پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست.پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.پسر بچه پرسید:((یک بستنی میوه ای چند است؟))پیشخدمت پاسخ داد:((500تومان))پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد پرسید:((یک بستنی ساده چند است؟))در همین حال تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد((350تومان)).پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت:((لطفا یک بستنی ساده)).پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.پسرک نیز بعد از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت.وقتی پیش خدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد.
آنجا در کنار ظرف خالی بستنی2 سکه 25تومانی و 5سکه 5تومانی گذاشته شده بود.برای انعام پیشخدمت!!!
منصور حسین آبادی پختگی عطر خود به همراه دارد.
زیبایی سرشاری به انسان هدیه میکند.
هوش به ارمغان میآورد، ذکاوتی در کمال.
تمام وجود را به عشق فرا میرویاند.
اکنون انسان تنها یک گُل عشق است.
هر حرکت عشق است و
هر بیحرکتی باز هم عشق;
زندگی عشق است و
مرگ باز هم عشق