توصیه های شب امتحانی |
رعایت این موارد در شب های امتحان به شما کمک می کند .
بیشتر کارشناسان ، دمای 20 درجه را مناسب ترین دما برای مطالعه می دانند .
پس از آنکه در مکان مطالعه قرار گرفتید ، فورا مطالعه را شروع کنید و به هیچ عنوان وقت را به بهانه انجام دادن کارهای دیگر تلف نکنید .
بهترین حالت برای مطالعه ، حالت نشسته است و بعد از آن حالت ایستاده و بدترین حالت خوابیده یا دراز کش است .مطالعه در حالت هایی نظیر درازکش روی شکم ، به پشت خوابیدن ، در حال راه رفتن ، تکیه زدن به دیوار و امثال اینها به هیچ وجه توصیه نمی شود ، چون مطالعه کننده در چنین موقعیت هایی به سختی می تواند تمرکز حواس خود را حفظ کند .
بهترین وضیت پاها به هنگام مطالعه ، وضعیتی است که فشارکمتری روی عضلات آنها وارد شود . به همین دلیل توصیه می شود که در وضعیت مطلوب مطالعه ( که همان وضعیت نشسته است ) ترجیحا از صندلی راحتی استفاده کنید که پاهایتان روی آن راحت باشد و کمی هم به سمت جلو مایل شود . بهتر است در فواصل مطالعه که به چشمان استراحت می دهید ، وضع نشستنتان را تغییر دهید تا خون در پاهایتان حرکت داشته باشد .
از آنجا که فرآیند یادگیری یک فرآیند شرطی است ، هرکسی می تواند خودش را به محیط یا زمان خاصی عادت بدهد و به اصطلاح خودش را شرطی کند . عادت های تمرکز هرکسی هم با دیگران متفاوت است .صندلی شاید یکی از همین عادتهای تمرکز می باشد به نحوی که هر وقت روی صندلی مخصوصشان نشستید تمرکزتان برای مطالعه و یادگیری افزایش پیدا کند اما یادتان باشد که صندلی تان نباید خیلی هم راحت باشد چرا که صندلی های بسیار راحت باعث لمیدن ، چرت زدن و احساس خواب آلودگی می باشد !!
عادت کنید تمام آنچه را که برای مطالعه نیاز دارید ، از ابتدا فراهم کنید و هر کار متفرقه ای را که دارید قبل از مطالعه انجام دهید و پس از اینکه نشستید فورا شروع کنید به مطالعه . |
چند نکته برای موفقیت در امتحانات
ضمن آرزوی قبولی برای شما در امتحانات پایان سال و دیگر امتحانات زندگی، توصیه می کنم این چند نکته را به خاطر سپرده و از آن استفاده کنید.
*** درس خواندن را با نام خدا شروع کنید
*** با دادن قوّت قلب به خود ، اضطراب امتحان را بر طرف کنید.
*** برنامه ریزی به شما کمک می کند که بر ترس از ناشناخته ها غلبه کنید.
*** پس از هر 45 دقیقه مطالعه ، 10 تا 15 دقیقه استراحت کنید.
*** هنگام درس خواندن، دمای محیط اطرافتان را سرد نگه دارید؛ زیرا اگر اتاقتان گرم باشد و یا لباس های زیادی به تن
داشته باشید، در گرمای زیاد، بدن سست می شود و حتی ممکن است چرت بزنید.
*** هرگز با لباس راحتی و در رختخواب مطالعه نکنید؛ زیرا مغز شما احساس نخواهد کرد که در کارتان جدی هستید.
*** فشرده خوانی لحظه های آخر به شما این امکان را می دهد تا مطالب مهم را به ذهن بسپارید.
*** در امتحان ها چه قبول بشوید و چه مردود، ارزش و اهمیت شما بیش از آن نمره ای است که بر روی یک برگ کاغذ می گیرید.
*** مطالعات نشان داده است که حتماً لازم نیست ضریب هوشی بالایی داشته باشید تا در امتحان موفق شوید ، بلکه باید به خودتان و توانایی تان در انجام کارها اعتقاد داشته باشید.
*** روز امتحان غذای سبک و مناسب مانند شیر ( یک ساعت قبل از امتحان ) صرف کنید.
*** قبل از امتحان در باره مسائل جزئی و بی فایده با کسی در منزل و بیرون بحث نکنید.
*** به امتحان هم مانند فرصتی در زندگی بنگرید نه تهدیدی جدی.
*** برای یادگیری درس های مشکل، از درس های آسان وقت بگذارید.
*** برای اینکه بعضی از مطالب را فراموش نکنید آن را روی دیوار اتاقتان نصب کنید.
*** اگر به یکی از برگه های امتحانی خوب پاسخ ندادید، با مثبت اندیشی و برنامه ریزی برای امتحان بعدی سطح بازدهی خود را بهبود ببخشید.
*** و از همه مهمتر دشواری های دوران امتحان را با یاری گرفتن از خدا به نتایجی شیرین تبدیل کنید.
در این فصل به رابطه میان صهیونیسم و یهودیت و ارتباط آن با شکلگیری و دوام شیطانیسم میپردازیم . لازم به ذکر است که متون دینی یهود و عمدهترین عامل ایجاد این نحله فاسد فلسفی و فرهنگی (بخوانید ضدفرهنگی) بوده است . 1. متون از منظر یهودی و نقش آنها در شکلگیری شیطانپرستی چند نکته ذیل قابل توجه است . 1ـ1 براساس آموزههای یهودی و عبرانی شیطان نه یک موجود بد ، بلکه یک فرشته خادم برای آزمایش انسانها است . (12) 2ـ1 در مکاشفات نیز به عدد 666 عدد مقدس شیطانپرستان اشاراتی شده و آن عدد وحش توصیف شده است که باید شمرده شود . 3ـ1 خواهناخواه متون یهودی منبع برداشت برای مسیحیان نیز قلمداد میشوند و نگاه خاصی یهودیت به شیطان تاثیرات فراوانی را بر مسیحیت داشته است . 2. تصوف یهودی (کابالا) کابالا یا قبالا یا همان تصوف یهودی آئینی است که به نوع خاصی از ریاضت های شیطانی یهودیت دلالت دارد . برابر نظریات کارشناسان ملل و نحل این فرقه تحت تاثیر عرفان و تصوف اسلامی در اثر همنشینی مسلمانان آندلس با برخی از یهودیان تشکیل شده است . کابالا بخش رمزآلود و بسیار سری دین یهودی طی 500 سال اخیر محسوب شده و عمده تحولات جهان توسط کابالیستها دنبال میشود . کریستف کلمب و همکارانش همگی کابالیست بودند و از فنون جادوگری کابلایی و منجمان آن در راه پیدا کردن قاره آمریکا بهرهبرداری نمودند . کابالا عمیقا بر برخی باورهای خرافی همچون جادوگری استوار است و رسماً برای آن تقدس قائل است و این عمدهترین نقطه اشتراک شیطانپرستی در گذشته و حال با شیطانپرستی است . هماکنون اصطلاح کابالا وصفکننده تمرین آئین و دانش محرمانه یهود است . مهمترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی آئین کابالا درآمدند ، شامل مجموعه کتب عبری « بهیر » (به معنای کتاب روشنایی) و « هیچالوت » (به معنای کاخها) میشوند که به قرن اول میلادی بازمیگردند . نهایتاً در قرن سیزدهم میلادی کتاب « زوهار » نوشت شد که تفکر و شکل کنونی « آئین کابالا » را تشکیل داد . دکتر « عبدا... شهبازی » نویسنده مجموعه کتابهای زرسالاران یهودی و پارسی و متخصص تاریخ ، در پایگاه خود درباره فرقه کابالا مقاله جامعی دارد و دیدگاههای وی با آنچه در دانشنامه ویکی پدیا آمدهاست ، متفاوت است . شهبازی در قسمت نخست مقاله خود درباره تعریف کابالا مینویسد : « کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق میشود و تلفظ اروپایی « کباله » عبری است به معنی « قدیمی » و « کهن » . » این واژه به شکل « قباله » برای ما آشناست . پیروان آئین کابالا یا کابالیستها این مکتب را « دانش سری و پنهان » خاخامهای یهودی میخوانند و برای آن پیشینهای کهن قائلاند . برای نمونه ، مادام بلاواتسکی رهبر فرقه تئوسوفی ، مدعی است که کابالا (قباله) در اصل کتابی است رمزگونه که از سوی خداوند به پیامبران ، آدم و نوح و ابراهیم و موسی نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنیاسرائیل بود . به ادعای بلاواتسکی ، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیتهای مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیر ، دانش خود را از این کتاب گرفتهاند . مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی ، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون را از پیروان آئین کابالا میداند . شهبازی در رد این ادعا میگوید : « این ادعا نه تنها پذیرفتنی است بلکه برای تصوف یهودی ، به عنوان « یک مکتب مستقل فکری » پیشینه جدی نمیتواند یافت . » شهبازی دیرینه مکتب کابالا را به اوایل سده سیزدهم میلادی محدود کرده و ماقبل آن را گرتهبرداری یهودیان از مکتب فیلو اسکندرانی در فرهنگ هلنی و فلسفه یونانی و کپیبرداری از آموزههای عرفانی مکتب اسلام میداند . وی در قسمت دوم مقاله خود مینویسد : « سرآغاز طریقت کابالا به اوایل سده سیزدهم میلادی و به اسحاق کور (1160 ـ 1235 م) میرسد . او در بندر ناربون (جنوب فرانسه) میزیست و برخی نظرات عرفانی بیان میداشت . » وی در جایی از قسمت اول مقاله خود درباره گذشته تصوف یهود ، پیش از ظهور کابالا ، مینویسد : « مشارکت یهودیان در نحلههای فکری رازآمیز و عرفانی به فیلواسکندرانی در اوایل سده اول میلادی میرسد . » سپس میافزاید : « در دوران اسلامی نیز چنین است . نحلههای فکری گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تاثیر گذارد و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهمترین آنان ابویوسف یعقوب اسحاق القرقسانی (سده چهارم هجری / دهم میلادی) است . » شهبازی درباره نمونه تاثیرات فرهنگ اسلامی بر تصوف یهود مینویسد : « بسیاری از مفاهیم آن [کابالا] شکل عبری مفاهیم رایج رد فلسفه و عرفان اسلامی است . در واقع اندیشهپردازان مکتب کابالا ، به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی ، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تاویلهای خود به آن روح و صبغه یهودی دادند . این کاری است که یهودیان در شاخههای متنوع علوم و دانش انجام دادند . برای نمونه باید به مفاهیم « هوخمه » (حکمت) ، « کدش » (قدس) ، « نفش » (نفس) ، « نفش مدبرت » (نفس مدبره) ، « نفش سیخلت» (نفس عاقله) ، « نفش حی » (نفس حیاتبخش) ، « روح » و ... در کابالا اشاره کرد . مکتب کابالا نیز به دو بخش « حکمت نظری » و « حکمت علمی » تقسیم میشود . در تصوف کابالا بحثهای مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ویژه در تاریک فراوان آن بر مفهوم « نور » و مراحل تجلی آن . » این استاد تاریخ در انتهای بحث خود میافزاید : « آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائزاهمیت است ، « شیطانشناسی » و « پیام مسیحایی » این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار میکند . » * مناسک جنسی در فرقه کابالا مسئله دیگری که در فرقه کابالا حائز اهمیت است مناسک جنسی این فرقه است که از نیمه سده هجدهم و براساس آموزههای فری به نام یعقوب بن یهودا لیب ، که با نام یاکوب فرانک (1719 ـ 1726) شهرت دارد ، ظهور کرد . یاکوب فرانک شاخه « فرانکسیت » فرقه کابالا را بر بنیاد میراث شاخههای متعلق به« شابتای زوی » و « ناتان غزهای » بنا نهاد . وی که به یک خانواده بنا نهاد . وی که به یک خانواده ثروتمند تاجر و پیمانکار یهودی ساکن اوکراین تعلق داشت و همسرش نیز از یک خانواده ثروتمند تاجر بود ، در جوانب به طریقت کابالا جذب شد ، کتاب « ظُهَر » (Zohare) (کتابی که موسیبن شم تاولئونی در سالهای 1280 ـ 1286 میلادی نوشت و با تدوین این کتاب ، تصوف رازامیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سازمانسافته و منسجم درآمد و شکل نهایی یافت) را خواند و به عضویت شاخه شابتایزوی درآمد . در دسامبر 1755 فرانک از سوی سران فرقه دونمه برای تصدی ریاست این فرقه در لهستان به همراه دو خاخام راهی زادگاه خود شد . فرانک در راس فرقه شابتای در پودولیا قرار گرفت ولی کمی بعد ، در ژانویه 1756 کارش به رسوایی کشید . زمانی که فرانک و پیروانش در یک خانه در بسته مشغول اجرای مناسک جنسی مرسوم در فرقه شابتای بودند ، به علت باز شدن تصادفی پنجرهها ، مردم مطلع شدند و ... . یکی از مواردی که توانسته از کابالا به شیطانپرستی راه یابد نماد « پنتاگرام » یا ستاره پنج پر است که در بخش بعدی اشاره بدان خواهد شد . این نماد به مثابه ابزاری برای جادوگران کابالیست مورد استفاده قرار میگرفته . همچنین شنیدنی است که بخش عمدهای از بازیگران و خوانندگان فحشا محور جهان همچون « مدونا » کابالیست میباشند . « مدونا » سال 2005 رسما عضویتش را در گروه های کابالا اعلام کرد و نام یهودی« استر » را بر خود نهاد. نقطه دیگر اشتراک کابالا با شیطانپرستی دیدگاه جنسی این دوست که در هر دو نحله فاسد لذت جنسی در اولویت قرار دارد . بنیانگذاران کابالا همان افرادی هستند که سپس نهضتی ! را با عنوان « پرستش زنان » تشکیل دادند که میتوان به صراحت آن را یک جریان شهوتمحور خطاب کرد . این گروه جریانی را در ادامه بنا نهاد تا رابطه جنسی نه به مثابه یک عمل برای تداوم نسل بلکه در راستای هدف انسان در زندگی به آن نگاه شود . برخی از کارشناسان بر این باورند که کابالیستها ذائقه جنسی مردان و زنان را در سراسر عالم مورد دستخوش تغییر و تحول به سمت توحش قرار دادهاند ، مانند تغییر جنسیت« مایکل جکسون » و ... . اگرچه ذکر سایر توضیحات مناسب این نوشتار ارزیابی نمی شود لکن یادآوری این نکته ضروری است که یهودیان و صهیونیستها به شدت از سخن راندن در باب کابالا پرهیز دارند و امروز تنها یک کتاب فارسی در این خصوص قابل دسترسی بوده و در صفحات مقالات اینترنتی نیز تا دو سال قبل به جز « کابالا شدن مدونا » خبری در دسترس عموم قرار نداشت . پی نوشت: (12) این مساله به وضوح در کتب عمده قدیم قابل مشاهده است . |
شیطان پرستی(قسمت دوم) |
2) بسترهای شیطانپرستی در غرب 1. فلسفه یونانی یکی از مواردی که اغلب ، کارشناسان فرق و مذاهب در خصوصی تحلیل شیطانگرایی از آن بهرهبرداری مینمایند ، دیدگاه ادیان نسبت به مساله « شیطان » و معرفت خاصی دینی نسبت به این شر مطلق است . در همین رابطه نیز ادعای لاوی در استناد به ذهنیات موهن خود مبنی بر تغییر واژه یونانی (Devil) یا شیطان به devil و انتساب آن به زبان سانسکریت که آنگاه معنای الهه مییابد قابل توجه است . در واقع نظریهپردازان طریقت گمراهی مذکور دست به مغالطهای میزنند و سپس در بستر آن به تبیین نظریاتشان میپردازند . بخش دوم ارتباط شیطانیسم یا فلسفه یونانی نیز در نگاه به اسطورهها ، افسانهها و خدایان یونان باستان است . همانطور که در بخش قبلی نیز اشاره شد از یکسو میل به پرستش که امر فطری و طبیعی است و از سوی دیگر بنای فکری گروه قابل توجهی از ایشان منجر به آن میشود تا از « درد بیخدایی به خدایان دروغین » پناه ببرند . 2. پروتستانیزم کلیسای کاتولیک و نهاد مستهلک آن طی 10 قرن فجایع اخلاقی ، عقیدتی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی را علیه غرب به راه انداخت . پس از اقدام مارتین لورتر و کالوین در اعلام« خریداری شدن جهنم » (8) جامعه مسیحیان به صورت افسار گسیخته و با جهتی کاملا غیردینی رویکردهایی را نسبت به مولفههای فوق اتخاذ کردند . باید توجه داشت که عدهای از شیطانگرایان نیز قصد دارند که با ارجاع مستقیم تاریخ تشکیلشان به سال 1565 در حقیقت دست به نوعی تاریخسازی بزنند که فاقد عنصر استناد است. ما ضروری است یادآور شویم که ریشهای اولیه این حرکت انحرافی به دوران رنسانس یا همان تاریخ ادعایی میرسد اما در آن دوره گزارش تاریخی مستندی از شیطانگرایی وجود ندارد ، بلکه برخی افراد با ادعایی از دل سپردن به شیطانسعی در راهاندازی یک حرکت انتقادی علیه کلیسا را داشتند و بس . اما اصول شیطانپرستی پروتستانی که به دروغ به آنتوان لاوی منصوب میشود شامل موارد ذیل است : « 1. شیطان میگوید دست و دلبازی کردن به جای خساست . 2. شیطان میگوید زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی 3. شیطان میگوید دانش معصوم به جای فریب دادن ریاکارانه خود . 4. شیطان میگوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند به جای عشق ورزیدن به نمکنشناسان . 5. شیطان میگوید انتقام و خونخواهی کردن به جای برگرداندن صورت [ اشاره به تعالیم مسیحیت که میگوید هرگاه برادری به تو سیلی زد ،آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربهای به طرف دیگر بزند] 6. شیطان میگوید مسئولیتپذیری در مقابل مسئولیتپذیران به جای نگران بودن خون آشامهای غیر مادی 7. شیطان میگوید انسان مانند دیگر حیوانات است ، گاهی بهتر ولی عذاب بدتر از آنهایی که روی چهار پا راه میروند ،به دلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفتهای روشنفکرانه ، او را پستترین حیوانات ساخته است . 8. شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته میشوند ارائه میدهد چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی ،روانی یا احساسی منجر میشوند . 9. شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در میان تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است . » قوانین فوق و 11 بندی که در ادامه میآید تنها متنی است که در سال 1490 و در کتاب« پتک جادوگران » در باب شیطانپرستی نوشته شده و صرفا ترجمهاش آن هم به دروغ به شیطانپرستی لاوییان و یا معاصر نسبت داده میشود که نگاه به 11 اصل بعدی علیرغم آنکه آشکارا نکات انحرافی نیز دارد ، نشان میدهد که این نوع شیطانپرستی یک حرکت انتقادی صرف بوده و نمیتوان میان آن و جریان معاصر رابطهای برقرار کرد : « 1. هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن. 2. هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن. 3. وقتی مهمان کسی هستی ، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو. 4. اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن. 5. هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیدهای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده. 6. هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری. 7. اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواستههایت استفاده کردهای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواستههایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد. 8. هرگز از چیزی که نمیخواهی در معرض آن باشی شکایت نکن. 9. کودکان را آزار نده. 10. حیوانات -غیر انسان- را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفتهای یا برای شکارشان می روی. 11. وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن . » لازم به ذکر است دلیل پرداختن جدیتر به این بخش استناداتی است که شیطانپرستان برای دورههای تاریخی از آنها بهره میبرند . 3. معرفتشناسی یهودی از شیطان اگرچه در بخش بعدی به تفضیل در باب رابطه « صهیونیسم و شیطانیسم » سخن به میان خواهیم آورد ، لکن ضروری است صرفا اشاره شود حرکت اعتراضی رنسانس و جنبشها و گرایشهای بعدی آن عمیقا تحت تاثیر آموزههای یهودیان بوده است . همچنین نفوذ آثار یهودیان ،بر روی برخی از رهبران رنسانس در گذشته و نظریهپردازان فعلی قابل ملاحظه میباشد . (9) 4. افول معنویت آنگاه که چراغ عالم افروز معنویت رو به افول نماید ، بدیهی است که انواع و اقسام منحرفترین سرابهایی رخ نموده و انسان معاصر را به دام بلا می کشاند . در این محور باید تاکید شود که تعویض جای معنویت و نقش خداوند با آموزههای مستعمل و فرسوده امروزی یکی از علل اصلی شکلگیری این گروهها بودهاست . باید اشاره کرد که موسسان شیطانگرایی علیالخصوص لاوی به صورت جدی تحت تاثیر فلاسفه پوچگرا و بدون معنویتی همچون « نیچه » بودهاند . 5. رمانسگرایی (10) رمانسگرایی در جهان غرب عمدتا با اسطورهگرایی در جهان اسلام و یا آئین شرق ارتباط کپیگرایانه دارند . بدین معنا که غربیان به دلیل احساس نیاز به وجود قهرمان شخصیتهای تخیلی و دروغین با قدرتهای نیک و بد آفریدند تا خلاء ناشی از عدم حضور اسطورهها را در فرهنگ جبران نمایند. (11) از این منظر میل به قهرمان یک رمانس شدن همیشه در روح و روان و اندیشه انسان غربی وجود دارد آنقدر که حاضر است برای آن حتی به « شیطان » هم بدل شود . پی نوشت: 7) Gothic Satanism (8منظور اقدام مارتین لوتر در خریداری جهنم با سند کتبی است . 9) به طور مثال مارتین لوتر یهودیان را فرزندان خداوند و سایرین را مهمان و بیگانه میدانست . 10) romancism (11کتاب زبان و ادبیات فارسی تالیف دکتر احمد ذاکره و دکتر فاطمه حیدری ـ صفحه 285 |
آشنایی با شیطانپرستی(قسمت اول) |
1. تعریف کلی سالهای پس از رنسانس را میتوان به سالهای افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبههای متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف کرد . پس از برداشته شدن یوق تعالیم متعصب کلیسای کاتولیک از گردن انسان غربی ، چند کنش عمده فکری و فلسفی شکل گرفت که شرح آن در حوصله این مقال نمیگنجد ، لکن آنچه قابل توجه است ، رویکردهای متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خدا است که زمینههای شکلگیری بسیاری از جریانهای فلسفی را فراهم آورد. نکتهای که نباید از ذهن دور بماند ،تاثیرات گسترده مکاتب یونانی و شرقی بر اندیشه متفکران غربی است . در هر حال با در نظر گرفتن موارد فوقالذکر دامنه انتقادگرایی به مباحث اصلی توحیدی یعنی جایگاه خدا ، انسان و شیطان نیز رسید . قرنها بعد یعنی در سالهای آغازین قرن بیستم برخی از عناصر فاسدالاخلاق با اتکا به گرایشات و نظریات توراتی و پروتستانی به صورت مخفیانه جریان « شیطانپرستی » را با ویژگیهایی همچون گناهگرایی ، قتل ، تجاوزات جنسی ، هدم اصول اخلاقی ، بیتوجهی به مسائل توحیدی و ... پایهگذاری کردند . اگرچه فطرت خداجوی انسانی عاملی بازدارنده در تمایل یافتن تعداد وسیعی از افراد جامعه انسانی به این جریان شده ، لکن استفاده از موسیقیهای جذاب و متنوع ، انجام اعمال خارقالعاده و دور از ذهن ، تهیشدن انسانی غربی و عصر جدید از معنویت و اتصال به منبع فیض موجبات گرایش افراد اندکی را به این گروهها فراهم آورد . نکته حائز اهمیت آن است که علیرغم عدم استقبال عمومی از عضویت در گروههای شیطانپرستی ، آموزهها و تعالیم گمراهکنندهای توسط ایشان و به وسیله ابزارهایی که در اختیار ایشان توسط قدرتهای بزرگ سیاسی قرار گرفته ، منتشر شده و میشود و این گروهها در سراسر جهان همواره به عنوان کانون های فحشا و فساد شناخته میشوند . سال 1960 را میتوان به صورت جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطانپرستان در آمریکا دانست (1) ، صرفنظر از انواع شیطانپرستی که طی سالیان متمادی باستانی همچون یونان ، عراق ، ایران و ... وجود داشته است . هدف این پژوهش بررسی و مطالعه جریان خاص شیطانپرستی مسیحی است که در سال 1960 میلادی رسماً در کشور آمریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کردهاست. نکته ضروری نقش قابل توجه یک مامور شناخته شده سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا در شکلگیری جریان مذکور میباشد که طی پژوهش به آن اشاره خواهد شد . 2. شیطانپرستی دینی (2) اگرچه ضروری است که متذکر شویم اینکه اساساً آیا میتوان شیطانپرستی را دینی خواند ، محل سوالهای جدی است ، لکن با توجه به اینکه در اغلب کشورها چنین دستهبندی ارائه شده است از عنوان « شیطانپرستی دینی » عیناً استفاده میشود . مبنای بنیادین این نوع از گرایش به شیطانیسم ، پرستش یک نیروی ماوراء الطبیعه اساطیری و یا چند خدایی میباشد . عمده پیروان آن به « خدایان » رم باستان ، الهههای شرقی و ... گرایش دارند . (3) اما رکن اصلی این نوع نیز مانند سایر انواع تاکید بر پرورش استعدادهای شخصی انسان و در حقیقت خودپرستی است . 3. شیطانپرستی فلسفی این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان است» این شاخه از شیطانپرستی به پایهگذاری این فرقه به نام « آنتوان لاوی »(4) نسبت داده میشود . این نوع شیطانگرایی نیز مانند دو نوع دیگر یعنی دینی و گوتیک از مبنای اعتقادی یهودیت نشات گرفته است . آشنایی گذرا با « آنتوان لاوی » نام کامل وی « آنتوان شزاندر لاوی » (Anton Szandor Lavey) میباشد . وی در یازدهم آوریل سال 1930 میلادی در شیکاگو آمریکا متولد و به همراه خانوادهاش به سانفرانسیکو عزیمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساکن میشود . وی شخصیتی ناهنجار و ناسازگار بوده که در سن 17 سالگی ضمن فرار از تحصیل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقک به یک سیرک میپیوندد . لاوی در سال 1950 میلادی در دایره جنایی پلیس آمریکا به عنوان عکاس جنایی مشغول به کار میشود (5) که تاثیرات عمدهای را نیز میپذیرد . آنتوان در سال 1952 با « کارول لنسیگ » ازدواج میکند اما بنابر دلایلی اعم از عدم التزام به اصول اولیه اخلاقی و پایبندی به روابط خانوادگی و شیفتگی به زن دیگری به نام « داین هگارتی » از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعی را با وی آغاز میکند . لاوی یک فرزند نامشروع از هگارتی که هرگز با وی ازدواج نکرد را به دست میآورد . وی همچنین علاقه وافری به نوازندگی پیانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همین سالها روابط جدی و پردامنه را با برخی عناصر سازمان (CIA) همچون « مایکل آکینو » (6) برقرار میکند .
این فرد مرتبط با سازمان جاسوسی آمریکا در تاریخ 30 آوریل 1966 در حال که برای جمعی از اعضای حلقههای سری « دایره اسرارآمیز » با سری تراشیده سخن میگفت ، مدعی بنیانگذاری « کلیسای شیطان » شد . نامبرده کتابی را تحت عنوان « انجیل شیطان » و کتاب دیگری نیز با نام « آئین پرستش شیطانی » به چاپ رساند . روز مرگ لاوی با نام « هالووین » در آمریکا شناخته میشود . 4. شیطانپرستی گوتیک (7)
این نوع شیطانگرایی نیز مانند دو نوعی که در گذشته اشاره شده نوعی از شرپرستی با اشاره به تاریکی و از کثیفترین فرقه انحرافی به حساب میآید . در موسیقی متالیکا نیز سبکی به نام گوتیک وجود دارد . کثیفترین اعمال مانند خوردن نوزادان ، تجاوزات جنسی و ... به این گروه نسبت داده میشود. (گرچه گفتنی است برای تمام گروههای شیطانی این اعمال از واجبات به حساب میآید.) میل و درخواست به « برگشت تاریکی » در این شاخه بارز است . همانند اعضای گروه « آکنکار » که با لباسهای تیره به غارها و تاریکیها برای فریاد کشیدن پناه میبرد. پینوشتها : (1) نگاه کنید به سوابق تشکیل گروههای دیگری همچون رپ ، متالیکا و ... که همگی در یک برهه زمانی شکل گرفته است . (2) Religious Satanism (3) نگاه کنید به مقاله « نقدی بر انواع گروههای شیطانپرستی » ترجمه « کیوان معمر » . (4) http://fa.wikwpedia.org (5) همان
(6) مایکل آکینو«Michael Aquino» متولد 28 اکتبر 1986 بنیانگذار معبد ست است . همچنین او در ارتش و سازمان سیا «CIA» مشغول فعالیت بوده است . وی به خاطر اختلافاتش باآنتوان لاوی ، معبد ست را در 1975 در سانفرانسیسکو تاسیس کرد. معبد سِت (Temple of Set) یکی از مخوف ترین، مشهورترین و مخفی ترین سازمانهای شیطان پرستی است. معبد سِت اولین جامعه مخفی است که ادعای رهبری جهانی «طریقت دست چپی ها » در جهان را دارد. تعالیم آن شامل فلسفه شیطان و تمرینات سحر است.سِت (Set) نام یکی از خدایان مصراست.آکینو و گروهی دیگر ار کشیشان کلیسای شیطان به خاطر اختلافات فلسفی و مدیریتی از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکیل دادند.در همان سال، معبد سِت به عنوان یک کلیسای بی فایده در کالیفرنیا به ثبت رسید.بارز ترین تفاوت میان کلیسای شیطان (Church of Satan) و معبد ست مربوط به مفهوم شیطان است.معتقدین به کلیسای شیطان (C.o.S)، که سِیتنیست (سیطنیست Saitanist) نامیده میشوند اعتقاد دارند که شیطان موجودی نمادین است، و وجود خارجی ندارد. آنها از شیطان برای نشان دادن توجهات خود و به استهزاء گرفتن مسیحیت بهره میگیرند.در حالی که پیروان معبد سِت که سِتیانس (Setians) نامیده می شوند معتقدند که شیطان واقعی وجود دارد که به آن «پادشاه تاریکی » (The Prince of Darkness) میگویند.آنها او را «سِت، پادشاه حقیقی تاریکی» ("Set" the TRUE Prince of Darkness) مینامند. سِیتِن (Satan) نامی است مأخوز از انجیل به عنوان پادشاه تاریکی؛ ولی سِت (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در باستان است. (7) Gothic Satanism |
روز خانـواده
خانواده به مفهوم محدود آن عبارت است از یک واحد اجتماعی، ناشی از ازدواج یک زن و یک مرد که فرزندان پدید آمده از آنان خانواده را تکمیل می کند. تعریف دیگری، خانواده را شامل مجموعه ای از افرادمی داند که با هدف و منافع مشترکی زیر سقفی گرد هم می آیند. اسلام خانواده را گروهی متشکل از افراد، دارای شخصیت مدنی، حقوقی و معنوی معرفی می کند که هسته اولیه آن را ازدواج مشروع زن و مردی تشکیل می دهند و نکاح عقدی است که براساس آن رابطه زوجیت بین زن و مرد برقرار می شود و در آن طرفین دارای وظایف و حقوق جدید می شوند. ارتباط خویشاوندی در سایه نکاح پدید می آید و اعضای آن روابط قانونی، اخلاقی و عاطفی دارند.
خانواده عهده دار وظایف مهم و فوق العاده ای است که اهم آن عبارت اند از: ـ ابقای نسل ـ پرورش نسل و مراقبت از آن به سبب حفظش از خطرات گوناگون ـ صمیمیت و نزدیکی تنگاتنگ با اعضا و همرنگی و همدلی و تعاون ـ تکمیل و تکامل و ایجاد زمینه امن و آسایش در خانواده به گونه ای که امکان عبادت خدا و موجبات رشد از هر حیث فراهم شود
خانواده تنها نظام اجتماعی است که در همه جوامع، از مذهبی و غیر مذهبی پذیرفته شده و در جوامع گوناگون دارای نقش، پایگاه و منزلتهای گوناگون است، با اینکه خانواده هسته ای کوچک از اجتماع است، در حیات اجتماعی مردم نقش و تأثیری فراوان دارد. جامعه متشکل از خانواده هاست، مختصات آن از طریق روابط خانوادگی قابل توصیف است. اثر وجودی مفید و یا زیانبخش آن، به جامعه هم می رسد. ساخت و مشی آن در سکون یا اضطراب جامعه مؤثر است. انگیزه اعضایش در انگیزه های اجتماع تأثیر می گذارد. چگونگی مشی و سبک زندگی آن در اخلاق جامعه و در صحت یا بیماری آن نقشی مؤثر دارد.
|
راهکارهایى برای بالابردن روحیه و بهبود روابط
لبخند زدن: لبخند زدن چراغ سبز رابطه باز است، برخلاف ترشرویى که شهامت برقرارى رابطه را از افراد مى گیرد، با لبخند زدن به فرد اجازه مى دهیم با ما رابطه برقرارکند و هراسى نداشته باشد. 2 ـ احترام: احترام به معناى پذیرش طرف مقابل، همانگونه که هست. این باعث امنیت خاطر فرد شده و به رابطه خوب مى انجامد، برخلاف بى احترامى که در آن سعى مى کنیم فرد را ابطال نموده و باب میل خودمان تغییر دهیم و فرد احساس تحقیر و احساس عدم امنیت کرده از ما گریزان مى شود. 3ـ قدردانى و تشکر: برخلاف طلبکارى،4- قدردانى و تشکر باعث انتقال این پیام خوب به فرد مى شود که ما آدم سپاسگزارى هستیم و در روابط با ما اگر چیزى به دست نیاورد چیزى هم از دست نخواهدداد. 5 ـ تشویق و تعریف: برخلاف عیب جویى و انتقاد، با تشویق و تعریف نیز این پیام را به فرد القا مى کنیم که به تو انرژى مى دهیم و به شکوفایى تو کمک خواهیم کرد و در پیشرفت تو منعى ایجاد نخواهیم کرد. 6 ـ محبت کردن: برخلاف بى عاطفه بودن که دوگانگى را القا خواهدکرد، با محبت کردن به همکار، رئیس، مرئوس، خود را کنار وى و همسو با وى و هم هدف با وى و پشتیبان وى قرارخواهیم داد. 7ـ توجه کردن: باتوجه کردن به فرد مى فهمانیم که خودش ، کلامش وشخصیت وى براى ما مهم است، برخلاف بى توجهى که همه چیز از جمله شخصیت فرد را نادیده مى گیریم. 8ـ درک و تفاهم: با درک و تفاهم به فرد القا مى کنیم که با وى همسو و هم جهت هستیم برخلاف اختلاف که ما را در مقابل فرد قرارمى دهد. 9 - خوب گوش کردن: با خوب گوش دادن به فرد این پیام را مى فرستیم که کلام تو، تجربیات تو نهایتاً شخصیت تو برایمان مهم است. در مقابل بى توجهى که بى ارزشى را به فرد القا مى کنیم. 10- نظم و ترتیب: نظم و ترتیب آرامش ایجاد مى کند، در مقابل بى نظمى و به هم ریختگى اضطراب آور است. 11 ـ ورزش و تفریح: با ورزش و تفریح روح و جسم خودرا ساخته، اندام خود را مناسب مى سازیم و کسالت و سستى را از خود دور مى کنیم. 12 ـ افزایش میزان ظرفیت و تحمل خود: مى توان با تکنیک هایى مثل سراب دریایى بدون اینکه در مقابل انتقاد دیگران جبهه بگیریم آنها را پذیرفته از خود عبور دهیم و انرژى خود را صرف جدال با همکاران نسازیم. 13ـ سعى درجلوگیرى ازتظاهر: دروغ وتظاهر معمولاً دروغ وتظاهر دیگرى را مى طلبد و سیکل معیوب طى مى شود ودرفرد احساس گناه ایجاد مى کند وانرژى روانى فرد را به هدر مى دهد. 14ـ سعى درجلوگیرى ازعجله وشتابزدگى درکارها: عجله وشتابزدگى درکار معمولاً باعث تضعیف تمرکز فرد شده، سلامت کار را زیر سؤال مى برد واطمینان وآرامش را ازفرد مى گیرد. 15ـ پرهیز ازمقایسه خود با دیگران : هرکدام ازما از نظر هوش، استعداد، تواناییها، جایگاه وموقعیتى که داریم منحصر به فرد هستیم و تواناییهاى مان با دیگران فرق مى کند پس نتیجه مادى ومعنوى زندگى مان نیز با دیگران متفاوت خواهد بود. مقایسه تمامى فاکتورها میسر نیست لذا نتیجه را با دیگران مقایسه نکنیم که باعث تضعیف روحیه خود گردیم. 16ـ با خود رابطه خوب داشتن: خودمان را بپذیریم وبه خودمان احترام بگذاریم. 17- خودگویى هاى منفى را کم کردن: ما بدشانسیم، ما محکومیم، سرنوشت غم انگیزى داریم، همه درصدد تضعیف ما هستند واین جور جملات را به کار نبریم. 18- خودگویى هاى مثبت را زیاد کردن: به خود امیدوارى بدهیم، همیشه هم موقعیت به ضررما نبوده، دراکثر مواقع خوب عمل کرده ایم، خود را تشویق کنیم. 19ـ براى خود انگیزه فراهم کردن: سعى کنیم به یادگیرى هاى جدید بپردازیم و خود را شکوفا کنیم، به کامپیوتر، اینترنت، به موسیقى، به ورزش ، به گل کارى، به تفریح جدید. 20-خود را به خلاقیت تشویق کردن: سعى کنیم لحظه به لحظه تازه تر ونوتر عمل کنیم، کارمان را، حرف مان را، حتى کلمات مان را متفاوت ازدفعه قبل ادا کنیم. 21ـ سعى در احساس مفید بودن ومددکار بودن: با کمک به دیگران هم عاطفه مثبت آنها را برمى انگیزانیم ودرآنها احساس خوشا یند ایجاد مى کنیم وهم عزت نفس خود را بالا مى بریم ودرکل اجتماع مان را مى سازیم.
هفته انجمن خانه و مدرسه مبارک باد
از خانه تا جامعه تنها یک گام: مدرسه! |
مدرسه اولین گام کودک در ورود به اجتماع، زندگی جمعی و آشنا شدن با دنیای پیچیده بیرون از خانه است.
مدرسه اولین گام کودک در ورود به اجتماع، زندگی جمعی و آشنا شدن با دنیای پیچیده بیرون از خانه است. رشد شخصیتی و فکری کودک که در خانه شکل گرفته، در مدرسه تکمیل شده قوام می یابد. مدرسه آغاز جداشدن کودک از خانواده است! در گذشته نه چندان دور این کودک بود که در روز اول مدرسه می گریست و اینکه این مادر است که با آگاهی از نقش مدرسه و آغاز انفکاک از فرزندی که پیش از این جزئی از وجودش بود ، با چشمی اشکبار فرزند را راهی می کند تا برای حضور در اجتماع آماده شود. به راستی نقش مدرسه در تربیت کودک بسیار حیاتی و اساسی است به همین دلیل است که باید والدین و معلمان در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر باشند و در پرورش کودک یکدیگر را یاری رسانند. و آیا این مهم در مدارس ما قابل اجراست؟ کلاس های پرجمعیت، حجم بسیار زیاد دروس، معلمی که خود دغدغه های بسیارش را ، حتی هنگام درس گفتن در پس ذهن دارد آیا مجال این می یابد که با تک تک والدین دانش آموزان انبوهش در کلاس ارتباط برقرار کرده ، ضعفها ، کاستی ها و یا توانایی ها و برتری ها کودکان را با والدین در میان گذارد و با هم فکری آنان شیوه رفتاری یکسانی را در خانه و مدرسه در پیش گیرد؟ انتخاب روز پیوند اولیا و مربیان، و یا هفته ایی برای آن( مهر ??-??? ) برای به انجام رساندن این کار سترگ به جا ، ولی بسیار بسیار ناکافی است و امیدواریم که اهتمام معلمان، مربیان و اولیاء مدرسه و خانه به تعلیم، تربیت و رشد شخصیت کودک به این یک روز و هفته خلاصه نشود. پی نوشتها: |
آیا فکر کردن به آن کلاس لخت و بی ریخت ناراحتتان می کند؟ آیا به معلمی که کلاسش شاد و زیباست حسودی می کنید؟ اگر اینطور است امسال قدم تازه ای بردارید. هر معلمی می تواند با استفاده از تجربیات معلمان موفق، محیطی شاد و جذاب برای یادگیری درست کند.
1. باور کنید: نوجوانی،سن پرخاشگری است.
2. باور کنید: نوجوانی، دوره زود رنجی و حساس بودن است.
3. باور کنید: نوجوانی، دوران لجبازی و مخالفت است.
4. باور کنید: نوجوان، بسیار عیبجو و اهل انتقاد است.
5. باور کنید: نوجوانی دوره سنت شکنی آداب و رسوم اجتماعی است.
6. باور کنید: نوجوانی، «سن دینی»است.
7. باور کنید: نوجوانی، دوره سخت پذیری است.
8. باور کنید: نوجوانی دوره خیال پردازی و بازسازی است.
9. باور کنید: نوجوانی، بحرانیترین مرحله زندگی هر فرد است.
10. باور کنید: نوجوانان، رهبران آینده جامعه هستند.
11. باور کنید: به راحتی در دل نوجوانان، نمیتوان نفوذ کرد.
12. باور کنید: نوجوان به استقلالش بسیار اهمیت میدهد و حاضر است همه چیز را حتی پدر و مادر و معلم را فدای آن کند.
13. باور کنید: نوجوان، استقلال را تنها در خلاص شدن از قیود خانواده میپندارد.
14. باور کنید: نوجوان، برای حل مشکلاتش شدیداً نیازمند حمایت عاطفی خانواده است.
15. باور کنید: تماس (ارتباط نزدیک) با نوجوان، بسیار دشوار است.
16. باور کنید: حرف زدن و صحبت کردن، نه نصیحت و پندو اندرز با نوجوان، سبب ایجاد اطمینان در گذرگاههای دشوار و مخاطرات زندگی است.
17. باور کنید: همدلی و همزبانی با نوجوان، تشویش و اضطراب او را تقلیل میدهد.
18. باور کنید: نوجوان، شما را امین و یاور خویش میپندارد.
19. باور کنید: نوجوان، احساس میکند در رفع مشکلات خودمیتواند به شما تکیه کند.
20. باور کنید: در خلال گفت و شنود با فرزندتان میتوانید با افکار و مسائل او آشنا شوید.
21. باور کنید: صحبت کردن سنجیده و اصولی با نوجوان، عامل رفع به موقع مشکلاتش میشود.
22. باور کنید: رفتار درست یا نادرست شما با نوجوان، نقش مهمی در نزدیکی یا دوری آنان با شما دارد.
این گونه باید تربیت کرد!
· ترک عادت
به حضرت آیةالله مدنی رضوان الله تعالی علیه اطلاع دادند طلبه ای است که صبح ها دیر از خواب برمیخیزد حضرت استاد شهید بدون کلام، چهل روز صبح به دیدار او میرود، او را از خواب بیدار میکند، با او نماز میخواند، قرآن میخواند، صبحانه میل میفرماید تا آن عادت ناپسند را از او بگیرد و موفق هم میشود.9
· محبت استاد
من چندین سال در کاشان در یک کلاس برای دانش آموزان و طلاب تدریس میکردم و تدریس چند ساله من آنچنان اثر نداشت که تدریس یک روزه استادی نا آشنا. و آن قضیه این طور بود که ایشان وقتی خواسته بود وارد کلاس شود مشاهده کرده بود که کفشهای محصلین آفتاب میخورد و داغ میشود و ممکن است پاهای آنها را بیازارد. بدون درنگ یک گونی بدست آورده، خیس نموده و روی کفشها انداخته بود و زمانی که دانشآموزان با چنین صحنهای روبرو شدند و این چنین محبت و انسان دوستی را از آن استاد عزیز احساس کردند تمام درسهای سالیان من فراموش شد!
درباره محقق خراسانی صاحب کفایة الاصول میخوانیم: ایشان گرچه با برخی از شاگردان خود در تفکرات سیاسی اختلافاتی داشت، لکن هنگامی که آنان نزد استاد میآمدند و از وی یاری میخواستند، آن مرد بزرگ با نهایت گشاده روئی نیاز آنان را بر میآورد و بیشتر از آنچه تقاضا داشتند انجام میداد، به طوری که شاگردان از نیکیهای استاد شرمسار میشدند.
· خلوص
درباره آخوند ملاعبدالله شوشتری گفتهاند:
وی در یکی از دیدارهایش با شیخ بهائی، وقتی شیخ از ایشان درخواست نماز جماعت میکند، آن جناب اندک تاَملی کرده و بی توجه به این درخواست به منزل میرود. وقتی میپرسند:چرا نماز را به جماعت نخواندید؟! با خلوص فراوان که از هزاران سخن و نوشته مؤثرتر است، جواب میدهد: دیدم چنان نیستم که اگر شیخ به من اقتدا کند در حالم تغییری حاصل نشود، لذا اجابت ننمودم.
تبریک مهرماه92
اشک
ولادت امام رضا علیه السلام
و او که شاهد زندگی ماست...
خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
[عناوین آرشیوشده]