اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که تو را از گزندى ترساند چون کسى است که تو را مژده رساند . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----554821---
بازدید امروز: ----132-----
بازدید دیروز: ----81-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
شنبه 88/3/30 ساعت 6:9 عصر

وصیت‌نامه دکتر شریعتی:
باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم

دکتر علی شریعتی در وصیت نامه‌اش ‌
تاکید کرده است: نخستین رسالت ما کشف بزرگ‌ترین مجهول غامضی است که از آن کمترین
خبری نداریم و آن "متن مردم" است و پیش از آن که به هر مکتبی بگرویم
باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم.

به مناسبت سی و دومین سالگرد درگذشت دکتر علی
شریعتی بخش هایی از وصیت نامه وی بدین شرح منشر می‌شود:

خدا را سپاس می‌گزارم که عمر را به خواندن و
نوشتن و گفتن گذراندم که بهترین"شغل" را در زندگی مبارزه برای آزادی
مردم و نجات ملتم می‌دانستم و اگر این دست نداد بهترین شغل یک آدم خوب، معلمی است
و نویسندگی و من از هیجده سالگی کارم، این هر دو. و عزیزترین و گران‌ترین ثروتی که
می‌توان به دست آورد، محبوب بودن و محبتی زاده ایمان، و من تنها اندوخته‌ام این، و
نسبت به کارم و شایستگیم، ثروتمند، و جز این، هیچ ندارم. و امیدوارم این میراث را
فرزندانم نگاه دارند و این پول را به ربح دهند و ربای آن را بخورند که حلال‌ترین
لقمه است.

و حماسه‌ام این که کارم گفتن و نوشتن بود و یک
کلمه را در پای خوکان نریختم. یک جمله را برای مصلحتی حرام نکردم و قلمم همیشه
میان من و مردم در کار بود و جز دلم یا دماغم کسی را و چیزی را نمی‌شناخت و فخرم
این که در برابر هر مقتدرتر از خودم متکبرترین بودم و در برابر هر ضعیف‌تر از خودم
متواضعت‌رین.

و آخرین وصیتم، به نسل جوانی که وابسته آنم. و
از آن میان به خصوص روشنفکران، و از این میان بالاخص شاگردانم که هیچ‌وقت جوانان
روشنفکر همچون امروز نمی‌توانسته‌اند به سادگی مقامات حساس و موفقیت‌های سنگین به
دست آورند اما آنچه را در این معامله از دست می‌دهند بسیار گرانبها تر از آن چیزی
است که به دست می‌آورند.

و دیگر این سخن یک لا ادری فرنگی که در ماندن
من سخت سهیم بوده‌است که "شرافت مرد همچون بکارت یک زن است. اگر یک بار لکه
دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش را نمی‌تواند".

و دیگر این که نخستین رسالت ما کشف بزرگ‌ترین
مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن "متن مردم" است و پیش
از آن که به هر مکتبی بگرویم باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم و اکنون
گنگیم. ما از آغاز پیدایشمان زبان آنها را از یاد برده‌ایم و این بیگانگی، قبرستان
همه آرزوهای ما و عبث کننده همه تلاش‌های ماست.

و آخرین سخنم به آن‌ها که به نام روشنفکری،
گرایش مذهبی مرا ناشناخته و قالبی می‌کوبیدند، این که:

دین چو منی گزاف و آسان نبود / روشن تر از
ایمان من ایمان نبود // در دهر چو من یکی و آن هم کافر! / پس در همه دهر یک مسلمان
نبود
ایمان در دل من، عبارت از آن سیر صعودی‌ای است که پس از رسیدن به بام عدالت
اقتصادی به معنای علمی کلمه و آزادی انسانی به معنای غیر بورژوازی اصطلاح در زندگی
آدمی آغاز می‌شود.

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else