....باز هم عرفه،
باز هم عرفه، با همه راز و رمزهایش از راه رسید؛ روزى پر از شور و شیدایى و شناخت؛ روز خوشهچینى بندگان از پهن دشت معرفت الهى؛ روزى که نگاه قلبها، بیش از همیشه به آسمان است؛ روز چشمهاى بارانى و نیازهاى آسمانى.
آرى، عرفه، روز بازگشت عارفانه است از کجراهه گمراهى و تاریکى، به شاهراه هدایت و نور...
همراه با حسین علیهالسلام
باورت نمىشود که اینجا، میان این جمعیت نشستهاى. ناخواسته به اینجا کشانده شدهاى. مىخواهى برخیزى و بروى؛ اما فضاى محفل اجازه نمىدهد. نگاهى به اطراف مىاندازى؛ همانند خود بسیار مىبینى، قوّت قلبى براى ماندنت مىشود. پیرمردى روحانى قارى دعاست؛ صداى گرمى دارد و با هر کلامش، اشک از دیدهها جارى مىشود. انگار هنوز نمىدانى که چرا باید اشک ریخت.
قارى مىخواند:
در همین روزها،امام حسین علیهالسلام ، در مکه از خیمه بیرون رفت؛ در حالى که خاندان و فرزندانش در پى ایشان بودند و در کنار کوه. با چشمان اشکبار و دستهاى رو به آسمان، همین دعاى عرفه را زمزمه کردند؛ شما هم خود را همراه فرزندان امام حسین علیهالسلام بدانید که از خانه بیرون آمدهاید و پشت سر آن حضرت، بر دعاى امام آمین مىگویید.
ناگهان، قلبت متلاطم مىشود. احساس همراهى با فرزندان امام حسین علیهالسلام دلت را تکان مىدهد؛ گویى گرماى وجودشان را احساس مىکنى! اشکهایت چون سیل جارى مىشود؛ احساس مىکنى گمشدهات را یافتهاى. همنواى جمعیت مىشوى: «الهى العفو»
اگرچه دیر...؛ ولى آمدیم
چهقدر شیرین است ساعتها در بر دوست نشستن و زمزمه «الهى الهى» بر لب داشتن؛ ساعتها بر کرانه اقیانوس معرفت دعاى عرفه نشستن و پاى در خنکاى آب زلالش شستن!
چهقدر زیباست بازگشت همگانى بندگان فرارى به آغوش مهربان خدایى که همه را خواهد پذیرفت؛ مگر نه آنکه خود فرموده: «اگر روى گردانان از من شدت شوق مرا به بازگشتشان مىدانستند، از نهایت شعف جان مىدادند»؟!
الهى! این کهکشان بىنهایت رحمت تو و این بندگان کوچک شرمسار؛ شاید دیر آمدهایم، ولى آمدهایم. به زلال اشکهاى جارى بندگان صالحت در صحراى عرفات قسم، ما دور افتادگان از حریم عشق و عرفان را بپذیر!
پیام کوتاه
روز عرفه، روز تجلى بىنهایت رحمت و مهربانى حضرت حق بر همه مشتاقان آستان بلند قرب الهى، مبارک باد!
نیایش چند صفحهاى عشق
عرفه، دلکدهاى است وسیع که روشنىاش را هزاران قلم هم نمىتوانند بنگارند. هر کسى در این روز مىآید و کلمات پر از اشک خود را از لابهلاى نیایش چند صفحهاى عشق بیرون مىکشد.
زیباترین جشن رهایى زیر این چرخ کبود، ساعات خوش اشکریزى است. شاید بتوان گفت لحظه تولد فلسفه اشک، عصر عرفه است.
نام بهارى عرفه نسیمى است که غبار رنجها را از دل مىزداید.
رو به روى دریا دلى حسین علیهالسلام
روز عرفه، تفسیر آشکارى را رو به دلها مىگشاید و مىگوید که حسین علیهالسلام از کدام سرچشمه عرفان مىنوشید، که آنچنان با لب تشنه در کربلاى پر بلا شهید مىشود. آبهاى همه دریاها، اشکهاى همه چشمها، چهقدر پر حسرتاند در برابر دریا دلى حسین علیهالسلام !
عرفه، ما را به یاد رأفت حسین و رحمت خدا مىاندازد. هر کس با کولهاى از دغدغههاى نگفته و زمزمههاى پنهانى، رو به سمت ساعتهاى بخشودگى مىآید.
امروز، روز اقتدا به واژههاى پر سوز حسین علیهالسلام است و دل، اشتغال دیگرى جز تطهیر نخواهد داشت.
نقش عرفه در تکامل انسان
عرفه، اکسیر شفابخش بر پوست تاولزده شب انسان است.
با هر کدام از هقهقهاى عبارات مفاتیح، دستهاى استغاثه اشک بالا مىرود و روح را مىبرد تا آن سوى نقشهاى جذاب بندگى و رهایى.
در حقیقت، هر دلى که از عرفه بویى برده باشد، صداى چینش خشتهاى تکامل را در روح خویش مىشنود.
گزافه نیست، اگر بگوییم هر دل به امروز که نقطه شروع سازندگى است، هزاران تحسین بدهکار است. از هر مصراع عاشقىاش، کتابها مىتوان نوشت و انسانهایى را از نو مىتوان ساخت.
عرفه و داغ انتظار
عرفه، یادوارهاى از اشکهاى چشم به راهى نیز هست. صفحات پر تأمل امروز، دلها را به تمناى وصال آن یگانه مىکشاند.
امروز در عرفات، حضور موعود(عج) رونق صفا است. و ما این سو با اشتیاقى پر رنگ، آرزوى آن یار و دیار را داریم. این سو به شیوه محفل جمعههاى پر ندبه نشستهایم و با کلمات ذى الحجه در خیمههاى تنهایى خویش، بهار بهار از فراق آخرین ذخیره خدا مىگرییم.