سر هر دیواری، میخکی خواهم کاشت
او آمد...
با واژه هایی همه از جنس بلور
آمد تا به گلدانهایمان آب دهد.
آمد تا سر هر پنجره ای شعری بخواند.
آمد و ماند و هیچ وقت نرفت.
و چه مهمانی از او عزیزتر در ضیافت پاییز همیشگیمان
خوش به حال برگهای پانزدهمین روز مهر
خوش به حال گلدانها و بادبادکها
خوب شد آمدی
تولدت مبارک
با مهر آغاز خواهیم کرد!
اکنون بر معلمان متعهد و مسؤول دبستانی و دبیرستانی است که با کوشش خود جوانانی را تحویل دانشگاهها دهند که با آگاهی از انحرافات گذشته دانشگاه، بر فرهنگ غنی و مستقل اسلامی ایران تکیه کنند و بر اساتید متعهد است که... جوانانی متعهد نسبتبه مصالح کشور و آگاه به اهداف اسلام تحویل جامعه دهند و مطمئن باشند که با این خدمت، استقلال و آزادی کامل میهن عزیزشان تضمین خواهد شد...» .
(فرازی از پیام امام خمینی (ره)
به مناسبت آغاز سال تحصیلی، صحیفه نور، ج9، ص65)
روز اول مهر، روز بازگشایی مدارس و دانشگاهها و آغاز سال تحصیلی بر تمامی معلمان، مربیان و اساتیدو دانشآموزان کشور مبارک باد.
«هفته دفاع مقدس، یادآور حماسه آفرینی یاران مهدی - علیه السلام - در دفاع از قرآن و شرف و آزادی است. جهادی که امت ما را در پیشگاه خدا و رسول رو سفید و در مقابل ملل جهان سربلند ساخت; امید آن که بارقهای از روح بلند و ملکوتی شهیدان عاشق و عارف، در دل وارثان شهادت بتابد و بازماندگان از آن کاروان را صبر و ثبات و وفا و بیداری بخشد...» .
در این مطلب سخنان حکمت آموز امام مجتبی علیه السلام را در موضوعات مختلف ذکر می نماییم به امید آن که از این گوهرها نهایت استفاده را در جهت کسب فضایل اخلاقی و رد رذایل اخلاقی داشته باشیم.
1- قیل له علیه السلام: فما الحلم؟ قالعلیه السلام:" کظم الغیظ و ملک النفس." ( تحف العقول، ص 227)
از حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد که بردبارى یعنى چه؟ فرمودند: بردبارى عبارت از فرو بردن خشم و اختیار نفس را داشتن .
2- قیل له علیه السلام: فما الشرف؟ قالعلیه السلام: اصطناع العشیرة؟ و حمل الجریرة. ( تحفالعقول، ص 227)
از حضرت پرسیده شده بزرگوارى چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها.
3- قیل له علیه السلام: فما المروة؟ قالعلیه السلام: حفظ الدین، و اعزازالنفس، و لین الکنف، و تعهد الصنیعة، و اداء الحقوق، و التحبب الى الناس. ( تحفالعقول، ص 227)
از امامعلیه السلام پرسیده شد که جوانمردى یعنى چه؟ فرمودند: جوانمردى عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و با نرمش برخورد نمودن و بررسى عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستى نمودن با مردم .
4- قیل له علیه السلام: فما الکرم؟ قالعلیه السلام: الابتداء بالعطیة قبل المسئلة و اطعام الطعام فى المحل.
از امام حسنعلیه السلام معناى کرامت و بزرگ منشى را پرسیدند؟ فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطى .
5- قال امام المجتبىعلیه السلام: اعلموا ان الله لم یخلقکم عبثا و لیس بتارککم سدى، کتب آجالکم و قسم بینکم معائشکم لیعرف کل ذى لب منزلته و ان ما قدر له و ما صرف عنه فلن یصیبه. ( تحفالعقول، ص 234)
امام علیه السلام فرمودند: «اى بندگان خدا» بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده است، و به حال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزى شما را بینتان تقسیم نموده تا هر خردمندى قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمىرسد.
6- قال الامام المجتبى علیه السلام: قد کفاکم مؤونة الدنیا و فرغکم لعبادته و حثکم على الشکر وافترض علیکم الذکر واوصاکم بالتقوى. ( تحفالعقول، ص 234)
امام مجتبىعلیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزى شما را بر عهده گرفته است، و شما را براى بندگى فراغت بخشیده و به شکرگزارى تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکارى توصیه فرموده است.
7- قال علیه السلام: والتقوى باب کل توبة و راس کل حکمة و شرف کل عمل. بالتقوى فاز من فاز من المتقین. ( تحفالعقول، ص 234)
امام مجتبىعلیه السلام فرموده است: پرهیزکارى در بازگشت « به سوى خدا» و سر رشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، وهر کس از پرهیزکاران به کامیابى رسید به وسیله تقوا بوده است.
8- قال امام المجتبىعلیه السلام: ما تشاور قوم الا هدوا الى رشدهم .( تحفالعقول، ص 236)
امام مجتبىعلیه السلام فرمود: هیچ قومى مشورت نکرد مگر این که به ترقى و تکامل راه یافت.
9- قالعلیه السلام: انه قال فى تفسیر قوله « وقفوهم انهم مسئولون» انه لا یجاوز قدما عبد حتى یسئل عن اربع: عن شبابه فیما ابلاه و عمره فیما افناه، و عن ماله من این جمعه، و فیما انفقه، و عن حبنا اهل البیت. ( بحارالانوار، ج 44، ص12)
امام حسن علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه « وقفوهم انهم مسئولون» فرمودهاند: به تحقیق « روز قیامت» هیچ بندهاى قدم از قدم برنمىدارد مگر این که نسبت به چهار چیز مورد بازجویى و پرسش قرار مىگیرد:
الف- از جوانىاش که در چه راهى مصرف نموده است.
ب- از عمرش که در چه کارى آن را به کار گرفته است.
ج- از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهى مصرف نموده است.
د- از دوستى ما اهل بیت و خاندان پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم .
10- قالعلیه السلام: لو لم یبق لبنى امیة الا عجوز درداء، لبغت دین الله عوجا و هکذا قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم. (بحار، ج44، ص 43)
جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: اگر از بنىامیه « در روى زمین احدى نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانى، همان یک نفر دین خدا را به مسیر نادرستى خواهد کشاند.
11- قال الامام المجتبىعلیه السلام: اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا، واعمل لاخرتک کانک تموت غدا.( الحیاة، ج4، ص 62)
امام حسنعلیه السلام فرمود: چنان براى دنیایت تلاش کن که گویا همیشه زندهاى، و چنان براى آخرتت تلاش کن که گویى فردا مرگت فرا مىرسد.
12- قال: کان الحسن ابن علىعلیه السلام: اذا قام الى الصلاة لبس اجود ثیابه فقیل له: یابن رسول الله! لم تلبس اجود ثیابک؟! فقال علیه السلام: ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل لربى و هو یقول « خذوا زینتکم عند کل مسجد» فاحب ان البس اجود ثیابى. ( الحیاة، ج5، ص 66)
راوى مىگوید: امام حسنعلیه السلام زمانى که نماز را برپا مىداشتند زیباترین لباس را مىپوشیدند، به حضرت عرض شد، اى پسر رسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس مىپوشى؟ حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائى را دوست مىدارد. پس خود را براى پروردگارم مىآرایم، چنانچه مىفرماید: « به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیباى خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم.
13- قالعلیه السلام: ان اکیس الکیس التقى، و احمق الحمقالفجور. (الحیاة، ج1، ص 203)
امام حسنعلیه السلام فرمود: زیرک ترین زیرک ها فرد با تقوا است، و احمقترین احمق ها شخص فاجر و فاسق است.
14- قالعلیه السلام: کونوا اوعیة العلم و مصابیح الهدى فان ضوءالنهار بعضه اضوء من بعضها. ( کافى، ج1، ص 301)
امام فرمودند: جایگاه هاى دانش و چراغ هاى درخشان هدایت باشید زیرا روشنى روز بعضى از بعضى دیگرش بیشتر است.
15- قال الحسن بن علىعلیه السلام: تاتى علماء شیعتنا القوامون بضعفاء محبینا و اهل ولایتنا یوم القیامة، والانوار تستطع من تیجانهم. ( محجة البیضاء، ج1، ص 33)
امام حسنعلیه السلام فرموده است: از میان شیعیان ما علمایى به پا مىخیزند که ایستادگى افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ولایت ما را پذیرا شدهاند به واسطه آنها است و از تاجى که بر سر دارند نور مىدرخشد.
16- و کان الحسنعلیه السلام: اذا افرغ من وضوئه تغیر لونه فقیل له فى ذالک، فقالعلیه السلام: حق على من اراد ان یدخل على ذىالعرش ان یتغیر لونه.
امام حسنعلیه السلام زمانى که وضویش پایان مىپذیرفت رنگ مبارکش تغییر مىنمود. در این باره از حضرت پرسیده شده «چرا رنگ شما تغییر مىنماید؟» فرمودند: کسى که مىخواهد وارد بارگاه «خدای متعال» گردد سزاوار است رنگش تغییرنماید.
17- «قال نعم: استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول اجلک. (منتهىالآمال، ج1، ص 436)
مردى از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده سفر آخرت شو و زاد و توشه آن را پیش از رسیدن مرگ فراهم نما.
18- قال امام حسنعلیه السلام: ایها الناس انه من نصح لله و اخذ دلیلا هدى للتى هى اقوم و وفقه الله للرشاد و سدده للحسنى . ( تحف العقول،ص227)
امام حسنعلیه السلام فرمود: هان اى مردم، به تحقیق کسى که براى خدا پند دهد و سخن خدا را راهنماى خود قرار دهد به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد.
19- قال امام المجتبىعلیه السلام: بین الحق و الباطل اربع اصابع، ما رایت بعینیک فهو الحق و قد تسمع باذنیک باطلا کثیرا.( از هر معصوم چهل حدیث، ص 105)
امام حسنعلیه السلام فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشم ببینى حق است و چه بسا که باطل زیادى را با گوش بشنوى.
20- قیل له علیه السلام ما الزهد؟ قالعلیه السلام: الرغبة فى التقوى والزهادة فى الدنیا. قیل: و ما الحلم؟ قال کظم الغیظ و ملکالنفس. قیل ما السداد؟ قال دفع المنکر بالمعروف. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 106)
از حضرت امام حسن مجتبىعلیه السلام پرسیده شد زهد چیست؟ فرمودند: میل به پرهیزکارى و بىمیلى نسبت به دنیا. باز پرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن و مالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدى را به وسیله خوبى برطرف نمودن.
21- قال الحسنعلیه السلام: لبعض ولده: یا بنى لا تواخ احدا تعرف موارده و مصادره فاذا استنبطت الخبرة و رضیت العشرة فاخه على اقالة العثرة و المواساة فى العسرة. ( تحفالعقول، ص 236)
امام حسنعلیه السلام به یکى از فرزندانشان فرمودند: اى پسرم با احدى برادرى مکن تا آن که بدانى کجاها مىرود و از کجاها مىآید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و رفتارش را پسندیدى با او برادرى کن. به شرط این که رفتارت بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.
22- قال امام حسنعلیه السلام: ان ابصر الابصار ما نفذ فى الخیرمذهبه و اسمع الاسماع ما وعى التذکیر و انتفع به اسلمالقلوب ما طهر من الشبهات.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 111)
امام حسنعلیه السلام فرمودند: همانا بیناترین چشمها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوشها آنست که پذیرندهتر باشد و سالمترین دل ها آن است که از شبهه پاک باشد.
23- قال علیه السلام: لا یغش العاقل من استنصحه. ( تحفالعقول، ص 239)
امام حسنعلیه السلام فرمودند: خردمند کسى است که وقتى از او پند خواستند خیانت نکند.
24- قالعلیه السلام: اذا لقى احدکم اخاه فلیقبل موضع النور من جبهته. ( تحفالعقول، ص 239)
امام حسنعلیه السلام فرمودند: هر گاه یکى از شما برادر خود را ملاقات کند، باید که جایگاه نور از پیشانى او را ببوسد.
25- قال امام المجتبىعلیه السلام: هلاک الناس فى ثلاث: الکبر،الحرص، الحسد. الکبر به هلاک الدین و به لعن ابلیس. الحرص عدو النفس و به اخرج آدم من الجنة. الحسد رائدالسوء و به قتل قابیل هابیل.( از هر معصوم چهل حدیث، ص 113)
امام حسنعلیه السلام فرمود: نابودى مردم در سه چیز است: 1- بزرگ نمائى 2- افزون خواهى بسیار 3- حسد و رشک بردن.
بزرگ نمائى که به وسیله آن دین نابود مىگردد و به واسطه آن شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم از بهشت خارج شد، و رشک که سررشته همه بدى است و به واسطه آن قابیل هابیل را کشت.
26- قال امامالمجتبى علیه السلام: اوصیکم بتقوى الله و ادامة التفکر،فان التفکر ابو کل خیر و امه. (از هر معصوم چهل حدیث، ص114)
امام حسنعلیه السلام فرمود: شما را به پرهیزکارى و ترس از خدا و ادامه تفکر و اندیشه سفارش مىکنم زیرا تفکر و اندیشه سرچشمه همه خوبی ها است.
27- قال امام المجتبىعلیه السلام: غسل الیدین قبل الطعام ینفى الفقر و بعده ینفى الهم. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)
امام حسنعلیه السلام فرمود: شستن دست ها پیش از غذا فقر رامىزداید و بعد از آن اندوه را برطرف مىسازد.
28- قالعلیه السلام: صاحب الناس بمثل ما تحب ان یصاحبوک. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)
امام حسن مجتبىعلیه السلام فرمود: چنان با مردم رفتار نما که دوست دارى با تو رفتار کنند.
29- قالعلیه السلام: لاادب لمن لاعقل له ولا مروة لمن لاهمة له و لاحیاء لمن لا دین له. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 115)
کسى که عقل ندارد ادب ندارد، و کسى که همت ندارد جوانمردى ندارد و کسى که حیا ندارد دین ندارد.
30- قال امام المجتبى علیه السلام: علم الناس علمک و تعلم علم غیرک. (از هر معصوم چهل حدیث ، ص 116)
امام حسنعلیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.
31- قالعلیه السلام: لا غنى اکبر من العقل ولا فقر مثل الجهل ولا وحشة اشد من العجب ولا عیش الذ من حسن الخلق. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 116)
امام حسن مجتبىعلیه السلام فرمود: هیچ بىنیازى برتر از عقل نیست و هیچ نیازمندى هم مثل نادانى نیست و هیچ وحشتى بدتر از خودپسندى نیست، و هیچ عیشى لذت بخش ترازاخلاق نیکو نیست.
32- قالعلیه السلام: قیدوا العلم بالکتاب.
امام حسنعلیه السلام فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید.
33- قالعلیه السلام: من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه.( چهل حدیث از هر معصوم، ص 117)
امام حسنعلیه السلام فرمود:هرکس قبل از سلام سخن گفت جوابش را ندهید.
34- تعلموا العلم فان لم تستطیعوا حفظه فاکتبوه و ضعوه فى بیوتکم. (از هر معصوم چهلحدیث، ص 118)
دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و در خانههایتان نگهدارى نمائید .
35- قالعلیه السلام: الشروع بالمعروف و الاعطاء قبل السؤال من اکبر السؤدد. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 117)
امام حسنعلیه السلام فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش از درخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگى است.
36- قالعلیه السلام: من عبد الله، عبد الله له کل شىء. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)
امام حسنعلیه السلام فرمود: کسى که خدا را بندگى نماید، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار او گرداند.
37- قالعلیه السلام: انا الضامن لمن لم یهجس فى قلبه الا الرضا ان یدعوالله فیستجاب له. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)
از حضرت امام مجتبىعلیه السلام پرسیده شد نیرومندى چیست؟ فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایدارى در نبرد، و ایستادگى هنگام سختى.
39- قیل له فما الفقر؟ قالعلیه السلام: شره النفس الى کل شىء. ( تحفالعقول، ص 228)
از حضرت پرسیده شد فقر چیست؟ فرمودند: آزمندى به هر چیزى.
40- قیل له:فما الغنى؟ قالعلیه السلام: رضاالنفس بما قسم لها و ان قل. ( تحفالعقول، ص 228)
از امام مجتبى معناى فقر پرسیده شد، فرمود: خشنود بودن انسان به مقدارى که خدا روزى او نموده هر چند کم باشد.
سالروز وفات غمگسار پیامبر (ص) حضرت خدیجه کبری
ای بانوی بزرگ کرامت! ای خورشید احسان! در شمع گرم دستانت، نهال نوپای اسلام جان می گرفت و به درختی تناور تبدیل می شد.
در آن زمان بت و شمشیر و شیطان، که دختران، عروس گورها می شدند و دستان سرد خاک، گرمای زندگیشان را می سترد، لطف رنگین احساس و یاری ات، رسول خدا (ص) را از تنهایی بیرون می آورد و انتظار نبوت او را می کشید.
هجران تو چنان سخت بود که سال وداع تو را "عام الحزن" نام نهادند.
هنگام وفات 65 سال داشت و پیغمبر(ص) او را در حجون دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت.
آری سخن از بانوی مجلله ای است که یاور و شریک محمد (ص) بود و تبسمش کوله بار اندوه و دردها را از محمد (ص) سبک می کرد.
او خدیجه است ،همان بانویی که پیمبر در کنارش غم و اندوه های خویش را به فراموشی می سپرد.
این بانوی بزرگ پانزده سال قبل از عام الفیل و 68 سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس از65 سال زندگی با شرافت و فضیلت سرانجام در دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست.
پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به « لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادر مادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است
بنابراین حضرت خدیجه سلام الله علیها هم از طرف پدر وهم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب است.
هنگام ازدواج عمر شریف رسول خدا 25 سال و عمر خدیجه 40 سال بود. ثروتش از همه قریش بیشتر بود و اهالی مکه با اموال او پیش از آنکه با پیغمبر (ص) ازدواج کند تجارت می کردند و خدیجه پس از ازدواج با پیغمبر هر چه داشت به ان حضرت بخشید و این ثروت هنگفت از پایه های تشکیل دهنده دعوت اسلام به شمار می رود.
حجت الاسلام ادیب یزدی کارشناس مذهبی درباره ازدواج پیامبر با خدیجه می گوید :امر ازدواج بانوی مجلله صدر اسلام حضرت مستطاب خدیجه کبری و وجود ارزشمند رسول اکرم (ص) از اموری است که گویا در اسمانها پیش از هر جای دیگر محقق شده بود.
وی گفت: این ازدواج پیوند مبارکی را تشکیل داد که حاصل ان ایجاد مقدمات برای پدید امدن نسلی بود که سلسله الذهب عالم هستی قرار گرفت و در صدر ان نسل ، وجود سیده النساء العالمین حضرت فاطمه زهرا (س) بود که خودشان مادر و اصل و ماهیت عصمت و بنیان همه نیکی ها و ارزشهای الهی در همه عوالم وجود بود.
حجت الاسلام ادیب یزدی این ازدواج را امری معمولی و ظاهری نمی داند و از ان به عنوان امری الهیه تعبیر می کند و می گوید : بزرگترین اراده پروردگار جهانیان در ضمن این ازدواج تحقق یافته است.
محمد ابراهیم آیتی در کتاب چکیده تاریخ پیامبر اکرم (ص) اورده است : ام المؤمنین حضرت خدیجه در چهل سالگى به ازدواج رسول خدا در آمد و از ایشان صاحب سه پسر و چهار دختر شد و همه فرزندان رسول خدا جز "ابراهیم " از وى تولد یافتند.
سخن از اسلام خدیجه گفتن در واقع سخن از اسلام در روز نخستین است.
همه امت اتفاق نظر دارند که خدیجه نخستین بانویی است که اسلام آورد.
در زمانی که پیامبر گرامی از اذیت و آزار و دشواریها رنج می برد، آنجا کسی بود که از بار اندوه و غمهای او می کاست و موجب می شد که غمها و اندوه خویش را به فراموشی سپارد.
او تنها خدیجه همان زن با ایمان بود، همان زن گرانقدری که یاور و شریک محمد (ص) بود.
ایمان خدیجه پیغمبر را از یک آینده درخشان و با شکوه برای دعوت خبر می داد و استواری عقیده اش دلیلی بر آغاز پیروزی بود.
اموال خدیجه در ایام محاصره سیاسی اقتصادی کلید شکست این محاصره بود.
او مواد مصرفی را چندین برابر قیمت واقعی اش برای غذای کسانی که میان امت بودند می خرید تا اینکه سالهای محاصره اقتصادی با سلامت و رهایی امت سپری شد و حیله قریش با شکست و ناکامی مواجهه گردید.
رسول گرامی (ص) به خاطر صداقت و امین بودن که از او نمایان شده بود به صادق و امین معروف بود و خداوند حاضر و ناصر چنین می خواست که خدیجه دارای سیره ای باشد که بدان از همه زنان منحصر بفرد باشد، به همین جهت در دوره جاهلیت به طاهره معروف بود و همین لقب برای شرف و افتخار او کافی است.
محمد علی بحر العلوم در کتاب زنان صدر اسلام می نویسد:
"ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) بر روی زمین چهار خط کشید و گفت آیا می دانید این چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند.
پس رسول خدا (ص) فرمود: بهترین زنان اهل بهشت چهار تن هستند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص)، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون. "
مناقب خدیجه فراوان و او از میان زنان کسی است که به مرحله کمال رسید.
او خردمند و با جلال و متدین و پاکدامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود.
پیغمبر (ص) او را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت تا جائیکه محمد علی دخیل در کتاب "خدیجه از زنان بزرگ اسلام " می نویسد: عایشه می گفت: به زنی رشک نبردم آنچنان که به خدیجه حسد ورزیدم زیرا که پیامبر (ص) بسیار زیاد از او یاد می کرد.
بسبب فداکاری شگفت انگیز این بانوی پارسا، پیامبر (ص) او را بسیار بزرگ می داشت.
سه سال پیش از هجرت، در تلاطم وقایع وتند باد مصائبی که از سوی قریش و سایرین بر پیامبر (ص) وارد می شد شعله فروزان رنگ باخته، به خاموشی می گرائید رسول اکرم (ص) به سادگی نمی توانست این خبر دلخراش را بپذیرد.
او بدین ترتیب انسانی را از کف می نهاد که عالی ترین نمونه وفا و فداکاری و جامع ترین بیانگر راستی بود.
آخرین سخن خدیجه هنگامی که بر بستر مرگ خفته بود، از درد و رنج هائی که در راه پیامبر(ص) دیده بود کم ارج تر نبود.
لحظه ای که شبح مرگ بر چهره او سایه افکنده بود به پیامبر چنین می گوید: « ای رسول خدا ...... من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود، انجام ندادم.از من در گذر و اگر اکنون، دل در طلب چیزی داشته باشم، خشنودی توست.»
کلمات بر لبان پاکش می لغزد و آخرین نفسهایش را با خشوع و ایمان بر می آورد ...... خدا خدیجه را رحمت کند. آن نمونه بارز زن مسلمان که برای عقیده و رسالتش پیکار کرد.
مرحوم حاج سید محمود طالقانی فرزند آیت الله سید ابو الحسن یکی از علما و مجاهدین بزرگ جهان تشیع در قرن اخیر است (سید ابو الحسن طالقانی والد آیت الله مذکور یکی از علمای بزرگ و مبارز و مجاهد در ردیف مراجع علما و از دوستان آیت الله صدر بود. حاج سید محمود در سال 1329 قمری در یکی از قصبات طالقان متولد شد. معظم له از اوایل جوانی تا سال 1357 قمری (زمان مرحوم آیت الله حائری) در قم تحصیل نمود. بعداز سال مذکور در زمان حکومت رضا خان قلدر به جهت دفاع از حریم اسلام و روحانیت و حجاب بانوان به شش ماه زندان محکوم شد. پس از آزادی ضمن تحقیقات علمی و نوشتن تفسیر سالها در ارشاد و آگاهی مردم می کوشید. تفسیر پرتوی از قرآن، به سوی خود می رویم و اسلام و مالکیت را در تهران به رشته تحریر برد. دیری نگذشت که بعد از چند بار گرفتاری و زندانی ها در سال 1372 قمری به جرم مخفی نمودن شهید نواب صفوی اعلی الله مقامه در منزلش، آیت الله طالقانی را به چند ماه حبس محکوم نمودند و بعد از آزادی همینکه در ارشاد و آگاهی مردم کوششی می نمود مجددا او را به زندان بلا می کشانیدند. آیت الله طالقانی تا قبل از سال 1382 چند بار محکوم به زندان شده بود اما در سال 1382 بعد از حادثه خونین 15 خرداد و قیام مردم علیه شاه خائن این مجاهد مقاوم و نستوه به جرم دفاع از اسلام و مردم بی گناه به ده سال زندان محکوم شد و سرانجام در سال 1390 بعد از هشت سال زندان آزاد شد ولی متأسفانه در همین سال که مقارن با جشنهای 2500 ساله نوکر استعمار بود. این ابرمرد مقاوم به خاطر دفاع از اسلام و حقوق مردم مظلوم، به سه سال تبعیدی به نقاط دوردست ایران (زابل و بافت کرمان) فرستاده شد. آیت الله طالقانی در سال 1394 قمری در بازگشت از تبعید به تهران بلافاصله به اتهام اقدام علیه امنیت کشور و طرفداری از مخالفین رژیم در تهران به وسیله عمال ساواک به زندان سختی مبتلا بود. او و بستگانش خیلی اذیت های روحی و جسمی کشیدند تا آنکه در دوران انقلاب اسلامی ناگزیر معظم له را نیز در جمله عد? زیاد آزاد ساختند. بیننده ی عزیز: از خصوصیات مهمی که در وجود مرحوم طالقانی بیش از هر چیز تجلی نمود مسئله مبارزه بی امان او علیه رژیم طاغوتی و مخصوصا استعمارگران شرق و غرب بود. این مجاهد بزرگ بیش از هر کس عمری به زندان بلا گرفتار بود و با شکنجه های مختلف روبرو. اما برای خدا و اسلام سالهای متمادی استقامت نمود و به ایادی استعمار رکونی ننمود و جز در مقابل معبود حقیقی سر تسلیم و تعظیم فرود نیاورد. از لحاظ طرز تفکر و جهان بینی و روشنگری با توجه به شناخت عمیق خود از معاصران خویش جلوتر می اندیشید و آینده نگر خوبی بود، آنگونه که جد بزرگوارش قصاص قبل از جنایت ننمود. و در عین رحماء بینهم اشداء علی الکفار بود. مرحوم طالقانی در تمام عمر به فکر مردم ستمدیده و طبقه مستضعف بود و بدین خاطر هیچ گاه آب خوشی از گلوپائین نداد و در راه اسلام و انقلاب و روشنگری مردم مجاهدی خستگی ناپذیر بود. در اواخر عمر پس از پیروزی انقلاب با آنکه بنیه جسمی خود را از دست داده بود نطقهای آتشینی داشت و زبان او چون شمشیر مالک اشتر به نفع اسلام بود. در دفاع از حریم اسلام، راه تداوم انقلاب و اطاعت از مقام رهبری بیانات شیوا و گرمی داشت که هم اکنون مضبوط است. ولی همان گونه که به یاد دارید سرانجام این بزرگ مجاهد خستگی ناپذیر پس از عمری مبارزه و مجاهدت چند ماه پس از طلوع صبح آزادی در شوال 99 ناگهان قلبش از کار ایستاد و خود برای همیشه آسوده شد و جهانی از مردمان متعهد را به سوگ خود نشانید و در بهشت زهرا آرمید. |
***
با حلول ماه رمضان ، شیرینی سحرهای مناجات رنگ میگیرد و محبّت و قرب در دلهای خشکیده بشر جوانه میزند.
ماه رمضان ، ماه رهایی از فرش و پیوند با عرش است که میتوان در فضای ملکوتی آن تکثیر شد و به " نورعلی نور " رسید.
رمضان ، فصل وصال عاشق به معشوق است.
در فصل نورانی رمضان میشود به کانون روشنی از نور رسید و در لابه لای گلهای توحید و در خانه همیشه روشن خورشید ، خداوند را بیش از پیش احساس کرد.
کتاب رمضان ، دستاورد نقره ای روح انسان است که در پرتو تلاش و مجاهدت های نفس از سحر های " ابو حمزه " تا شبهای " افتتاح " سپیده باران میشویم.
حلول ماه مبارک رمضان
ماه دعا ، ماه نزدیک شدن به آفریدگار و ماه خیر و برکت بر تمام مسلمین جهان مبارک .
ای سرو بوستان ایستادگی! ای زیباترین گل باغ حسین (ع)! ای جوان رعنا و رشید حسین (ع) ای علی (ع) را یادگار! ای علی اکبر! گلستانی از زیباترین گل های فداکاری! و دریایی از آبیِ عطوفت را دل دل خود، جمع داشتی، لوح عاشورا، در انتظارِ قلم شمشیر تو نشسته تا خاطره دلیر مردی های بدر و حنین را بر آن نقش نمایی و تمثال قدم های رسول خدا (ص) را بر پهنه کربلا حک کنی. تو که در صورت و سیرت شبیه ترین بودی به پیامبـر خیر و برکت (ص)! ســـلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه ات. | |
در چنین روزی حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین (ع) در سال 33 قمری در مدینه دیده به جهان گشودند. مادر بزرگوار ایشان لیلا دختر ابى مره می باشد. وی زمانى چند در خانه امام حسین علیه السلام به سر برد و روزگارى در زیر سایه حسین (ع) بزیست. لیلا براى امام حسین (ع) پسرى آورد، رشید، دلیر، زیبا، شبیه ترین کس به رسول خدا صلى الله علیه و آله رویش روى رسول، خویش خوی رسول، گفت و گویش، گفت و گوى رسول خدا صلى الله علیه و آله؛ هر کسى که آرزوى دیدار رسول خدا را داشت بر چهره پسر لیلا مى نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش می فرماید: «هرگاه مشتاق دیدار پیامبر مى شدیم به چهره او مى نگریستیم»؛ به همین جهت روز عاشورا وقتى اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسین (ع) چهره به آسمان گرفت و گفت:«اللّهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الى رؤیة نبیک نظرنا الیه...». حضرت علی اکبر در کربلا حدود 25 سال داشت. برخی راویان سن ایشان را 18 و برخی 20 سال نیز گفته اند. او اولین شهید عاشورا از بنى هاشم بود. شجاعت و دلاورى حضرت على اکبر (ع) و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر کربلا بویژه در روز عاشورا تجلى کرد. سخنان و فداکاریهایش دلیل آن است. وقتى امام حسین (ع) از منزلگاه «قصر بنى مقاتل» گذشت، روى اسب چشمان او را خوابى ربود و پس از بیدارى «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و سه بار این جمله و حمد الهى را تکرار کرد. حضرت على اکبر (ع) وقتى سبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: در خواب دیدم سوارى می گوید این کاروان به سوى مرگ می رود. پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. پس گفت: «فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین» پس باکى از مرگ در راه حق نداریم!
روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام، اولین کسى که اجازه میدان طلبید تا جان را فداى دین کند، او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت و بر امام بسیار سخت بود، ولى از ایثار و روحیه جانبازى او جز این انتظار نبود. وقتى به میدان می رفت، امام حسین (ع) در سخنانى سوزناک به آستان الهى، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولى تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد. على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانه اى با انبوه سپاه دشمن نمود. پس از شهادت، امام حسین (ع) صورت بر چهره خونین حضرت على اکبر (ع) نهاد و دشمن را باز هم نفرین کرد: «قتل الله قوما قتلوک...». حضرت على اکبر (ع)، نزدیکترین شهیدى است که با امام حسین«ع» دفن شده است. مدفن او پایین پاى ضریح مقدس اباعبد الله الحسین«ع»، در کربلای معلّی قرار دارد. |
تبریک مهرماه92
اشک
ولادت امام رضا علیه السلام
و او که شاهد زندگی ماست...
خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
[عناوین آرشیوشده]