اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل دفتر دیده است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----554634---
بازدید امروز: ----26-----
بازدید دیروز: ----9-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 87/10/9 ساعت 11:16 عصر

سلام بر کسى که بیعتش را شکستند .
سلام بر آقایى که خود حامى دیگران بود و بى‏یاور ماند .
سلام بر محاسن خضاب شده‏ات،
سلام بر چهره به خاک و خون آلوده‏ات .
سلام بر دندان کوبیده‏ات با چوب خیزران و چوب دستى عبیداله
سلام بر سر مقدست که بر فراز نیزه عدوان زده شد
سلام بر دشت تفتیده عشق
سلام بر میدان عشق بازى یاران عاشق دلباخته کوى معشوق .
سلام بر تشنگى کشیده در کنار نهر آب .
سلام بر تو اى کربلا
سلام بر تو اى دشت پر بلا

سلامم را با گلوى بغض فرو خورده‏ات و چشمان مواج از دریاچه اشک دلتنگى‏ات و با جگر سوخته‏ات و قلب پاره‏پاره‏ات پاسخ گو .
کربــلا ! !
مى‏خواهم که با تو سخن بگویم
مى‏خواهم بقچه حرفهاى بردوش مانده‏ام را براى تو پهن کنم نمى‏دانم، نمى‏دانم تاب شنیدن حرفهایم را دارى یا نه؟

کربلا از غروب عاشورا بگو؟
شنیدم که غروب روز عاشورا سخت التهاب آور بود براى تو؟

کربلا، بگو که آن سه روز و دو شبى که پیکرهاى شقایق رنگ قافله عشق بر پیشانى پینه بسته‏ات میهمان بودند تا با آنان چه رازها گفتى؟

کربلا بگو: «سقاى تشنه لب‏» آیا عجیب نیست؟ مى‏دانم که در حافظه‏ات این تصویر مانده است آنجا که سقایى تشنه لب بر لب آب جان به جانان تقدیم کند .

کربلا بگو آیا یادت هست که خیل خصم سر کبوتر قافله سالار عشق را بر سر نیزه کردند و با خود بردند ولى هنوز دشت (دشت کربلا) پر از نور و صفا بود؟ خیمه‏هاى اهل حرم را به آتش کشیدند تا شاید خشم و غضبشان فرونشیند . و غافل از اینکه آه طفلان حرم باز آنان را به آتش خواهد کشانید .

کربلا از دل حضرت زینب علیها السلام بگو، بگو که چگونه آتش گرفته بود و زبانه‏هاى جانسوز غم سنگین دل حضرت زینب علیها السلام هنوز پس از سالها گذر از آن واقعه دل اهل ولاى على (ع) را به درد مى‏آورد یا مى‏خواهى بگویى که نه چنین نیست؟ نه کربلا تو دیگر بر زخم دلم نمک نپاش .

کربلا زمزمه نام تو تسکین هر چه درد است نمى‏دانم نزنم چه نامى هم دردهاى تو را قدرى مرحم مى‏نهد کربلا نامت را که برزبان جارى مى‏کنم سیل اشک از دیدگانم جارى مى‏شود نمى‏دانم و واقعا هم نمى‏دانم چه سرى در میان نهفته است در حیرتم که کام جان تو از فرط تشنگى خشک خشک است ولى دل من از دورى روى تو و از زمزمه نام تو به دیدگانم فرمان سیل اشک مى‏دهد و . . . تو خود بگو چه رازى در این میان نهفته است .

 

کربلا مدتهاست در آرزوى دیدار تو مى‏سوزم و مى‏سازم

کربلا تو خود عنایتى کن و مرا به آستانت‏بخوان

کربلا جواب سلامم را بده با هر زبانى که تو را بیشتر رضاست .



    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else