!

محبوب من! من از خشم تو و غضب بلاخیزت بازم به آغوش خودت پناه می برم

نازنین دلدارم! هر چند من لیاقت مهربونی تو رو ندارم

ولی لطف تو اون قدر بزرگ هست که بازم به من خوبی کنی

زیبای من! انگار وایسادم رو به روت و این امید که تو تکیه گاهمی

مثل یه چتر رو سرم سایه انداخته باشه

و همون جوری که انتظارشو دارم تو باهام حرف می زنی

اونم حرفایی که فقط تو بلدی و همون رأفتی که فقط از تو برمیاد

ای همه ی وجود من! اگه کوتاهی هامو ببخشی، کی از تو بزرگوارتر؟!

من که نمی دونم، شاید همین روزا مرگم برسه،

من هم که کاری که لایق تو باشه که نکردم هنوز،

پس اعتراف می کنم... و همین اعترافو وسیله ی عذرخواهی می کنم

راستش یه وقتایی که جرأت می کنم یه نظر بندازم به اعماق وجودم

می بینم وای به حالش! اگه تو نبخشیش!

مهربونم! تو که تو زندگیم همیشه به من خوبی کردی،

بیا و وقت مرگم هم خوبیتو دریغ نکن!

آخه چه جوری من از حسن نظرت نسبت به خودم نا امید بشم؟

حتی واسه بعد از مرگم! من که جز خوبی ازت ندیدم که...

حالا هم بیا و افسار کار منو هر جور خودت می دونی بگیر دستت

بیا و چاره ساز من گناهکاری باش که سرتا پام نادونیه

دلبر همیشگی من! خیلی وقتا زشتیامو ندیده گرفتی و پیش خوبا به روم نیاوردی

و من چه قدر به این ندیده گرفتنت تو اون دنیا محتاج ترم!

حالا که تو این قدر بزرگواری، بیا و فردای قیامتم جلو چشم اون همه آدم

که دارن نیگا می کنن منو مفتضح و رسوای همه نکن!

یار وفادار من! خوبیات باعث میشه خواسته های منم بیشتر بشن

گذشت تو هم که خیلی بالاتر از کرده های ناچیز منه

پس،  فردای قیامت کاری کن به دیدنت شاد بشم

آرامش وجود من! بی نیازاز عذرخواهی نیستم،

واسه همینه که ازت پوزش می خوام

تو اون قدر خوبی که همه ی خطاکارا ازت پوزش می خوان

و عذرشونو تقدیمت می کنن

تو نیازمو رد نکن، آرزو و امیدم و طمع منو به خودن ناامید نکن

بزرگوار من! اگه می خواستی خوار و خفیفم کنی،

هیچ وقت راهنماییم نمی کردی

و اگه قصد داشتی رسوام کنی که منو نمی بخشیدی!

و گمونم نمی کنم منو که یه عمره جوونیمو

واسه آرزویی که داشتم صرف کردم و از تو خواستمش، رد کنی...

همیشه ستایشت می کنم، همیشه و دائم، جوری که زیاد بشه ولی کم نشه

اون جوری که تو دوست داشته باشی و بهش رضا بدی

نازنین یارم! اگه منو به خاطر بدیام بگیری، منم دامنتو به خاطر گذشتت می گیرم

و اگه منو به خاطر گناهام بگیری، به خاطر بخششت دامنتو رها نمی کنم

حتی اگه جهنم هم برم داد می زنم

و به همه ی اهل جهنم می گم که چقدر دوستت دارم.

زیبای من! اگه کارای من در مقابل تو کوچیکه،

عوضش آرزوم با امید به تو تا بخوای بزرگه!

حالا خودت بگو من چه جوری از پیشت دست خالی و محروم برگردم؟!

در حالی که حسن نظرم اینه که خوبیای تو شامل حالم میشن.

وای... عزیزم! عمرمو چه بیهوده به غفلت و بی خبری از تو فنا کردم!

چه بی فایده جوونیمو به مستی و دوری از تو گذروندم!

اون روزا اون قدر مغرور خوبیات بودم که بیدار نشدم و جلو چشمت،

رفتم تو راهی که آخرش غضب تو بود! 

اما حالا من یه نوکر خانه زاد، پیشت وایسادمو دست به دامن بزرگواریت شدم.

من عذر خواه اون چیزایی ام که در حضور تو انجامشون دادم

و از نگاه تو به خودم حیا نکردم! من می خوام ببخشیم چون بخشش از مرام توئه.

قربونت برم! من که نا نداشتم از اون همه سرپیچی برگردم

مگه همون موقعی که تو با محبتت بیدارم کردی

تا اون جوری بشم که تو دوست داری

بعدشم دلمو از هر چی چرک غفلت از خودت بود پاکش کردی.

حالا نیگام کن مثل کسی که صداش زدیو جوابتو داده،

یا مثل کسی که کاری بهش سپردی

و خودت کمکش کردی تا واست انجامش داده!

آی نازنینی که اون قدر به من نزدیکی

که هیچوقت از منی که شیفته ی توأم دور نمیشی.

آی دست و دلبازی که کم نمیذاری از کسی که امید به هدیه ی تو داره.

یه دل بهم بده که از سر شوق بهت نزدیکش کنم.

و یه زبون که با راستگویی تا پیش تو بالا بره

ای همه ی هستی من! هرکی که معرفش تو باشی

دیگه ناشناس و غریبه نیست

و هر کی به تو پناه بیاره دیگه سرگردون نیست

و هر کی به تو رو بیاره آزاد و رهاست.

هر کی تو راه تو باشه نورانیه و هر کی به تو چنگ بزنه در امانه.

من به تو پناه آوردم. پس حالا خوش گمانی منو به محبت خودت نا امید نکن.

و دلسوزیت رو از من نپوشون. منو تو جایگاه کسایی قرار بده

که امیدشون اینه که با دوستی تو محبتت بهشون زیاد می شه

و الهام کن به من تا همیشه و همیشه واله و شیدای یاد تو باشم.

همتی بهم بده تا اسمتو که می برم روحم تازه بشه

و جایگاه مقدستو بفهمم. به خودت قسم می دم که

منو تو مقام کسایی که اهل عبادت هستن

و به مقام شایسته ای که تو دوست داری ملحق کنی.

من که نمی تونم بدیا رو از خودم دور کنم

سود و منفعت من که در اختیار خودم نیست.

من فقط یه بنده ی ضعیف و گناهبار، و یه برده ی توبه کارم.

پس مبادا منو بذاری جزو اونایی که ازشون روتو بر می گردونی.

یا اونایی که فراموشی یاد تو باعث شده که ازشون گذشت نکنی!

معبود من! نهایت بریدگی از غیر خودت و پیوستن به خودت رو به من عطا کن.

چشم های دل ما رو به نورانیت در تو نگریستن روشن بفرما

تا جایی که چشم دل پرده های نور را از هم بدره

و واسه تماشای تو حتی دیگه به نور هم نیاز نداشته باشه

و برسه به سرچشمه ی عظمت و روح ما آویخته به مقام عزت و قداست تو بشه

مرا از آنانی قرار ده که صدایشان زدی و اجابتت کرد

و به او توجه کردی و او از جلال تو مدهوش شد

و تو در پنهان با او نجوا کردی و او در عیان برای تو عبادت کرد.

خدایا! بر خوش گمانی من غبار نومیدی چیره مگردان

و از کرم زیبایت امیدم را قطع مفرما.

 پروردگار من! اگر خطاها مرا از چشمت انداخته،

از این سو با توکل نیکویم بر خودت، از من چشم پوشی کن.

و اگر گناهان، مرا از کرم لطف تو فرود آورده،

در عوض یقینم به کرم عطوفتت مرا آگاه ساخته است.

و اگر سهل انگاری از آماده شدن برای دیدارت مرا خواب کرده

در عوض شناخت به کرم نعمتهایت مرا بیدار ساخته است.

بار الها! اگر عقوبت بزرگ تو مرا به آتش می خواند،  

شکوه پاداشت نیز مرا به بهشت دعوت می نماید.

خدای من! از تو می خواهم و به درگاه تو می نالم

و با رغبت از تو می طلبم که بر محمد و آل محمد درود فرستی

و مرا از آنانی قرار دهی که همواره به یاد توأند

و پیمان تو را نمی شکنند و از ستایش تو غافل نیستند

و فرمان تو را سبک نمی شمارند.

معبودا! مرا به نور تابنده ی عزتت ملحق ساز تا تو را بشناسم

و از غیر تو رویگردان شوم و از تو که مراقب منی خوف ورزم

ای صاحب شکوه و کرامت

و درود و رحمت خدا بر محمد فرستاده اش و خاندان پاکش

 و سلام و درودی بسیار...


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else