اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای گرامی ترینِ گرامیان و نهایتِ آرزوی خواستاران ! تو سرور منی که درِ دعا و توبه را برای من گشودی. پس درِ قبول و اجابت دعا را بر من مبند . [.فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ]
کل بازدیدها:----555014---
بازدید امروز: ----34-----
بازدید دیروز: ----14-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 89/11/18 ساعت 10:7 عصر

حلول ماه ربیع الاول ماه جشن و سرور اهل البیت ( ع ) را به تمامی مسلمین تبریک می گویم .
رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند:
 
هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من هم بشارت بهشت را به او می دهم .
ماه ربیع الاول آغاز شده است؛ ماهی که در آن حوادث تاریخی مهمی اتفاق افتاده است که از آن جمله، حادثه مهم و تاریخی لیلة المبیت، هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه، ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق علیه السلام، ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با حضرت خدیجه علیها السلام، آغاز امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه و هلاکت یزید بن معاویه از جمله حوادث فرخنده این ماه است.
همچنین غزوه بنی نضیر در سال چهارم هجری، صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه در سال 41 قمری، شهادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام در سال 260 قمری، واقعه احراق مکه در هنگام جنگ یزید با عبدالله بن زبیر در سال 64 قمری، حادثه صاحب زنج و قتل 300 هزار نفر از مردم بصره به دست موفق عباسی در سال 258 از دیگر حوادث مهم ماه ربیع الاول است.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 89/11/12 ساعت 9:14 عصر

هم اکنون سال 11هجری است، سکوت مرگباری مدینة النَّبی رافرا گرفته ووجود ملکوتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در بستر بیماری آرمیده است.

رحمتٌ لِلعالَمینی که 23سال برای هدایت وارشاد مردم متحمل رنجها و مشقتهای فراوان گشته و بعدازماجرای حجة الوداع که به فرمان خداوند ولایت مولا امیرالؤمنین علی(علیه السلام) را اعلان ورسالت خودرابه اتمام رسانده بود ولی بازهم آثاراندوه وملال برچهره مبارکش نمایان بود.
آری، اوبخوبی خطرمنافقان وآفتهای این نهال نوپا رامی دید، همان کسانی که لحظه ای هم به رسالت پیامبرایمان نیاوردند، همان کسانی که بغض حیدر
(علیه السلام) رادردل داشتند همان کسانی که بارها وبارها سبب آزارپیامبرشدند.
پیامبردربستربیماری آرمیده است، باوجود بیماری خودگاه وبیگاه به مسجد می آمد وبامردم نمازمی گذارد. دریکی ازروزها که حضرت علی
(علیه السلام) وفضل بن عباس زیربغلهای مبارک پیامررا گرفته بودند تا به مسجد ببرند درحالیکه پاهای مبارکشان برروی زمین کشیده می شد به مسجد آمدند وبالای منبررفته وفرمودند: ای گروه اصحاب چگونه پیغمبری بودم برای شما؟

آیا خودبه نفس نفیس جهاد نکردم درمیان شما؟ آیا دندان پیشین مرا نشکستند؟ آیا جبین مراخاک آلود نکردند؟ آیاخون برروی من جاری نکردند تاآنکه ریش من رنگین شد؟ ...
صحابه گفتند: بلی یارسول خدا به تحقیق که صبرکننده بودی برای رضای خداونهی کننده بودی برای خدا.
پیامبرفرمود: حق تعالی حکم کرده است وسوگند یادنموده است که نگذرد از هیچ ظالم وستمکاری. پس سوگند میدهم شمارابه خداکه هرکس از جانب من به اوظلمی شده بگوید وقصاص کندکه قصاص دردنیا نزدمن محبوبتراست ازقصاص عقبی ودرحضورگروه ملائکه وانبیاء.

همه گریستند، شدت اندوه به حدی است که احدی دم نمی زند. ناگهان مردی ازانتهای مجلس برخواست اوکسی جزسوادة بن قیس نبود.
گفت: ای رسول خدا، پدرومادرم به فدایت. هنگامی که ازطائف می آمدی من به استقبال توآمدم. درحالیکه برناقه خشمگین خودسواربودی، چوب دست خودرابالا بردی تابرمرکب خود بزنی ولی برشکم من فرودآمد.
دراین هنگام پیامبردستورداد: بلال برودهمان چوب دست رابیاورد. لحظاتی بعدچوب دست پیامبردردستان قیس بود وپیامبرآماده برای قصاص. نفسهادرسینه حبس شده، همه مات ومبهوت قیس رامی نگرند، خدایااومی خواهدچه کند؟ ناگهان آن مردسینه وشکم پیامبررابوسیدوگفت: ای خدا من به سینه پیامبربرای ایمنی ازآتش دوزخ پناه می برم.

دراین هنگام پیامبرفرمود: خداوندا! توعفوکن سوادة بن قیس راهمچنانکه اواز پیامبر توگذشت. آری، بدینسان پیامبربه همه درس بزرگی راآموخت وبه سختی وکشان کشان به منزل بازگشت. اضطراب ودلهره سراسرمدینه رافراگرفته بود. یاران پیامبربادیدگانی اشکبارودلهایی آکنده از اندوه درخانه پیامبرگردآمده بودند، گزارشهایی که ازداخل خانه به بیرون می رسید ازوخامت حال آن حضرت حکایت می کرد. گروهی ازیاران وعلاقمندان به حضرت ختمی مرتبت، درصدد زیارت آن ماه دل آرا برآمدند اما وخامت حال حضرت اجازه دیداررامیسر نمی کرد. درتمام روزهائی که پیامبردر بستر بیماری بود فاطمه(سلام الله علیها) درکنارپیامبرنشسته ولحظه ای ازایشان دورنمی شد.
ناگهان پیامبربه دخترجگرگوشه خود اشاره کرد که جلوبیاید تابااوصحبت کند. فاطمه
(سلام الله علیها) قدری خم شد وسررانزدیک بردوآنگاه پیامبربااوبه طورآهسته سخن گفت: وقتی که سخن پیامبربه پایان رسید، زهرا(سلام الله علیها) سخت گریست وسیلاب اشک ازدیدگان اوجاری گشت. پس ازلحظاتی پیامبرباردیگربه زهرااشاره کردوآهسته بااوسخن گفت، این بار زهرا(سلام الله علیها) باچهره ای باز وقیافه ای خندان ولبانی متبسّم سربرداشت.
این حالت حضرت زهرا
(سلام الله علیها) تعجب وشگفت حاضران رابرانگیخت. ازایشان علت راجویا شدند اما حضرت فرمود: تاپیامبرزنده اند رازایشان رافاش نمی کنم.
اما پس ازدرگذشت پیامبرحضرت زهرا
(سلام الله علیها) آن راز را فاش نمودکه پیامبربه رحمت خدامی رودواولین کسی که به اوملحق می شود دخترش فاطمه است.

لحظات آخرین به سرعت سپری می شد، پیامبرچشمان مبارک راگاهی می بست وگاهی به سختی بازمی کرد وبعدازمدت کوتاهی دوباره پلکهای مبارک رابرروی چشمان خودمی کشید. عرق سردی برجبین مبارک پیامبرنشسته است، پیامبرچشمان مبارک رابه سختی بازنمود، فرمود: حبیب دل مرابیاورید، چندین باراین کلام ازدولب رنجوروخشکیده پیامبرخارج شدوهربار که کسی را می آوردند حضرت روی برمی گرداند، پس حبیب دل پیامبرکیست؟  دراین هنگام حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: یقینا علی (علیه السلام) رامی خواهد .1
پیامبربه محض دیدن روی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) خندان شدوفرمود: ای علی(علیه السلام) نزدیک من بیا. دست اوراگرفت ونزدیک بالین خودنشاند وازهوش رفت. دراین حال امام حسن(علیه السلام) وامام حسین(علیه السلام) واردشدند، هنگامی که حال پیامبر رابدینسان دیدند فریاد واجَدَّاه، وامحمَّداه! سردادندوخودرابه سینه آن حضرت افکندند.
امیرالمؤمنین علی
(علیه السلام) خواست آن دورا ازروی سینه پیامبربلندکند که دراین حین پیامبربه هوش آمده وفرمود: علی جان، بگذارکه من این دوگلم رابیشترببویم وآنهانیزبامن وداع کنند، زیرابعدازمن به این دوظلم بسیاررواخواهندداشت وبه تیغ وزهرستم کشته خواهندشد، پیامبرباگفتن این سخن ازهوش رفت، پس ازمدتی که دوباره به هوش آمدچشمان خسته اش را بازنمود وبه مهاجرین وانصارکه گرد بسترآن شمع راستین بشریت حلقه زده بودند، نگریست، سپس فرمود: برای من قلم وکاغذی(کنف گوسفند) بیاورید، می خواهم برای شمانامه ای بنویسم که هیچگاه گمراه نشوید، یکی ازصحابه برخواست تاامرپیامبررااطاعت کندکه ناگهان صدای شیطان ازگلوی عمرخارج شد، صبرکن، صبرکن.

- چه می گوئی ای عمر: لازم نیست کاغذوقلم بیاوری این مردهزیان می گوید، ماراکتاب خدابس است.
- چه می گوئی ای عمر؟! اورسول خداست هیچگاه هزیان نگفته ونمی گویداوازهرگونه خطا منزه ومبرَّی است.
- همین که گفتم، کتاب خدابرای مابس است.
بعدازاین واقعه بین صحابه درگیری لفظی رخ داد. عدّه ای حرف عمرراتکرارکرده وعده ای نیزمی گفتند قول، قول رسول الله
(صلی الله علیه وآله)است.

آری، دیوسیرتان بخوبی دریافته بودند که پیامبر چه چیزی رامی خواهدبنویسد، اومی خواهد ولایت وسرپرستی امت راکه بارها بارها اعلام داشته بود وبارزترین نمونه آن غدیربود راباخط خودبنویسد، اماافسوس وصد افسوس که نگذاشتند. بعدازبگومگوبین اصحاب یکی ازصحابه گفت: یارسول الله می خواهید اکنون قلم وکاغذ رابیاورم؟ پیامبردراین حین فرمود: نه، بعدازاینکه این سخنان راازشماشنیدم نیازی به آن ندارم ولی شمارا وصیت می کنم که بااهل بیت من به نیکی رفتارکنید.2
دراین هنگام حالت احتضار دروجود مقدس پیامبر نمایان گشت ودرحالیکه سرمبارکشان درآغوش حضرت علی(علیه السلام) بود، فرشته قابض ارواح ظاهرگشت وپس از عرض سلام وباکسب اجازه ازرسول گرامی اسلام، روح ایشان رابا خودبه ملکوت اعلی برد، پیامبرآرام آرام چشمان مبارک خودرابرروی هم گذاشتند وباقلبی اندوهگین ازنافرمانی امت ونگران ازآینده اهل بیتش ازاین دیارفانی رخت بربست وبه جوارحق تعالی شتافت.


------------------------------------------------------------------------------------
(1) منتهی الامال ،ج1ص198
(2) منتهی الامال،ج1،ص202

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
سه شنبه 89/11/5 ساعت 10:15 عصر

واقعه کربلا در تاریخ آنگلوساکسون در سال 685 میلادی

 

به طور تصادفی در یکی از کتابخانه های اینترنت این مقاله به چشمم خورد که بسیار جالب است. از شما دعوت می کنم آن را به دقت و با وسواس مطالعه نمایید. خلاصه آن این است که در یک کتاب تاریخی قرون وسطی در بریتانیا، نوشته شده است که در سال 685 باران خون بارید و این دقیقا سال شهادت امام حسین علیه السلام است.

لینک مقاله به فارسی:

     http://ekowsar.blogfa.com/post-58.aspx

لینک مقاله اصلی که به انگلیسی است و توسط دو نفر به نام Hj Hala and Hj Zaynab El-Fatah   نوشته شده است:

 

http://www.victorynewsmagazine.com/AngloSaxonChroniclesLadyZaynabbintAliA.htm

 

لینک آنلاین صفحه مورد نظر در کتاب تاریخ آنگلوساکسون

 

http://www.britannia.com/history/docs/676-99.htm

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

(In the Name of God, The Beneficent, The Merciful)

 

تاریخ آنگلوساکسون و واقعه کربلا

 

The Anglo Saxon Chronicle and The Tragedy of Karbala

 

احسان کوثری نیا                      زهرا اخوان صفایی            اُمید کوثری نیا

 

 

 

معرفی کتاب «تاریخ آنگلوساکسون» برگرفته از دایره المعارف بریتانیکا: «کتاب تاریخ آنگلوساکسون یکی از مهمترین اسناد تاریخی است که از دوران قرون وسطی به جای مانده است. این کتاب ابتدا به فرمان پادشاه آلفرد کبیر در حدود سال 890 میلادی گردآوری شد، و تا اواسط قرن دوازدهم میلادی توسط نویسندگان و مورخین مختلف، وقایع سالهای بعد به آن افزوده شد. ما فکر می کنیم که این کتاب به عنوان کاملترین سند تاریخ بریتانیا از آغاز آن تا دوره حکمفرمایی پادشاه استفن در سال 1154 میلادی باشد. اگرچه این کتاب ممکن است تاریخ فراگیر و بی نقصی نباشد ولی این مساله از ارزش بی بدیل آن در به دست آوردن تصویری روشنتر از تاریخ هزار سال پیش بریتانیا نمی کاهد».

 

قهرمان کربلا، حضرت زینب کبری (س) پس از شهادت برادر بزرگوارش، حضرت سیدالشهداء (ع)، در کوفه خطابه ای شورانگیز به این شرح ایراد فرمود: «ای مردم کوفه، ای فریبکاران، خیانت پیشه گان و گنهکاران، آیا اکنون گریه می کنید؟ خداوند هیچگاه اشکهایتان را نکاهد و قلبهایتان همواره با غم و اندوه همراه باشد. پیمانهای سست شما هیچ اثری از صداقت و راستی ندارد... . با به شهادت رساندن امامتان، کرداری رسوا کننده، ننگ آور و دهشتناک برای شما به ثبت رسید.  آیا با وجود بارش بارانهای خونین از آسمان باز هم تردیدی در شما وجود دارد . به خاطر داشته باشید، عذاب آخرت بسیار دردناکتر و ناگوارتر است».

 

در شکل مقابل، تصویر روی جلد و صفحه اسکن شده از کتاب تاریخ آنگلوساکسون آورده شده است.

 

 

در این کتاب، برای هر یک از سالهای میلادی، مهمترین وقایع و رخدادهای تاریخی در حد یک تا چند جمله ذکر شده است. همانگونه که مشاهده می شود، در این کتاب در

 

خصوص مهمترین وقایع سال 685 میلادی این جمله گزارش شده است:

"685. In this year in Britain it rained blood, and milk and butter were turned into blood."

 «685، در این سال در بریتانیا باران خون بارید، و شیر و لبنیات به خون تبدیل شد».

لازم است در اینجا به این نکته مهم اشاره کرد که سال 685 میلادی مصادف با تاریخ سخنرانی زینب کبری (س) در کوفه است. ثبت و گزارش یک واقعه مهم تاریخی (یعنی بارش باران خون از آسمان) از یک منبع تاریخی معتبر و مستقل آن هم در سرزمینی دوردست (بریتانیا و انگلستان) بیانگر چند نکته مهم است: 1) اهمیت واقعه، 2) فراگیر و گیتی گستر بودن آن، 3) تاییدی دیگر بر صحت آن. بارش خون از آسمان پس از شهادت سیدالشهداء (ع)، واقعیتی است که در کتابهای تاریخی مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) مکرراً گزارش شده است: «پس از شهادت حسین بن علی (ع)، از آسمان باران خون بارید، به گونه ای چاه ها و دَلوها پر از خون شد». به طور مثال می توان به کتابهای مهم مسلمانان سنی مانند ذخائر العقبی، صص 144، 145، الصوائق المحرقه، صص 116، 192، تذکره الخواص، ص 284 و تفسیر ابن کثیر، ج 9، ص 162 اشاره کرد.       والسلام           

مراجع:

References:

1-     http://www.britannia.com/history/docs/asintro2.html

2-    http://www.victorynewsmagazine.com/AngloSaxonChroniclesLadyZaynabbintAliA.htm


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 89/9/3 ساعت 11:50 عصر

 خجسته عید سعید غدیر خم، عید امامت و ولایت، بر دل دادگان آستان هدایت و شیعیان رهرو سعادت مبارک و تهنیت باد.

 فارغ از هر دو جهانم به گل روى على(ع)                از خم دوست جوانم به خم موى على‏ 
 طى کنم عرصه ملک و ملکوت از پى دوست‏              یاد آرم به خرابات چو ابروى على(ع)

غدیر یادآور عهد من و توست ،عهدى که سالهاست ما و پدران ما با همه وجود آن را پاس داشته ‏ایم.

غدیر داستان دیروز نیست،چراغى است که امروزمان را مى ‏افروزد و ولایت ، ریسمانى الهى است که همیشه وهمه جا ما را به سوى خود فرا مى ‏خواند،آنکه به این ریسمان الهى در آویزد از دنیا بگسلد؛ آنکه سایه پر مهر و بى بدیل ولایت رابر سر گسترد، سر بر آستان هیچ کس جز خدا فرو نیاورد.
هر که حق را با امام على، (ع)، و اولاد طاهرینش، بشناسد؛در میان قرائتهاى رنگ رنگ و پر فریب? سرگردان نگردد و آنکه عهدشکنان غدیر رابخوبى بشناسد، امروز نیز دست پر نیرنگ فرزندانشان را به یارى و بیعت در دست نگیرد.

غدیر على، هنوز هم چشمه اى لبریز از آب حیات و دریایى موّاج از کرامتها و فضایل است.

غدیر، دریایى از باور و بصیرت، در کویر حیرت و هامون ضلالت است تا کام جان هااز آن سیراب شود.

غدیر، یک کتاب مبین است، سندى براى تداوم خط رسالت در جلوه امامت.

 غدیر، براى تشنگان، چشمه زلال هدایت است، و براى ره گم کردگان، صراطى است.که به سنّت پیامبر منتهى مى شود.

غدیر، عید ولایت است.اگر امّت، غدیرها را پاس بدارند، عاشورا هاى مظلومیت و کربلاهاى خون و شهادت پیش نمى آید و خورشید امامت، در محاق خلافت قرار نمى گیرد.

امّت بى امام، و راه بى علامت و شب بى چراغ ، کشتى بى ناخدا، دشت بى چشمه، و . . . قنات خشکیده و بى آب! . . .
رهشناس تر از «مولود کعبه» کیست؟ و قاطع تر از «ابوتراب» و پسندیده تر از «مرتضى» و والاتر از«على» کدام است؟
غدیر، نشان دادن خورشید به گرفتاران ظلمت است.

غدیر، روز تکمیل دین و اتمام نعمت است.

خجسته عید سعید غدیر خم، عید امامت و ولایت، بر دل دادگان آستان هدایت و شیعیان رهرو سعادت مبارک و تهنیت باد.

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 89/8/26 ساعت 8:42 عصر

عید قربان مبارک


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 89/8/24 ساعت 9:20 عصر

روز عرفه

 

مقدمه:

روز عرفه از ایام باشکوه و عظیم است. روزی است که در‌های آسمان را برای پذیرش تضرع‌های عاشقانه‌ بندگان ذات اقدس اله می‌گشایند و باز هم آن فاعل بالعشق خواهان بازگشت اشرف مخلوقاتش به بارگاه امن‌اش است . آری باز هم فرصت برای بازگشت انسان به اصل و جایگاه اعلی اولیه‌اش را فراهم می‌کنند، چقدر بزرگوارند و بزرگوارانه رفتار می‌کنند. چقدر ظلم کردیم! چقدر نادیده گرفتیم آن همه رحمت را! ولی باز هم می‌خوانندمان، دعوتمان می‌کنند و می‌خواهند همچو شب قدر به ارزش و منزلت خود نائل شویم. آری روز عرفه، روزی است که حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و اطاعت خود دعوت کرده و از آن سوی سفره جود خود را برای آنها گسترانیده است.

شیطان را در این روز در غل و زنجیر می‌کشد و باز هم زمینه پیروزی انسان را بر نفس فراهم می‌کند. امام صادق (ع) فرموده‌اند: اگر شخص گناه‌کاری نتواند در شب‌های قدر خود از قدر و منزلت خود به نحو احسنت استفاده کند و بهره گیرد، می‌تواند در این روز از امتیازات برخورداری از رحمت الهی برخوردار شود.1

وجه تسمیه روز عرفه:

1. آورده‌اند که: زمانی‌که جبرییل مناسک حج ابراهیمی را به ابراهیم خلیل‌الله می‌آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت: (عرفت) و او پاسخ بلی را داد - لذا به این نام خوانده شد.

2.  همچنین آورده‌اند که: مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف می‌کنند و بعضی آن را از جهت تحمل و صبر و رنجی می‌دانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شوند، چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی است.2

3.  همچنین در روایتی آمده که آدم و حوا پس از هبوط از بهشت و آمدن به کره خاکی در این سرزمین یکدیگر را یافتند و به همین دلیل عرفات و این روز عرفه نام گرفته است.3

پیشینه‌ وقوف در عرفات:

عرفات جمع عرفه به معنای شناخت است و از آنجا که آن‌جا وادی شناخت و معرفت خدا و نفس و خود است، عرفات نام گرفته.

الف) حضرت آدم و عرفات:

«فتلقی آدم من و به کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم»

-  آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن به سوی خدا بازگشت و خدا توبه‌ او را پذیرفت؛ چرا که او توبه پذیر است. طبق روایت اما صادق (ع)، آدم پس از خروج از جوار خدا و فرود به دنیا چهل روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرییل برآدم فرود آمد پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: چرا گریه نکنم در حالی که خداوند مرا از جوار و بارگاهش بیرون راند و در دنیا فرود آورد.

جبرییل گفت: ای آدم، به درگاه خدا توبه کن و به سوی او بازگرد آدم گفت چگونه توبه کنم؟ جبرییل او را در روز 8 ذی‌حجه به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبح با جبرییل به عرفات رفت. پس از نماز عصر آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد. بگو ای آدم:

سبحانک اللهم و بحمدک لااله‌الاانت عملت سوء و ظلمت نفسی و اعترفت بذنوبی اغفرلی انک انت الغغور الرحیم.

آدم تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می‌ریخت، وقتی که آفتاب غروب کرد، همراه جبرییل روانه مشعر شد و شب در آنجا وقوف کرد و صبح‌گاهان با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خدا توبه کرد و خدا توبه او را پذیرفت چرا که او توبه‌پذیر است.

همین مطلب را شیخ صدوق در کتاب «امالی» در روایتی از امام حسن (ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرموده است: شخصی یهودی خدمت رسول خدا آمد، او از افراد دانای یهود بود از پیامبر سؤالاتی نمود، یکی از سؤالاتش به این قرار بود، چرا خداوند به بندگانش امر نمود تا بعدازظهر در صحرای عرفات وقوف نماینده پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و اله) فرمودند: ساعتی است که حضرت آدم (ع) در آن ساعت مرتکب معصیت (گناه اولی) شد و خداوند بر امت من واجب نمود تا در بهترین مکان‌ها وقوف نمایند و نزد او تضرع و دعا نمایند تا بهشت را مجدداً در اختیار آنها نهد و آن ساعتی که مردم از عرفه می‌روند یعنی مغرب،‌ ساعتی است که حضرت آدم (ع) در آن ساعت از خداوند خویش سخنانی را فرا گرفت و خداوند با رحمت خود بر او بازگشت و توبه را پذیرفت (چرا که توبه‌پذیر و مهربان) است.

و ایشان فرمودند: به خدا قسم که برای آسمان‌ها دری است از رحمت و توبه و حاجات، احسان و کرم و بخشش و تمام کسانی که در عرفات اجتماع می‌کنند شایسته‌ این صفات هستند.

زمانی‌ که آنها می‌خواهند از صحرای عرفه خارج شوند خداوند ملائکه‌اش را گواه می‌گیرد که همه آنان را از آتش جهنم نجات دادم و بهشت را بر آنان واجب گرداندم.

ب) حضرت ابراهیم در عرفات:

در صحرای عرفات جبرییل پیک وحی الهی، مناسک حج را به ابراهیم(ع) آموخت و ابراهیم(ع) هر یک از مراحل آن را با خلوص و عابدانه برپا داشت و ندای عرفت را در آن سرزمین سر داد.

ج) صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی سرور شهیدان عالم حسین‌بن علی (ع):

امام حسین (ع) در بعدازظهر روز عرفه همراه با فرزندان و یاران خود در صحرای عرفات وقوف کرد. وی در آنجا بزرگترین همایش خودسازی و شناخت را در قالب ژرف‌ترین کلمات به ظهور رسانید.

سخنانی که از اعماق وجودش نشأت می‌گرفت آن‌چنان والاست که آدمی را به تفکر وا می‌دارد، برخی از موضوعات آن به شرح زیر است:

1- ایشان دعای خود را با ستایش خداوند آغاز می‌کند، ستایشی زیبا و یکتا.

«ستایش خداوندی را سزاست که چیزی قضایش را دور نمی‌سازد و از اعطا و بخشش او جلوگیری نمی‌کند و هیچ آفریننده‌ای آفرینش او را ندارد و او سخاوتمندی بی‌انتهاست»

2- بیان گوشه‌ای از نعمت‌های بی‌پایان خداوند که انسان را درتمام مراحل رشد تکامل دربر گرفته و یاد از مهر مادر و مواظبت و پرستاری آنان را از الطاف خداوند می‌‌شمرد.

3- به شکر نعمت‌های الهی اشاره می‌کند و خود را از ادای یک شکر نیز عاجز می‌داند.

4- استغفار و انابه عاجزانه به درگاه خداوند و طلب مغفرت از بارگاه حق تعالی.

هر فرازی از این دعا دریچه‌ای از عشق و نور و محبت و توحید را در دل انسان می‌گشاید. ایشان با این دعا در صدد است انسان و خدا را بشناساند و نزدیکی آن دو را به هم نمایان کند. این نیایش منطقی‌ترین رابطه خدا با انسان را توضیح می‌دهد. ایشان با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستی و نفوذ علم و قدرت و حیات او را به تک‌تک ذرات و موجودات عالم مشاهده می‌نماید و آن چه را می‌بیند بر زبان می‌راند.

5- فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا

6- شناخت و درخواست بهترین مسألت‌ها.

7- تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.

و...

حال به شرح بخشی از دعای عرفه با بیان زیبای دکتر شریعتی می‌پردازیم:

خدای من!

خواندمت پاسخم گفتی

از تو خواستم عطایم کردی

به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی

به تو تکیه کردم نجاتم دادی،

به تو پناه آوردم حمایتم کردی

خدایا!

از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان مکن

از آستان مهرت نومیدان مساز

آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان

از درگاه خویشت ما را مران

ای خدا مهربان!

بر من روزی حلالت را وسعت بخش

و جسم و دینم را سلامت بدار

و خوف و وحشتم را به آرامش و انست مبدل کن

و از آتش جهنم رهایم ساز.

خدای من!

تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله‌ای که من از تو گرفته‌ام.

تو این قدر دلسوز منی!

خدایا!

تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟

تو کی غایت بودی که حضورت نشانه بخواهد؟

تو کی پنهان بوده‌ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

کور باد آن چشمی که تو را ناظر خویش نبیند

کور باد نگاهی که دیده‌بانی نگاه تو را درنیابد

بسته باد پنجره‌ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود

و زیان کار باد سودای بنده‌‌ای که عشق تو نصیب ندارد.

خدای من!

مرا از سیطره ذلت بار نفس نجات ده و پیش از آنکه

خاک گور بر اندام نشیند از شک و شرک رهایی‌ام بخش

خدای من! چگونه نومید باشم در حالی‌ که تو امید منی!

چگونه سستی بگیرم در حالی که تکیه‌گاه منی!

خدای من!

اگر آنچه از تو خواسته‌ام. عنایت فرمایی محرومیت از غیر از آن زیان ندارد

و اگر عطا نکنی و هر چه عطا جز آن منفعت ندارد

یارب! یارب!یارب

پی‌نوشت‌ها:

1. کافی، ج 2، صفحه 66

2. فرهنگ دهخدا، ج 10، ص 15818

3. رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، نشر مشعر

4. مفاتیح الجنان


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 89/3/13 ساعت 12:3 صبح

 

 
دکتر شریعتی: فاطمه، فاطمه است   

فاطمه، یک “زن” بود، آن‌چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

  
 
  

 فاطمه، یک “زن” بود، آن‌چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.
وی در همه‌ی ابعاد گوناگون “زن بودن” نمونه شده بود.

مظهر یک “دختر”، در برابر پدرش.

مظهر یک “همسر” در برابر شویش.

مظهر یک “مادر” در برابر فرزندانش.

مظهر یک “زن مبارز و مسؤول” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌اش.

وی خود یک “امام” است، یعنی یک نمونه‌ی مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک “اسوه”، یک “شاهد” برای هر زنی که می‌خواهد “شدن خویش” را خود انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش، با مبارزه‌ی مدامش در دو جبهه‌ی خارجی و داخلی، در خانه‌ی پدرش، خانه‌ی همسرش، در جامعه‌اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ می‌داد.
نمی‌دانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.
در میان همه جلوه‌های خیره کننده‌ روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفت‌انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم‌پرواز روح عظیم علی است.
او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمان‌های بزرگش می‌نگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهایی‌هایش.
این است که علی هم او را به گونه‌ دیگری می‌نگرد و هم فرزندان او را.
پس از فاطمه، علی همسرانی می‌گیرد و از آنان فرزندانی می‌یابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می‌کند. اینان را “بنی‌علی” می‌خواند و آنان را “بنی‌فاطمه”.
شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه‌ی دیگر می‌بیند. از همه‌ی دخترانش تنها به او سخت می‌گیرد، از همه‌ تنها به او تکیه می‌کند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش می‌گیرد.
نمی‌دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟
خواستم از “بوسوئه” تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از “مریم” سخن می‌گفت. گفت: هزار و هفتصد سال است که همه‌ سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده‌اند.
هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت‌ها در شرق و غرب، ارزش‌های مریم را بیان کرده‌اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه‌ ذوق و قدرت خلاقه‌شان را به کار گرفته‌اند.
هزار و هفتصد سال است که همه‌ هنرمندان، چهره‌نگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی‌های اعجاز‌گر کرده‌اند.
اما مجموعه‌ گفته‌ها و اندیشه‌ها و کوشش‌ها و هنرمندی‌های همه در طول این قرن‌های بسیار، به اندازه‌ این کلمه نتوانسته‌اند عظمت‌های مریم را بازگویند که: “مریم، مادر عیسی است”.
و من خواستم با چنین شیوه‌ای از فاطمه بگویم. باز درماندم:
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه‌ی بزرگ است.

دیدم فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد (ص) است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است.

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.

باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

فاطمه، فاطمه است.

منبع: کتاب زن از دکتر علی شریعتی


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 89/2/27 ساعت 12:33 عصر

 وفات حضرت فاطمه زهرا(س) دختر رسول گرامی اسلام (ص) و همسر امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع)، یکی از بانوان قدسی عالم بشریت و مهتر زنان عالم راتسلیت مگویم



فردا کسی مویه‌ های فاطمه (س) را نخواهد شنید


فردا تمام رنج‌ها و غم‌های فاطمه (س) تمام می‌شود تا هیچ یک از اهل مدینه از مویه‌های دختر پیامبر (ع) به علی (ع) شکایت نیاورد. فردا عرش سیاه می‌پوشد و زمین، سراسر غم و اندوه خواهد بود.



    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 89/2/27 ساعت 12:22 عصر


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
چهارشنبه 89/2/15 ساعت 10:17 عصر

بدون شرح!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


    نظرات دیگران ( )
<      1   2   3   4   5   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else