اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اى پسر آدم اندوه روز نیامده‏ات را بر روز آمده‏ات میفزا که اگر فردا از عمر تو ماند ، خدا روزى تو را در آن رساند . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----549633---
بازدید امروز: ----23-----
بازدید دیروز: ----75-----
mansour13

 

نویسنده: منصور حسین آبادی
دوشنبه 87/6/25 ساعت 1:34 صبح

آیا می توان از عشق زمینی به عشق حقیقی رسید ؟

در ماه گذشته سوالی را با این عنوان طرح کردم و بعضی از دوستان پاسخ دادند . اینک جواب را بخوانید و حتما نظرتان رابرای من و دیگر دوستان بگذارید.

پاسخ :اگرعشق زمینی مقدمه ای برای رسیدن به عشق حقیقی و برتر قرار گیرد و مانع از آن نگردد ، با آن منافات ندارد ، بلکه گاهی راهی برای رسیدن به عشق حقیقی قرار می گیرد . آری مطمئنا عشق و علاقه زمینی موتور محرک قوی و موثر است ، اما نباید از رهزن بودن این عشق نیز غافل بود ؛ شخصى مى‏گوید: از امام صادق(ع) از معناى عشق سؤال کردم، فرمود: "قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره؛ (1) قلب هایى که از یاد و ذکر خدا خالى باشند، خداوند مبتلا به حب غیر خود مى‏نماید. بنابراین دوستی و عشق به غیر که تمام قلب انسان را تسخیر کرده باشد؛ قلبی است که از وجود خدا خالی شده است ؛ زیرا خداوند دو دل در درون انسان قرار نداده است . (2)
از طرف دیگر ،علاقه و عشق محصول توجه به کمال است. آدمى زمانى که در چیزى و یا کسى کمالى را مى‏بیند، به آن علاقه‏مند مى‏گردد و اگر کشش به هر دلیل قوى باشد، این علاقه (اصطلاحاً) به عشق منجر مى‏گردد.
عشق زمینی تنها در صورتی می تواند انسان را به عشق حقیقی و برتر راهنمایی کند که انسان به ضعف های عشق زمین واقف گردد و بداند این ها همه مجاز عشق اند ، نه حقیقت عشق ، نیز بداند که هیچ چیز غیر خدا نمی تواند متعلق عشق واقعی انسان قرار گیرد. این معرفت و آگاهی گاهی با شکست در عشق زمینی ، گاهی با آگاهی از حقیقت برتر وجود خود که در دام موجود زمینی اسیر گشته وگاهی ... به دست می آید. به همین خاطر اهل ذوق گفته اند : المجاز قنطره الحقیقه؛ عشق مجازی پلی است برای رسیدن به حقیقت.
عاشقان این راه هم چنین می توانند از رهگذر عشق به شگفتی های خلقت در عالم و آدم ، به عشق خالق همه آن زیبایی ها برسند و از تماشای جمال مخلوق به جمال خالق راه یافته و محو در عشق و محبت او شوند.
سر مطلب آن است که حقیقت عشق متعلق به عالم ماده نیست ؛ بلکه مربوط به کمال مطلق است که هیچ نقص و عیبى در او راه ندارد. انسان بالفطره عاشق خدا و طالب او است و اصولاً زمینه عشق به انسان و موجود زمینی ، براى عشق الهى و رسیدن به محبوب مطلق است. موجودى مى‏تواند معشوق حقیقى انسان قرار گیرد که هر چه از او مشاهده مى‏کند، زیبایى و کمال باشد و هیچ نقص، عیب و بدى در او وجود نداشته باشد و چنین موجودى جز خداوند متعال نیست. با توجه به این موضوع، عشق انسان به موجودات مادى، عشق حقیقى نیست، بلکه عشق مجازى است؛ زیرا جز خدا هیچ موجودى قابلیت معشوق بودن را ندارد وانسان عاشق، خود به این مطلب واقف است که معشوق مجازى او، عیب‏هاى فراوانى دارد ؛ اما از طرفى بعضى از کمالات و زیبایى‏ها را در او مى‏بیند که در حقیقت برگرفته از جمال و کمال محبوب حقیقى است و به عشق ورزیدن هم نیاز دارد. این جا است که به معشوق خیالى رو مى‏کند و به او عشق مى‏ورزد؛ اما چون به وصال می رسد ، عشق فروکش می کند ؛ زیرا آنچه او به آن عشق مى‏ورزید ، کمالی بود که فروکش نمی کند، در حالی که معشوق او چنین نیست.از این رو فقط در عشق به خداى متعال است که انسان پس از وصول و مشاهده، نه تنها عشقش فروکش نمى‏کند، بلکه بیشتر مى‏شود؛ زیرا هر چقدر انسان به خدا نزدیک‏تر مى‏شود، کمال و جمال بیشترى مشاهده مى‏کند.
عشق حقیقی : از منظر دین،خداوند کمال محض ، جمال مطلق ، دارای برترین وصف ها، مبدأ عشق ، اولین عاشق و الهام کننده عشق است . همه هستی آیت ، نشانه و مظهر اویند; از او سرچشمه گرفته ، به سوی او روان هستند . آدمی کمال جو و زیبایی طلب بوده ، حقیقتش از روح خدا است ، از آن منزل نزول کرده و به سوی او باز خواهد گشت ، انسان دارای روحی است که ظهور و جلوه تام صفات حق است . عشق حقیقی عبارت است از "قرار گرفتن موجودی کمال جو (انسان ) در جاذبه کمال مطلق (خداوند متعال ); پروردگاری جمیل مطلق ، بی نیاز، یگانه ، دانای اسرار، توانا، قاهر و معشوقی که همه رو به سوی او دارند و او را می طلبند."
بنابراین عشق حقیقی تنها عشق به خدا است ، زیرا هر چیزی غیر او زایل شدنی و از بین رفتنی و دارای عیب و نقص است ؛ بنابراین هر چیز غیر او نمی توان معشوق واقعی باشد اولا چون ناقص است و کمال مطلق نیست ، در حالی که در عشق ، معشوق هیچ عیب و نقص ندارد. ثانیا هر چیز غیر او زوال پذیر است و عارفان گفته اند : آنچه که نپاید ، دلبستگی را نشاید. همانند داستان حضرت ابراهیم (ع) که فرمود : انی لا احب الافلین. آن چیز که افول و غروب می کند و از بین می رود ، دوست نمی دارم. پس باید عشق پایدار و جاودانه باشد و آن عشق به خدا است که همیشگی و پایدار است و البته در سایه این عشق ، عشق به مظاهر جمال و زیبایی او ، مانند زن و فرزند و گل و درخت و طبیعت و... معنا می یابد.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است.
در پایان برخی از نشانه های عشق انسان به خدا را ذکر می کنیم:
- خدا را بر همه ی محبوب های دیگر ترجیح دهد;
- در باطن و ظاهر مطیع خدا باشد;
- در همه ی امور موافق او باشد;
-خواسه او را بر خواسته خود مقدم می دارد؛
- اولیای خدا را به خاطر او دوست بدارد;
- هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر شمارد;
- همه ی اوقات , مستغرق ذکر خدا باشد;
- آسایش و آرامشش در قرب او باشد;
- از حضرت حق راضی و خشنود باشد;
- به کلام محبوب (قرآن ) عشق ورزد;
- با مال و جان در راه محبوب مجاهده کند;
- بر خلوت و مناجات با محبوب , حریص باشد;
- عبادت برای او آسان و لذت بخش باشد;
- همه ی بندگان مطیع وی را دوست بدارد و بر همه رحیم و مشفق باشد و کافران و عاصیان را دشمن بدارد.

پی نوشت ها :
1- میزان الحکمه , ج 8, ص 3788
2-احزاب(33) ، آیه4


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 87/6/7 ساعت 11:50 صبح

بررسی علل دروغگویی در کودکان چرا بچه ها دروغ می گویند

اطلاعات بین الملل : دروغگویی از نظر لغوی به معنای کتمان واقعیت است. فرد دروغگو از طریق دروغ گفتن ضعفهای خود را می پوشاند و شنونده را گمراه می سازد. خود را از تنبیه نجات می دهد و بدان وسیله توجه دیگران را به خود جلب می کند.

یکی از عوامل دروغگویی، ترس در کودکان است. اگر کودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل می شود.
والدین و مربیان باید از هر کودک انتظاراتی داشته باشند که با واقعیات و امکانات او منطبق است در غیر این صورت دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد.
همه انسانها در محدوده ای برابر پا به عرصه وجود می گذارد. هیچکس از کودکی دروغگو به دنیا نیامده است. همه انسانها راه فکر کردن و توجیه اعمال خویش را از دیگران آموخته و تکامل یافته اند. درستی یا نادرستی از طریق کلمات و اعمال دیگران به ما القا می شود و ما این کلمات و اعمال را در ذهنیات خود تلفیق کرده، سرانجام شخصیت خود را شکل می دهیم.
به مثالهایی چند از توجیه افرادی که در مواردی دچار اشتباه شده اند دقت کنید: من حق داشتم که این خطاها را انجام دهم ، افراد دیگر زیاد به این مسأله اهمیت نمی دهند هرکس دیگری هم که بود همین کار را می کرد . راستی شما فکر می کنید که این گونه توجیهات استادانه چگونه توسط بعضی از جوانان ونوجوانان بیان می شوند؟
آنها این مسائل را از جامعه خود آموخته اند، از کسانی که با آنها سروکار دارند و با ارزیابی اعمال درست و نادرست که توسط ذهنیات هر یک انجام شده است اعمال خود را با این گونه توجیهات همراه می سازند. به خاطر همین است که می گوییم والدین نقش مهمی در تکوین شخصیت فرزندان خود بازی می کنند و این نقش در سالهای اولیه تربیت کودکان ارزشی به غایت والا دارد.
برای اینکه فرزندان خود را راستگو تربیت کنیم ابتدا می بایست نسبت به اعمال خود نهایت دقت را داشته باشیم و نیز درارتباط خود با دیگران دقت کنیم، زیرا در یک جامعه معمولاً تربیتهای متفاوتی وجود دارد.
تربیت کودک می بایست از همان دوره طفولیت او آغاز شود، صداقت و راستگویی از مواردی است که باید قبل از سنین مدرسه به آن توجه شود. البته ما باید توجه داشته باشیم که کودک اساساً قصد فریب والدین را ندارد، ولی توجیهات او راهی برای فرار از مجازات است.
دروغگویی از نظر لغوی به معنای کتمان واقعیت است و بیان سخنی که واقعیت خارجی برای گوینده ندارد. فرد دروغگو از طریق دروغ گفتن ضعفهای خود را می پوشاند و شنونده را گمراه می سازد. خود را از تنبیه نجات می دهد و بدان وسیله توجه دیگران را به خود جلب می کند.
دروغ گفتن یکی از رفتارهای متداول کودکان 4ـ5 ساله است که از لحاظ اخلاقی اشکالی ندارد. کودکان در این سن و سال معمولاً به دو شکل دروغ می گویند که نخستین آن خیال پردازی است، کودک با جعل داستان یا با طرح مبالغه آمیز بعضی از واقعیات، اغلب خواسته خود را با ما درمیان می گذارد و غیرمستقیم از امیالش صحبت می کند. در این صورت بهتر است که پدر ومادر در تأیید خواسته کودک حرف بزنند. دروغ نوع دوم دروغ به اصطلاح مفید است، دروغی است که بزرگترها هم می گویند و آن رابه حساب دروغ مصلحت آمیز می گذارند تا به جای نتیجه بد، نتیجه خوب بگیرند. در این مرحله از رشد کودک تنها کار درست را در خواسته خود می جوید و با استفاده از دروغ برای رسیدن به خواسته اش تردیدی به خود راه نمی دهد. در این موارد باید به کودک تفهیم کنیم که از راستگویی و صداقت او خوشحال می شویم باید بداند که دروغ و دروغگویی را دوست نداریم.
باید توجه داشت که این مسأله در سنین بالاتر رفتاری ناپسند است که به کودک شخصیت ساختگی و تصنعی می بخشد.
هرگاه کودک شما در موقعیت نامطمئن و ناامن قرار گیرد و احساس خطر یا حقارت کند به گفتن دروغ متوسل می شود. کودک دروغگو به گفته هایش ایمان ندارد و به طور قاطع و صریح حرف نمی زند، به تدریج اعتماد خود را به دیگران از دست می دهد و نسبت به اطرافیان بدبین می شود.
متأسفانه برخورد بسیاری از والدین در این موارد با تنفرهمراه است زیرا از خود سؤال می کنند که چرا فرزندشان دست به چنین عملی زده است؟ در برخورد با چنین مواردی والدین نباید به چشم یک آدم دروغگو به کودک نگاه کنند و یا دائماً به آنها ظنین باشند زیرا چنین برخوردی عواقب ناگواری را به همراه خواهد داشت.
برای درمان دروغگویی شناخت علل آن کاملاً ضروری است، دروغگویی به عنوان یک مشکل علل گوناگون و متعددی دارد که درا ینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
بررس علل دروغگویی
همان طور که قبلاً هم اشاره شد یکی از علتهای دروغگویی آموزش نادرست خانواده است. در خانواده ای که پدر و مادر و دیگر اعضای آن همواره به یکدیگر دروغ می گویند نمی توان انتظار داشت که کودکی راستگو تربیت شود.
ـ دروغگویی کودک ممکن است برای جلب توجه اطرافیان باشد. چنانچه کودکی در خانواده یا مدرسه مورد بی توجهی اطرافیان قرار گیرد، برای نشان دادن خود و جلب توجه آنان ممکن است به گفتن دروغ در زمینه های گوناگون متوسل شود.
ـ کودکانی که نسبت به دوستان و اطرافیان خود احساس کمبود می کنند، ممکن است برای جبران کمبودها در زمینه های گوناگون نظیر شغل والدین، محل سکونت، وضع تغذیه، دوستان و تفریحات و سفرها به دروغ متوسل شوند و درون آشفته ونگران خود را به آن وسیله به طور موقت تسکین دهند.
ـ ترس نیز از دیگر عواملی است که موجب دروغگویی می شود. اگرکودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل می شود. باید اذعان کرد که سختگیریهای افراطی و برخوردهای خشن والدین ومربیان با کودک از علل مهم دروغگویی کودک محسوب می شود.
ـ گاهی نحوه بیان و برخورد والدین و مربیان با کودک او را به دروغ گفتن وامی دارد و به او دروغگویی را می آموزد. به عنوان مثال والدین به کودکی که مرتکب عمل خلافی شده است اصرار می ورزند که او این کار را انجام نداده است بلکه دیگری مثلاً همسایه یا دوست یا برخی موجودات خیالی سبب آن بوده اند. در این حالت والدین علاوه بر آنکه کودک را دروغگو بار می آورند او را به گریز از قبول مسئولیت رفتارش نیز وامی دارند.
ـ انتظار و توقع بیش از حد از کودکان و مقایسه آنان با دوستان وهمکلاسیها در زمینه های گوناگون از دیگر عوامل دروغگویی کودکان می شود دراین صورت کودک از طریق دروغ می تواند هم بر احساس حقارت خود به طور موقت غلبه یابد و هم والدین را راضی و خشنود سازد و نظر آنان را به سوی خود جلب کند.
درمان دروغگویی
برای پیشگیری و درمان دروغگویی، والدین و مربیان باید واقعیات را بپذیرند و برای شنیدن موارد شیرین و تلخ از طرف کودکان آماده شوند و با رفتار خود به کودک بیاموزند که گفتن واقعیات به هر صورتی که باشد مقبول است و موجبات تنبیه و آزار کودک را فراهم نخواهد کرد.
اگر کودک پی ببرد که والدین و مربیان او را برای دروغگویی تشویق و برای راستگویی تنبیه نمی کنند به تظاهر در رفتار و جعل واقعیت نخواهد پرداخت، همچنین والدین و مربیان باید از طرح پرسشهایی که کودک به آنها به احتمال قوی پاسخ نادرست خواهد داد خودداری کنند. در صورت مشاهده دروغ، والدین و مربیان نباید شتابزده عمل کنند و به تنبیه کودک مبادرت ورزند.
برای بازداشتن کودک از دروغگویی و اصلاح رفتار آنان باید روش برخورد باتوجه به موقعیت انتخاب شود که برخی از روشها به اختصار عبارت است از:
نشان دادن ارزش راست گفتن ـ در وهله اول کودک باید دریابد که دروغگویی کار نادرست و ناپسند و راستگویی عملی باارزش و پسندیده است. کودک باید ارزش راست گفتن را درعمل تجربه کند. والدین و مربیان نباید در برابر دروغهای کودکان برآشفته شوند و او را کتک بزنند. بیان نتایج زشت و تلخ دروغگویی به صورت داستان برای آنها می تواند در آموزش عواقب تلخ دروغگویی مفید واقع شود. همچنین اگر والدین و مربیان، کودک را در خلوت ـ نه در جمع ـ در جوی محبت آمیز و پرعطوفت با مضرات و نتایج دروغگویی آشنا سازند و به پند دادن او بپردازند، در جلوگیری و نیز درمان دروغگویی می تواند مؤثر باشد.
اجازه بیان احساسات ـ کودک باید احساسات خود را آزادانه ابراز کند و در صورتی که بیان احساسات، باعث آزار و اذیت اطرافیان شود باید به کودک آموخت که به تدریج این احساسات را جایگزین احساسات خوشایند سازند و نباید برای احساساتش تنبیه شود. برای نمونه اگر کودکی از برادر کوچکش خوشش نمی آید، باید به او اجازه داده شود که احساساتش را بیان کند، پس از شنیدن نظر کودک، والدین باید ضمن تحلیل رفتار خود با کودک و یافتن علل پیدایش چنان احساسی به راهنمایی کودک و تغییر رفتار و احساسات او مبادرت ورزند. در مواردی که کودک مرتکب کار خطایی شده ولی راست می گوید، باید به ملایمت و به طور صحیح به او تذکر داده شود که رفتارش درست و پسندیده نیست و باید آن را تغییر دهد. هشدار به کودک، همدردی با او در مواردی که لازم است، نادیده گرفتن حرفهای کودک و بی توجهی به آنها از روشهایی است که در مواقع مشخص می تواند برای پیشگیری و درمان دروغگویی کودکان استفاده شود.
تعدیل انتظارات از کودکان ـ والدین و مربیان باید از هر کودک انتظاراتی داشته باشند که با واقعیات و امکانات او منطبق است در غیر این صورت، دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد. چون کودک توان عملی ساختن خواسته های اطرافیان را ندا رد به گفتن دروغ متوسل می شود بنابراین از کودک باید انتظارات در حد توانش داشته باشیم.


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
شنبه 87/6/2 ساعت 1:10 صبح

تاثیر اشیاء از لحاظ رنگ بر یکدیگر

انسان امروزی به تنوع دیداری رنگ‌ها نیازمند است چرا که در طبیعت هیچ شیئی را نمی توان یافت که رنگ نداشته باشد در غیر این صورت در اشیاء یکنواختی به وجود می‌آید.رنگ دارای ویژگی‌های اساسی است. نخستین ویژگی پاسخ به این سوال است که رنگ چیست؟ با ترکیب رنگ‌های اصلی زرد، قرمز، آبی رنگ‌های بیشماری به وجود می‌آید. هنرمندان در گذشته با استفاده از نور طبیعی و سه رنگ اصلی ، ترکیبات زیبایی از رنگ‌ها را ایجاد می‌کردند . رنگهای استعمال شده در نقاشی یا هنر کلاسیک، رنگ‌های تزیینی نبوده است بلکه رنگ‌های پخته ترکیبی بوده که ازترکیب رنگ‌های اصلی به وجود آمده است . دومین ویژگی مبحث رنگ ، ارزش رنگهاست که به تیرگی و روشنی آنها مربوط است . ارزش رنگهای تیره نسبت به رنگهای روشن بیشتر است. ویژگی دیگراشباع و خلوص رنگ است در صورت استفاده از رنگ به صورت طبیعی مساله‌ی خلوص رنگ مطرح می شود، زیرا با ترکیب رنگ از درجه خلوص آن کاسته می شود .هر رنگ به عنوان سمبل و نماد خاصی مورد استفاده قرار می گیرد . مثلاً در مخازن شرکت نفت از رنگ سفید استفاده می کنند . لذا در صورت تابش نور خورشید به آن ، نور منعکس می شود و از تبخیر یک سوم بنزین جلوگیری می شود .
دست آخرگاهی رنگ بر وزن نیز تأثیرمی‌گذارد. رنگها در ایجاد آرامش و هیجان نیزمؤثرند. مانند رنگهای آبی و قرمز . رنگها در درمان بیماریهای روحی و روانی نیز تأثیربه سزایی دارند . هر گونه تحرکات رنگی باعث می‌شوند در وجود ما انعکاس و تحرکات بصری خاصی به وجود آید که این واکنش‌های احساسی و روانی واکنش‌های فیزیکی را هم در بردارد. علاقه افراد به فضاهای روشن و نورانی نسبی است و در افراد مختلف متفاوت است . اثرات رنگ هم بر افراد مختلف نسبی است و محیط زندگی نیز در این امرتأثیر گذار است . امروزه حتی در علوم پزشکی نیز سعی می شود برای ایجاد آرامش در بیماران از ترکیب رنگها استفاده کرده و فضاهای آرام بخشی را ایجاد کنند. اصولاً نور پس از گذشت از منشور رنگ به شکل یک طیف هفت رنگ مشاهده می‌شود. جاگیری رنگ‌های اصلی در مثلث رنگها به این ترتیب است که رنگ زرد در قسمت بالای مثلث و رنگ آبی در گوشه سمت چپ مثلث و رنگ قرمز در گوشه سمت راست مثلث است . دایره‌ی رنگهای سرد و گرم از سه رنگ اصلی زرد، قرمز و آبی تشکیل شده است. باید دانست که تشخیص درجات رنگ‌های سرد و گرم بسیار مشکل است. یکی از مباحث اساسی رنگ، حجم است . به بیان دیگر هر چه ابعاد جسم بیشتر باشد آن جسم نرمتر و زیبا تر خواهد بود. باید بدانیم که اشیاء و عناصر در طبیعت می‌توانند از لحاظ رنگ بر هم تأثیر بگذارند . اگر در طبیعت رنگ وجود نداشت، مشکلات روحی و روانی در انسانها پدیدار می‌شد.

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
شنبه 87/6/2 ساعت 12:20 صبح


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
جمعه 87/6/1 ساعت 1:56 عصر

به طور  خلاصه از نظر نحوه تربیت کود ک و بطور کلی نحوه اداره سیستم خانواده می توان 4 نوع خانواده را مشخص کنیم که عبارتند از

 

الف - خانواده خشک و سخت گیر ( والدین سخت گیر و مستبد )

 ب -   خانواده سهل گیر و آسان گیر

 ج -   خانواده گسسته (‌ خانواده پریشان )

 د  -   خانواده دمکرات (‌ خانواده سالم ) 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
شنبه 87/5/5 ساعت 2:4 صبح

 

دیرزمانی است که در مراکز مهم تولیدی و صنعتی دنیا درباره مسئله‌ای به نام مدیریت مشارکتی و سیستم پیشنهادات بحث می‌شود. امروزه صاحب‌نظران و اندیشمندان معروف و معتبر جهان به صورت قاطع و تردید ناپذیر بر این عقیده هستند که مدیریت مشارکتی،تنها روش مدیریت نوین، مطلوب، کارساز و نجات‌بخش در موسسات و سازمان‌های گوناگون می‌باشد(ذاکر،1380: 4 ).

یکی از سیستم های کارا و موثر مدیریت مشارکتی، سیستم پیشنهادات است که در چند دهه اخیر به کار گرفته شده است. روش کار در این سیستم به طور خلاصه عبارت است از اینکه کلیه کارکنان از طریق دادن پیشنهاد های گوناگون به همفکری و مشارکت با مدیریت و مسئولین سازمان می پردازند و تاثیر آن نیز در کاهش ضایعات، ازدیاد بهره وری، تقلیل هزینه ها، بهبود شرایط ایمنی، بهبود سیستم تعمیرات و نگهداری، بهبود روشهای توزیع و فروش و ... چشمگیر بوده است.

سیستم پیشنهاد گیری که امروزه در بسیاری از کشورهای صنعتی (بالغ بر 50 کشور با فرهنگ ها و ایدئولوژی های مختلف) و تعداد کثیری از شرکت ها و موسسات و سازمان های  بزرگ و مهم و موفق جهانی به اجرا گذاشته می شود، تا کنون در جهان صنعتی نتایج درخشانی به بار آورده که این نتایج بویژه در کشورهایی چون ژاپن، کره جنوبی، آلمان، چین، ایتالیا، هندوستان، یوگسلاوی (سابق) و سنگاپور بسیار چشمگیر و توجه برانگیز بوده است(باتمانقلیچ، 1375: 879 ).

میزان مشارکت یا عدم مشارکت کارکنان در نظام پیشنهادات با عوامل گوناگونی مرتبط است، تیلور  معتقد است که  مسئولیت مدیریت این است که به دقت کارگران (کارکنان) را به منظور حصول اطمینان از اینکه بهترین روش را برای انجام کار خود بکار می برند، انتخاب کند و آنها را آموزش دهد و در آنها ایجاد انگیزه کند پاداشهای مادی و اقتصادی می تواند  انگیزه  لازم را برای کارایی بیشتر در کارکنان ایجاد نماید(رابینز، 1386: 433). فالت اولین مفسر بزرگ نگرش روابط انسانی در مدیریت معتقد است که مسئله اصلی در هر کار جمعی یا سازمانی ایجاد و نگهداری روابط انسانی پویا و در عین حال، هماهنگ است. اساس اندیشه های فالت، فکر مشارکت در انجام کار و تاکید بر این عقیده است که در جامعه آزادمنش، وظیفه مدیریت، فراهم ساختن موقعیتی است که در آن افراد داوطلبانه آماده  همکاری شوند(علاقه بند،1382: 82 و 84).      

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
پنج شنبه 87/5/3 ساعت 1:13 صبح

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

در دهه اخیر ، موضوع فشار عصبی و آثار آن در سازمان مورد توجه بسیار قرار گرفته و یکی از مباحث اصلی رفتار سازمانی را به خود اختصاص در دهه اخیر،موضوع فشار عصبی و آثار آن در سازمان مورد داده است .علی رغم این نظر که فشارهای عصبی مفید نیز وجود دارد و مقداری از فشارهای عصبی برای ایجاد تحرک و تلاش در انسان ضروری است، زمانی که بحث فشار عصبی مطرح می شود بیشتر به عوارض و ضایعات آن توجه شده و فشار عصبی مضر مد نظر قرار می گیرد . به هر حال فشار عصبی حاد نیروی انسانی سازمان راضایع می کند و پایه های سازمان را متزلزل می سازد بدین ترتیب است که فشار عصبی در سازمان همچون آفتی ، نیروها را تحلیل میبرد و فعالیتها را عقیم می سازد شناسایی عوامل استرس زای کارکنان و یافتن راهبردهایی در جهت پیشگیری و رفع این عوامل بسیار حائز اهمیت است.(1)

مفهوم استرس

استرس فرسودگی بدنی یا عاطفی است که بر اثر مسائل و مشکلات واقعی یا ذهنی پدید می آید در تعریف دیگری استرس به مجموعه واکنشهای عمومی انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیش بینی نشده داخلی و خارجی اطلاق می گردد؛ بدین گونه که هرگاه تعادل داخلی یا خارجی از میان برود استرس پدید می آید.(2)

نشانه های استرس

علامتهای زیادی نظیر زود رنجی و آمادگی ابتلا به روان پریشی عصبی و غیره برای استرس وجود دارد معمولترین علامت استرس ، دلتنگی و افسردگی است که شخص دچار آن می شود . این نوع افسردگی می تواند به شدتهای مختلف مثل عدم فعالیت ، غمگین بودن ، احساس بی ارزش بودن ، فقدان انگیزه برای کار یا فعالیت و عدم تمرکز و غیره ظاهر شود .

نشانه دیگر استرس ، اضطراب است که احساس تنش ، دلهره ، ترس و نگرانی می باشد هنگامی که یک کارمند مضظرب است نسبت به کارش احساس پریشانی و گیجی دارد و تمرکز خود را از دست می دهد و گاهی اوقات دچار شک و بدگمانی می شود این امر روی کار آیی فرد تاثیر دارد و در نتیجه به کل سازمان ضربه می زند .

نشانه جدی دیگر استرس ، بی خوابی است که معمولاِّ با اضطراب و افسردگی همراه است بیماریهای عضوی مخصوصاً گردن و ناحیه پشت از علائم عمومی استرس می باشند اگر استرس به خوبی درمان یا کنترل نشود می تواند منجر به بیماریهای ناشی از استرس گردد در خیلی از افراد آمادگی ابتلا به برخی از بیماریها وجود دارد و استرس بروز علائم آنها را شتاب می بخشد معمولترین اشکال بیماری که به استرس مربوط می باشد عبارتند از : حمله قلبی ، فشارخون ، سکته مغزی ، آنژین ، میگرن ، سردرد ، پشت درد مزمن ، دیابت ، انواع زخم ها ، بیقراری ، سرطان ، آلرژی ، آرتروز و ... ( 3 )

عوامل استرس زا در سازمانها

<!--[if !supportLists]-->1- <!--[endif]-->عوامل اقتصادی شامل تورم ، عدم امنیت اقتصادی ، ترس از فقر ، بیکاری ، مشکلات مادی برای تشکیل خانواده و ...

<!--[if !supportLists]-->2- <!--[endif]-->عوامل فرهنگی شامل : کم رنگ شدن ارزشهای علمی ، ادبی و هنری و حاکمیت فرهنگهای زرو زور و در نتیجه فقدان احساس آرامش درونی ، مهاجرتهای اجباری از وطن خود و در نتیجه ادراک بیماری و غربت .

<!--[if !supportLists]-->3- <!--[endif]-->عوامل اداری شامل فقدان تامین شغل ، حاکمیت ، روابط بر ضوابط ، بوروکراسی سردرگم فقدان مکانیسم های کنترل و ارزشیابی و روسای غیر قابل تحمل همکاری غیر مسئول و رقابت طلب و زیر دستان فاقد حس همکاری ( 2 ) شرایط کاری تراکم کاری انجام نقش تعارض شغلی مسئولیت ( 1 )

<!--[if !supportLists]-->4- <!--[endif]-->عوامل سیاسی شامل : نامشخص بودن مشارکت فرد در تعیین سرنوشت خود ، عدم احساس امنیت درباره جان و مال و معتقدات ، احساس فشار در زمینه های آزادی و استقلال کشور ( 2 )

فشار روانی در مدیران

فشار روانی عبارت است از تنش عصبی که در مقابل موقعیت ها و تغییرات خارجی در فرد به وجود می آید یکی از خصوصیات حرفه ی مدیریت این است که مدیر ناگزیر باید فشار روانی کم و بیش زیادی را تحمل کند . این امر انرژی زیادی را از مدیران می گیرد و در نتیجه مقاومت آنها را در مقابل انواع بیماریهای روانی و جسمانی کم می کند . تحقیقات نشان می دهند که هر فرد دارای میزان معینی انرژی است و اگر قرار باشد ، هم زمان با چند موقعیت فشار آور مقابله کند ، از انرژی او کاسته می شود و در نتیجه حساسیت او نسبت به بیماریها افزایش می یابد . فشار روانی می تواند آستانه ی تحمل افراد را کاهش دهد . ( 4 )

مسئولیت مدیریت استرس

به علت اینکه سازمانها از وجود محیطهای عاری از استرس سود و بهره زیادی می برند کارفرمایان باید در مورد پیش گیری از استرس به هر نحو ممکن ابتکار عمل داشته باشند ابزار و برنامه های پیشگیری از استرس بایستی به عنوان سرمایه محسوب شوند و نه هزینه های اضافی هنگامی که استرس در روابط بین افراد و کارمندان به حداقل می رسد احتمال موفقیت سازمان افزایش چشمگیری می یابد . به عبارت دیگر کارمند باید مسئول بهینه سازی خود و اعمالش باشد و باید هر کاری را برای مقابله با استرس انجام دهد . هر فرد دارای استرس نه تنها به عنوان کارمند یا کارگر بلکه به عنوان یک فرد ممکن است دچار ناتوانی در انجام کارهای خود گردد . مشاغل پر از استرس می توانند بر جنبه های دیگر زندگی نیز تاثیر سوء و نامطلوبی داشته باشند در نتیجه هیچ فردی نباید اجازه دهد که استرس وارد زندگیش شود . یک زندگی عادی از استرس و تنش یک زندگی سراسر شادی خواهد بود . ( 3 )

پیشگیری از استرس

کارشناسان سراسر جهان چندین راه را برای مقابله با استرس پیشنهاد کرده اند :

<!--[if !supportLists]-->1- <!--[endif]-->تفکر در مورد ماوراء الطبیعه یا مدیتیش فوق طبیعی ( TM )

<!--[if !supportLists]-->2- <!--[endif]-->عکس العمل استراحت یا ریلکسیشن (( Relaxution

<!--[if !supportLists]-->3- <!--[endif]-->دویدن منظم ، ورزش یا شنا و انجام کارهای مورد علاقه خود .

<!--[if !supportLists]-->4- <!--[endif]-->مرخصی اجباری غیر قابل تغییر و تبدیل .

<!--[if !supportLists]-->5- <!--[endif]-->تشویق کارکنان به کار باغبانی و یا شرکت در محیط های روستایی در ساعاتی از کار هفته .

<!--[if !supportLists]-->6- <!--[endif]-->شرکت در تمرینات گروهی و تیمهای چندگانه با هدف کاهش حس ناتوانی ( 3 )

<!--[if !supportLists]-->7- <!--[endif]-->مدیریت زمان

<!--[if !supportLists]-->8- <!--[endif]-->اعتقاد و اجرای مدیریت هدفمند و جهت دار.

<!--[if !supportLists]-->9- <!--[endif]-->شناخت محدودیتها و توانمندیهای خود و قبول مسئولیت براساس توانمندیهای خود.

10- مشارکت دادن مرئوسان در کارهاو ایجاد ارتباط بهتر و هم حسی با آنان ( 4 )

نتیجه گیری

باتوجه به مطالب گفته شده در مورد استرس ، مدیران و کارکنان در سازمانها می توانند با آگاهی میزان تحمل خود ، از سطح استرس پذیری خود آگاه و با به کارگیری راهکارهای عملی در جهت افزایش قدرت تحمل و فشار پذیری فردی و سازمانی خود گام برداشته و از این بابت در راستای سالم سازی محیط و ارتقای بهداشت روانی سازمان حرکت کنند تا انرژیهایی که ناخواسته صرف تنشهای سازمانی می گردد در جهت ارتقای کمیت و کیفیت و تحقق مسئولیت های اجتماعی سازمان به کار گرفته شود . ( 2 ).

منابع

1- سعیدی علیرضا، مدیریت منابع انسانی ، استرس در محل کار www.google.com

2- راهکارهای عملی کاهش استرس در مدیران و کارکنان www.google.com

3- به اندیش، مدیریت استرس و خستگی در سازمان www.google.com

4- میر بلوک بزرگی ،عباس ، (1386) ، سلامت و بهداشت روان در مدیریت ، مجله رشد مدیریت مدرسه


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: منصور حسین آبادی
یکشنبه 87/4/23 ساعت 5:6 عصر

بهتر است اول هر ترم به دانش آموزان نمره 20 داده شود و بگویم بچه ها این نمره شماست        بر حسب هر پرسشی که انجام خواهم داد برای هر پاسخ غلط نمره کسر خواهد شد هر کسی توانست تا آخر ماه این نمره را نگهدارد مال خودش و گرنه هرچه ماند آنرا اعمال خواهم کرد.

             ن-----ظ______ر دهی...............د.


    نظرات دیگران ( )
<      1   2      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • تبریک مهرماه92
    اشک
    ولادت امام رضا علیه السلام
    و او که شاهد زندگی ماست...
    خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه


  • مطالب بایگانی شده

  • ** مسوولیت مطالب به عهده صاحب وبلاگ می باشد** لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • document.write("
    "); else