سلام دوست عزيز
با من از حافظ بگو تا با غزلجوشي لطيف عشق را معنا کند آن طرفه پير خرقهپوش
يا علي
پيش ازاينت بيش ازاين انديشهي عشّاق بود مهرورزي تو با ما شهره? آفاق بود ياد باد آن صحبت شبها که با نوشينلبان بحث سرّ عشق و ذکر حلقه? عشّاق بود پيش ازين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند منظر چشم مرا ابروي جانان طاق بود سايه? معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود حسن مهرويان مجلس گرچه دل ميبرد و دين بحث ما در لطف طبع و خوبي اخلاق بود شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرين و گل رازينت اوراق بود
از تمام اشعار اين شاعر بزرگ ميتوان به دين و مذهب او نيز پي برد در تمام غزليات حافظ پيوسته سخن از نجواهاي عارفانه و عاشقانه و از سر نياز ايشان به در گاه خداوند است. نيازي به دانشتن ادبيات و زبان عرفا نيست، از متن بعضي ابيات اسلام ايشان به معناي واقعي کلمه مشخصه:صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ----------هر چه کردم همه از دولت قرآن کردمگر به ديوان غزل صدر نشينم چه عجب--------سال ها بندگي صاحب ديوان کردم.صاحب ديوان: خداوند-صاحب قرآن
سلام
حيف كه شاعر بزرگمون مذهبش نامعلومه